چشمه |
پل کریواچیک |
علیاصغر بهرامی |
وزیری |
شومیز |
فارسی |
۲۶۸ |
۱۴۰۰ |
۳ |
۳۴۵ |
۹۷۸۶۲۲۰۱۰۰۱۲۶ |
در طلب زرتشت
98,000 تومان
پُل کریواچک
مترجم: علی اصغر بهرامی
نویسنده در کتاب حاضر در تعقیب ردپای مبهم زرتشت در زمان، دنیای اسلام، مسیحیت و یهودیت و شرکت در مراسم ازدواجی در آسیای مرکزی امروزی، در بدعتگزاری ارتداد فرانسه قرون وسطا و در میان فرقههای مرموز امپراتوری روم، پرده از میراث آن برمیدارد. او به کندوکاو در ایران پیش از اسلام و آسیای میانه میپردازد و پی میبرد که در معبدی عبری، پیش از تولد مسیح یا شروع رسالت پیامبر، پیامبری در ایران زندگی میگرد که اعتقاد به خدای یگانه و نبرد میان خیر و شر داشت.
وزن |
345 گرم |
---|
محصولات مرتبط
اومون را
ویکتور پِلِوین
مترجم: پیمان خاکسار
پلویـــن با استفـــاده از قواعد عــرفی ژانر علمی ـــ تخیلی، متـون پیچیــده و چندلایهی پستمدرنیستی خود را مینویسد. در آثار او عناصر فرهنگ پاپ و فلسفههای مستور همزمان وجود دارند. او اعتقاد دارد که خواننده به متن معنا میدهد.
متن پشت جلد
خواب ماه را ديدم، به همان شکلي که ميتيوک زمان بچگيهايمان ميکشيد: آسمان سياه، دهانهي آتشفشانهاي زرد کمرنگ و رشتهکوهي در دوردست. يک خرس که پنجههايش را جلوِ پوزهاش گرفته بود و نشان طلايي قهرمان بر پوستش داشت آرام به سمت توپ آتشين خورشيد که بر فراز افق معلق بود ميرفت. لبانش را انگار از درد بههم فشار ميداد و از يک گوشهي دهانش خون جاري بود. ناگهان ايستاد و رو به من کرد. احساس کردم نگاهم ميکند و سرم را بالا آوردم و به چشمان آبي ساکنش خيره شدم. خرس با ملايمت گفت «من و هر چيز ديگري که در اين دنيا وجود دارد، همه و همه روياي موجودي هستيم که خواب ميبيند.»
پرندگان می روند در پرو بمیرند
نام نویسنده : رومن گاری
نام مترجم : سمیه نوروزی
توی چمدان پر بود از اسباب بازی عروسک خرس های مخملی کلاه گیس فرشته و تیله های رنگی یک دست لباس بابانوئل هم بود پیراهنی قرمز با حاشیه ی سفید کلاه بی لبه ی منگوله دار و یک ریش سفید مصنوعی مرد چمدان را بست دست دختر جوان را گرفت و شروع به راه رفتن طرف بزرگراه قدیمی برف آسفالت را خیس کرده یود جاده زیر قدم هایشان می درخشید خیلی زود به تابلویی رسیدند که جهت و فاصله شان را با هامبورگ نشان میداد شصت و پنج کیلومتر مرد نگاهی به نوشته انداخت سرعتش را زیادتر کرد و با خوشحالی گفت تقریبا رسیدیم
پسر عیسا
دنیس جانسون
مترجم: پیمان خاکسار
«خاکسار» اینبار هم به سیاق بیشتر انتخابهایش برای اولینبار یک نویسندهی جدید را به خوانندهی فارسیزبان معرفی میکند، سال 1992 روزنامهی نیویورکتایمز همزمان با انتشار مجموعهی «پسرعیسا» دربارهی این کتاب نوشت: «داستان آدمهای حاشیهیی که همهی زندگیشان را باختهاند، اما همچنان شگفتزده ات میکند.» دنیس جانسون همان سال جایزهی ملی کتاب آمریکا را با همین کتاب جمعوجور از آن خود کرد. دنیس جانسون به اندازهی داستانهایش زندگی عجیبی داشته، سال 1949 در مونیخ متولد شده است، سالهای زیادی از نوجوانی و جوانیش را در فیلیپین و ژاپن گذرانده و بعدها سر از واشنگتن درآورده است و میگوید: «من همین آمریکایی هستم که در داستانهای پسرعیسا میبینید، همهی این زندگی و تا ته ماجرا رفتن را از سرگذراندهام و بعد نویسنده شدهام.»
سوختن در آب ، غرق شدن در آتش
چارلز بوکفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
آمريکايي که بوکفسکي در اشعار و داستانهايش تصوير ميکند زمين تا آسمان با آن چيزي که در پس ذهنمان بهعنوان سرزمين آرزوها ساختهاند تفاوت دارد. همان قدر پر از دورويي و فقر و تبعيض و فرصتطلبي که هر جاي ديگر. بوکفسکي همان قدر که زندگي را دوست داشت همان قدر هم از هر چيزي که زندگي را بيالايد متنفر بود. در جايي گفته: «من بهخوبي اعتقاد دارم. چيزي که درونمان وجود دارد و ميتواند رشد کند. مثلا وقتي در جادهاي پر رفت و آمد غريبهاي به من راه ميدهد تا رد شوم. قلبم گرم ميشود.»
اين اولينبار است که مجموعهاي از اشعار بوکفسکي به فارسي منتشر ميشود. اشعار اين مجموعه از ميان چندين کتاب بوکفسکي انتخاب و ترجمه شده است. اگر بهنظرتان ميرسد که بعضي بخشها نثرگونه است دليل اين است که بوکفسکي از قافيهپردازي گريزان بود. تا اين حد که کسي جرئت نداشت در برابر او حرف از قافيه بزند! سؤال و جواب بوکفسکي که در انتهاي اين کتاب آمده شناخت خوبي از شخصيت بوکفسکي دست ميدهد. اگر قبلتر چيزي از بوکفسکي نخواندهايد توصيه ميکنم که ابتدا سري به اين سؤال و جواب بزنيد.
شناخت اساطیر ایران
جان هینلز
مترجم: ژاله آموزگار، احمد تفضلی
در کتاب شناخت اساطیر ایران به قلم جان هینلز می خوانیم:
اسطوره ها آئینه هایی هستند که تصاویر را از ورای هزاره ها منعکس می کنند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند. اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دور دست ها به زمان ما می اورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذارند. اساطیر ایران باستان در این دنیای پر رمز راز جایی والا دارد…
عامه پسند
چارلز بوکفسکی
مترجم: پیمان خاکسار
این کتاب ماجرایی پلیسی دارد و میتوان آن را در ردهی ادبیات پلیسی قرار داد. با این وجود با سایر رمانهای پلیسی تفاوت دارد. در آن جنایتی اتفاق نمیافتد و برخلاف سایر رمانهای پلیسی، شخصیت کارآگاه در این رمان انسانی زیرک و توانا نیست. بلکه پیرمردی کمتوان است و فقط به کمک شانس و دیگران موفق میشود وظیفهی خود را انجام دهد. شخصیت مالوف آثار «بوکفسکی»- چیناسکی- در این رمان تنها در یک صحنه کوتاه به داستان میآید.
قصه های یک دقیقه ای
ایشتوان ارکنی
تصویرگر: لاسلو ربر
ترجمه: کمال ظاهری
ايشتوان اركني در سال 1912 در بوداپست به دنيا آمد. پدرش داروساز بهنامي بود كه عنوان مشاور نخستوزير را داشت. پسر هم سنت خانوادگي را ادامه داد: پس از پايان تحصيلات در دبيرستانِ پياريستها كه وابسته به كليساي كاتوليك بود، وارد دانشگاه شد و در هر دو رشتهي داروسازي و شيمي پاياننامهي تخصصي گرفت.
قطار به موقع رسید
هاینریش بل
مترجم: کیکاووس جهانداری
نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندرهآس» سربازیست که راهی جبهه میشود و هنگام سوار شدن به قطار احساس میکند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمیخواهد بمیرد، اما میداند به زودی خواهد مرد».
متن پشت جلد
اولينا با صدائي آهسته شروع به صحبت ميکند: «لازم نيست بگويم که… اگر نمردي هرگز نبايد اين راز را به کسي بگوئي. خودم ميدانم. من مجبور شدهام به خدا و همة مقدسين و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از اين بابت به هيچکس چيزي نگويم، ولي وقتي ٱن را با تو در ميان ميگذارم درست مثل اين است که آن را به خودم گفته باشم، و همانطور که نميتوانم چيزي را از خودم پنهان کنم، از تو هم هيچ چيز را نميتوانم پنهان کنم!» از جا بلند ميشود و آب جوشان را بسيار آهسته و باملايمت و مراقبت تمام در قوري کوچک ميريزد. در اين بين هم وقت مکث کوچکي ميکند، قبل از اينکه آب را باز جرعه جرعه بريزد به آندرهآس لبخندي ميزند، و حالاست که آندرهآس متوجه ميشود او هم گريه کرده است. آن وقت اولينا در فنجانهائي که کنار زير سيگاري قرار دارد قهوه ميريزد.
مادربزرگت رو از اینجا ببر!
دیوید سِداریس
مترجم: پیمان خاکسار
«پیمان خاکسار» با ترجمهی تازهای از «دیوید سداریس» دوباره به کتابفروشیها آمده ، این مترجم پیشتر کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» را از این نویسنده برای اولینبار به فارسی ترجمه کرده بود و آشنایی مخاطب ایرانی را با این نویسندهی امریکایی فراهم.
حالا کتاب «مادربزرگت رو از اینجا ببر» از این نویسنده بهزودی راهی کتابفروشیها میشود. او در یازده داستان زندگی و تجربیات شخصیاش را نوشته است. کتاب حاضر در میان آثار سداریس از فروش فوقالعادهای در امریکا برخوردار بوده و یکی از بهترین هدیههای کریسمس پیشنهادی روزنامهی «لسآنجلس تایمز» هم بوده است. سداریس اکنون ساکن لندن است و میگوید: «زندگی در لندن هر روز من را شگفتزده میکند و من حالا دیگر حتا خودم هم نمیدانم چهقدر از این ماجراهایی که روایت میکنم، واقعی هستند و سر خودم آمدهاند و چهقدرشان خیالبافی من است.» سداریس عمدهی شهرتش را مدیون داستانهای کوتاه از زندگی شخصی خودش است که ماهیتی فکاهی و طعنهآمیز دارند و نویسنده در آنها به تفسیر مسائل اجتماعی میپردازد. او در آثارش به مسائلی همچون زندگی خانوادگی، بزرگ شدن در خانوادهای از طبقهای متوسط در حومهى شهر رالی، پیشینه و فرهنگ یونانی، مشاغل مختلف، تحصیل، مصرف مواد مخدر و… میپردازد و از تجربهى زندگی در فرانسه و انگلستان مینویسد.
مستأجر
رولان توپور
مترجم: کوروش سلیمزاده
داستانی خارقالعاده که «پولانسکی» بر اساس آن فیلمی بهیادماندنی ساخته است. مردی جوان که مدتیست به دنبال خانه میگردد، اتاقی را کرایه میکند که پیش از وی زن جوانی در آن میزیسته و طرز مشکوکی خودکشی کردهاست. مرد جوان اندکاندک در این اتاق با فضایی مالیخولیایی درگیر میشود و با آزارهای همسایگان به تدریج شخصیت و هویت خود را با آن زن یکی میپندارد. این سیر جنونآسا در طول رمان مدام تشدید میشود.
معرکه
لوئیفردینان سلین
مترجم: سمیه نوروزی
به زعم بسیاری، سلین یکی از بزرگترین نویسندههای تاریخ رمان است. نگاه او به دنیا بسیار سیاه، بیرحمانه و کالبد شکافانهاست. او با شجاعتی بینظیر پلیدیهای انسان عصر جدید را برملا ساخت و آینهای صادق در برابر او نهاد. همچنین نمیتوان از زبان او یاد نکرد. او نثری بسیار عامیانه داشت و از عباراتی که خود میساخت بسیار استفاده میکرد. او زبان معیار را زبانی زنده نمیدانست. او تمام تابوهای عصر خود را شکست و تأثیری عمیق بر نویسندگان پس از خویش گذاشت.
معرکه اثري است مستند درباره ي جنگ. رمان، ماجراهاي سربازي را بازگو ميکند که داوطلبانه در هفدهمين قشون سوارهنظام ثبتنام کرده است؛ نيمهشب و هنگام گشتزني شبانه به قرارگاه ميرسد… سلين، زبان بريده بريده و بيمنطق يک افسر جزء بسيار عصباني را که از سر خشم دست به کارهاي خندهدار ميزند، بهطور شگفتانگيزي بازپروري کرده است. هرگز در هنر فحش و ناسزا غرق نشده، همچنان که در اغراق هم زيادهروي نکرده است، چرا که همه ميدانيم در باب اصطبل و فحشهاي مربوط به اين فضا، اغراق حرف اول را ميزند… سربازخانهي قشون هفدهم توصيف نشده است، بلکه حاضر است، نمايان است، کم کم از دل شب بيرون ميآيد، سربازهاي چسبناک اهل برتاني، از لابهلاي گفتوگوي آدم ها سر درميآورند، با سبيل هاي پرپشت، و شمشيرهايي که روي سنگ فرش ها کشيده ميشود و صدا مي دهد: سربازهاي برتاني کوتاهاند و شمشيرها بلند…»
نام من سرخ
اُرهان پاموک
مترجم: عینله غریب
نام من سرخ (به ترکی استانبولی: Benim Adım Kırmızı) رمانی از اورهان پاموک است تحت تأثیر رمان مشهور ایتالیایی نام گل سرخ. نام من سرخ برنده جایزه نوبل ادبیات است.
رمان نام من سرخ در بستر بخشی از تاریخ امپراتوری عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میگذرد. در این رمان، شیوهٔ چند صدایی یا پلی فونی روایتِ حوادث مختلف را توسط شخصیتهای رمان ممکن کردهاست.
پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ عثمانی و ایران را در نظر داشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست.
چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود.
پاموک در گفتگو با مجله نافه درباره انگیزه خود از نوشتن این رمان گفتهاست «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم درباره لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
شخصیتهای اصلی در رمان نام من سرخ نقاشان هستند. در آغاز داستان استادِ طلاکاری به دست نقاشی کشته میشود. هیچ کس مطمئن نیست که قاتل یک نقاش است. با این حال ماجرای تمام رمان از آغاز تا پایان یافتن نقاشِ قاتل است.
پاموک در خلال رمانش به موضوعاتی مانند عشق و تاریخ نقاشی در سرزمینهای اسلامی نیز میپردازد.
او از کتابهای بسیاری در این رمان نام میبرد که در فرهنگ و تمدن اسلامی نامی بودهاند. اغلب این کتابها - از آن جمله شاهنامه شاه طهماسبی - ایرانی هستند. او همچنین برخی حکایتهاینظامی و فردوسی را نیز در رمانش بازگو کردهاست.
پاموک گفتهاست «یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.