وزن | 300 گرم |
---|
ویریدیانا
0 تومان
از لوئیس بونوئل
ترجمه هوشنگ طاهری
چاپ اول1350
148ص
جلد سخت سلفون
بسیااااار کمیاب
تمیز بدون مهر و امضا
ناموجود
محصولات مرتبط
اصول سیستم های تمرینی بدن سازی
تاليف و ترجمه : خسرو محمدي ، قاسم شنوا ، مرتضي اينانلو
بدنسازی یا زیباییاندام (به انگلیسی: Bodybuilding) ورزشی است که در آن فرد بدنساز با انجام تمرینهای مختلف قدرتی و استقامتی بر روی عضلات خود، همچنین تغذیه مناسب و البته استراحت کافی به ساخت بدنی حجیم، کات شده و البته متناسب مبادرت میورزد.
از مدت ها پیش سه چهره مشهور پروش اندام ایران در صدد انتشار کتابی با مضمون اصول و سیستم های تمرینی در بدنسازی بودند و سرانجام این کتاب رو نمایی شد. خسرو محمدی، قاسم شنوا و مرتضی اینانلو نویسندگان این کتاب هستند. آنها در زمینه داوری و مربی گری در پروش اندام مشغول به کارند. همینطور این کتاب مورد تایید فدراسیون پرورش اندام ایران قرار گرفته و مرجعی تخصصی برای تمام رشته های ورزشی خواهد بود.
تئوری بنیادی موسیقی
تاریخ موسیقی غرب
پيتر بركهولدر - دانلد جي گراوت - كلاود و پاليسكا
ترجمه: كامران غبرايی
پديدآورندگان تاريخ موسيقي غرب در ويراست هشتم كتاب به كاوش در روند رشد و توسعه موسيقي رفتهاند و آهنگ دگرگونيهايش را از منظر تحولآفرينان واكاوي كردهاند. روششناسي اين رهيافت انسان محور اقتضا ميكند كه مردم - شنوندگان، مخاطبان، منتقدان، اجراكنندگان، و سازندگان - در كانون روايتها جاي داشته باشند، تا بتوان ارزشها و اعتبارها را از ديده آنها بازخواني كرد. بيگمان سرگذشت يكي از بزرگترين آفريدههاي بشر در يك مجلد نميگنجد، با وجود اين، مجموعه حاضر چنان بازبيني و ويرايش شده است كه هر پژوهشگر و هنرپژوهي از محتوايش بهرهمند خواهد شد.
كتابي كه پيش رو داريد، هفت بار پيش از اين بازبيني شده است و همين نكته نشان ميدهد كه «تاريخ موسيقي غرب» در ميان مشتاقان هنر موسيقي جايگاهي برجسته يافته است. روايت نورتن از تاريخ موسيقي در بافتار ساختارهاي اجتماعي و رويدادهاي تاريخي تبيين شده است. عنايت روايتگران اين روايت به امر آموزش و آموزششناسي نيز آشكار است و از اين منظر ميتوان كتاب پيش رو را داستاني بيمانند دانست.
خانه آبی (فریدا کالو، دیهگو ریورا و لئون تروتسکی)
منوچهر استيفا
ماگدالنا کارمن فریدا کالو ی کالدرون د ریورا (به اسپانیایی: Magdalena Carmen Frieda Kahlo y Calderón de Rivera) (زادهٔ ۶ ژوئیه ۱۹۰۷ در کویوآکان، مکزیکوسیتی – درگذشتهٔ ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴ در کویوآکان، مکزیکوسیتی) نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است.او بهویژه بهخاطر خودنگارههای هنرمندانهاش، مشهور است.
فریدا تجربیات عاطفی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. پس از حادثهٔ تصادف، نامزدش از ازدواج با او منصرف شد. فریدا پس از بهبودی، پرترههای خودش را نزد دیهگو ریورا، نقاش دیواری معروف و کمونیست مکزیکی برد که قبلتر در دوران کوتاه و ناتمام دانشجویی پزشکی در کلاسهای طراحی با او آشنا شده بود. نقاشیهای کالو مورد توجه دیهگو ریورا قرار گرفت و این دیدارِ دوباره آغازی شد برای زندگی مشترک آن دوکه بعداً در سال ۱۹۲۹ با او ازدواج کردند در زمان ازدواج دیهگو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت. مادر فریدا که با ازدواج آن دو مخالف بود به آنها مَثَلِ «فیل و فاخته» را نسبت داد. فریدا خود در اینباره میگوید:
عاقبت روزی رسید که تابلوهایم را به نقاش بزرگ مکزیک نشان دادم. دیهگو هنرم را تحسین کرد. در یک لحظه حس کردم زیبایی وجود مرا درک کرده و حالا من عاشق دیهگو بودم و دیهگو ریورا عاشق من!... روزها که میگذشت، من دیهگو را هم در کنارم کشیدم و دیهگو نیز مرا در نقاشیهایش گنجاند. من سوسیالیست شدم و دیهگو عاشق. آقای ریورا، نقاش بزرگ مکزیک همسر من است. من خوشبختم. حالا فقط دلم میخواهد از دیهگو فرزندی داشته باشم.
اما برای او نه خوشبختی به طور کامل محقق شد و نه آرزوی داشتن فرزند میسر. فریدا یک بار از دیهگو باردار شد که به سقط ناخواستهٔ جنین انجامید. این تجربهٔ ناکام مادری در آثار بعدی او نمود عینی پیدا کرد. تابلوی معروف فریدا از خودش، جنین، رحم و خون گویای همین حادثهاست.
در زمینهٔ زندگی زناشویی نیز ازدواج کالو و ریورا بیثبات بود و در طول سالهای پس از ازدواج، این زوج هنرمند هر یک شریکهای جنسیجداگانهای برای خود داشتند. فریدا در خاطراتش به چند تن از آنها همچون لئو تروتسکی، سیاستمدار کمونیست گریخته از شوروی وپولت گُدار، همسر چارلی چاپلین، اشاره میکند.
در سالهای جنگ جهانی دوم که اروپا در آتش جنگ میسوخت، پایتخت فرهنگی و هنری از پاریس بهنوعی به مکزیکوسیتی منتقل شده بود و هنرمندان، روشنفکران و ناراضیان تبعیدی زیادی از جمله لئو تروتسکی، لوییس بونوئل به مکزیک کوچ کرده بودند.در این دوره خانهٔ فریدا و دیهگو پاتوق بسیاری از این افراد بود که عموماً گرایشهای چپ داشتند. گرچه فریدا با اینان معاشرت داشت (و پیش از این نیز به سال ۱۹۲۸ در اروپا به عضویت حزب کمونیست درآمده بود) اما هرگز این تمایلات در آثارش نمود پیدا نکرد؛ گرچه حتی پس از ترور تروتسکی، همچنان طرفدار استالین باقیماند و بعدها به مائو نیز توجه نشان داد.
از آغوش تروتسکی بوی جنگ میآمد. او در وجود من چه میجست؟ وقتی به آغوش تروتسکی رفتم زیباییام دوباره به من برگشته بود و حالا تروتسکی ترور شدهاست.
اما حادثهٔ روحی بزرگ هنگامی رخ داد که ده سال پس از زندگی مشترک، فریدا همسرش را همبستر با خواهر کوچکترش «کریستینا» دید و از دیهگو جدا شد. اما این جدایی دیری نپایید و این دو دوباره در سال ۱۹۴۰ به یکدیگر پیوستند. او خود در مورد دوران جداییشان چنین میگوید:
دیگر دیهگو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم. نقاشی میکنم. این بار خودم را میکشم. دست در دست خودم، با خودم ازدواج کردهام. راستی، آیا من برای خود کافیام؟
با این وجود، فریدا همیشه دربارهٔ دیهگو میگفت: «دیهگو، مردِ چاقِ نقاشم که همیشه روی پیشانیام چون آفتاب میدرخشد...»
کالو یکی از طرفداران فعال کمونیسم بود. او رابطهٔ عشقی کوتاهی نیز با لئون تروتسکی که نهایتاً در ۱۹۴۰ در شهر مکزیکو توسط نمایندگان استالین ترور شد، برقرار کرد. مدتی بعد از مرگ تروتسکی، فریدا موضعش را تغییر داد و حمایت خود را از شوروی زیر رهبری استالین اعلام کرد. او از طرفداران مائو بود و از چین به عنوان «امید جدید سوسیالیسم» نام میبرد. خانه کالو با نقاشیها و طرحهای بسیاری با مضامین سوسیالیستی، از جمله تصاویری از مارکس، انگلس، استالین و مائو تزیین گشتهبود.
درک و دریافت موسیقی
نام نویسنده : راجر کیمی ین
نام مترجم : حسین یاسینی
درك و دريافت موسيقي، با بررسي تفصيلي سبكها و گونههاي مدوّن موسيقي غرب از قرون وسطا تا آغاز دهه 1990 و نيز تأملي كوتاه اما آموزنده بر برخي از گونههاي موسيقي غيرغربي، مطالبي را فراهم ميآورد كه آگاهي از آنها براي هر علاقهمند جدّي موسيقي ضروري است. بهكارگيري واژگان و مفاهيم موسيقايي، اجتناب از تحليلهاي سليقهاي يا احساساتي، تحليل اوضاع اجتماعي هر دوره براي درك روشن ويژگيهاي سبكشناسانه موسيقي آن، خلاصهاي از سرگذشت آهنگسازان مهم هر دوره و تحليل زنده نمونههايي از آثار آنان و حتا بررسي موسيقي مردمپسند غربي با معيارهاي علمي، همگي از مواردي هستند كه كتاب راجر كِيمييِن را در نوع خود شاخص و ارزشمند ساختهاند. گرچه اين كتاب نگرشي بسيار تخصصي به موسيقي ندارد اما شاخصترين فصلهاي تاريخ موسيقي غرب، پُركاربردترين فرمها و خلاصهاي از ويژگيهاي سبكهاي گوناگون آن را در خود جاي داده و ميتواند زمينهاي بسيار مناسب براي مطالعهاي ژرفتر در اين زمينهها فراهم آورد. شمار فراوان طرحهاي شنيدني، كه لحظه به لحظه مهمترين نكتههاي موسيقايي در آنها بازگو ميشود، سببِ ارتباط ملموس با موسيقي و مطالب كتاب شده و خواننده را ياري ميدهد تا درست بودن برداشتهايش را از مطالب كتاب محك بزند. نسخه انگليسي اين كتاب داراي نوارها يا ديسكهايي است كه قطعههاي موجود در طرحهاي شنيدني را شامل ميشود. شماري از اين آثار ــبراي نمونه، سنفوني شماره 40 موتسارت، سنفوني شماره 5 بتهوون و كنسرتوي بهار از چهار فصل ويوالديــ را ميتوان ميان نوارهاي كلاسيك موجود در ايران يافت و دستيابي به بسياري از آنها البته آسان نيست. اميد است كه پس از نشر كتاب امكان تكثير اين نوارهاي همراه ــكه ارزش آموزشي فراوان دارندــ فراهم شود … از ياد نبريم كه موسيقي تا شنيده نشود موسيقي نيست.
رقابت در هنر مدرن (دوستی خیانت و پیشرفت)
سباستين اسمي
سارا حسيني معيني
سرقت آثار هنري پيچيده است. حتي زماني كه سارقين مدرك جرمي از خود باقي ميگذارند، آنچه در انتهاي داستان ميماند جاي خالي روي ديوار است. همه نقاشيهاي شگفتانگيز رايحه خاصي دارند كه آنها را منحصر به فرد ميكند...
هنگامي كه نقاشي مذكور پرترهاي باشكوه باشد، رايحه و ماهيت منحصر به فردش افزايش مييابد. يكتايي تصوير با يكتايي شخصي كه نقاشي شده درهم ميآميزد و ژرفتر ميشود. آن زمان است كه خسارت سرقت دو چندان ميشود. مالباخته شايد پس گرفتن پرتره تقلا كند، اما به راستي به دنبال پس گرفتن چه چيزي است؟ نقاشي؟ يا حال و هواي پيشين خلق اثر؟
فکر میکنم پس بازی میکنم
گوش ون گوگ (یک داستان واقعی)
وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh) (زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۱۸۹۰) یک نقاش پسادریافتگرهلندی بود، که کارش تأثیر گستردهای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرترهها، خودنگارهها، مناظر، طبیعت بیجان، سروها، مزارع گندم و گلهای آفتابگردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دههٔ دوم زندگیاش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناختهشدهاش را در دو سال آخر زندگیاش تکمیل کرد. وی در یک دهه بیش از۲٬۱۰۰ کار هنری تولید کرد که شامل ۸۶۰ نقاشی رنگ روغن و بیش از ۱٬۳۰۰ نقاشی با آبرنگ، طراحی و چاپ میشود.
وَنسان وَن گوگ که از بیماری روانی رنج میبرد، در دسامبر ۱۸۸۸ گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. دربارهٔ اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیدهاست. ون گوگ تا روز ۲۳ دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمیآورد چه بلایی به سرش آمدهاست. دربارهٔ چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبانها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال ۱۸۸۸ به توصیه برادر کوچک و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوسهای وحشتناک و هذیانآلود دست و پا میزد و به عوالم جنون نزدیک میشد. هنرمند رنجور و حساس که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحملناپذیر میشنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به یک روسپی به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند، و این البته گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد، زیرا راشل واقعاً گوش بریده را دریافت کرد.
مبانی جامعه شناسی هنر
نام نویسنده : علی رامین
جامعهشناسی هنر، دانشی «دوزیستی» متشکل از دو رکن هنر و جامعهشناسی است. هنر، واژهای با بار ارزشی، از زمرهٔ علوم انسانی است که سرشتی کیفیتگرا دارد. زیباشناسان و فیلسوفان هنر کوشیدهاند هنر را از زوایای سهگانهٔ هنر، هنرمند و مخاطب بنگرند و با صورتبندی تعاریفی عمدتاً ذاتشناسانه، پرسش کلی چیستی هنر را پاسخ گویند. جامعهشناسی علمی کمیتگراست که به مطالعهٔ اجتماع و نظامهای انسانی، روابط افراد با یکدیگر و با جامعه، نهادها و ساختارهای اجتماعی میپردازد، و نیز به موضوع ارتباطات انسانی و چگونگی انتقال و خلق معنی در بستر اجتماع، توجهی جدی دارد. جنبهٔ اخیر، در جامعهشناسی هنر حائز اهمیت محوری است. قیاس رویکرد علوم انسانی و علوم اجتماعی به هنر، که فصل مهمی از این کتاب است، بازگشایندهٔ دریچهٔ وسیعی به روی بحثهای جاریِ مطالعات فرهنگی و پژوهشهای هنری است که چالش گفتمانی زیباشناسی و جامعهشناسی هنر در سرلوحهٔ آن قرار دارد.
مجموعهٔ حاضر ضمن بررسی رهیافتها، نظریهها و گفتمانهایی که اساس مطالعات اجتماعی هنرها در زمانها و مکانهای گوناگون قرارگرفتهاند، اهمیت و نقش نهادهای اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادیِ تأثیرگذار بر آفرینش و بازآفرینی هنرها را به تحلیل و ارزیابی میگیرد و بر شیوههای خلق آثار هنری در بستر اجتماع و چگونگی ایجاد ارتباط میان هنرمندان و مخاطبان آثار هنری، و عرضه و فروش آنها، در دورههای مختلف نظر میکند. هنر و ایدئولوژی، هنر و اخلاق، بررسی پایگاه اجتماعی و اقتصای هنرمندان، نقش بازاریابان و منتقدان در کامیاب ساختن آثار هنری، نقش هنر در بازتولید منزلت اجتماعی، تحقیق دربارهٔ ریشههای اجتماعی معیارهای ذوق و داوری و نیز عوامل اجتماعی تفسیرها و ارزیابیهای هنری، و دیگر دستاوردهای جامعهشناسی هنر در عرصههای نظری و عملی از زمرهٔ بحثهای این مجموعه است.
معنا در هنرهای تجسمی
آروین پانوفسکی (انگلیسی: Erwin Panofsky؛ زاده ۳۰ مارس ۱۸۹۲ درگذشته ۱۴ مارس ۱۹۶۸) مورخ هنر اهل آلمان که نظریاتش به خصوص در مطالعات آکادمیک شمایلنگاری تأثیرگذار بود.
معنا در هنرهای تجسمی ترجمه سه مقاله بنیادین اروین پانوفسکی، یکی از تاثیر گذارترین مورخان هنر سده بیستم است که به موضوعاتی چون اهمیت تاریخ هنر، شمایل نگاری و شمایل شناسی و نسبت های بدن می پردازد.
پانوفسکی با طرح رویکرد شمایل نگاری درصدد بود تا میان مفهوم اثر هنری و معنای نمادین متن مکتوب و همچنین دیگر آثار هنری مرتبط ارتباط برقرار سازد. او سپس به طرح رویکرد شمایل شناسی می پردازد که تفسیر اثر هنری بر اساس جهان بینی یک دوران و بدون توجه به معانی عامدانه موجود در اثر هنری از جانب هنرمند است.
دیدگاه های پانوفسکی را می توان یکی از رویکردهای نظام مند و منسجمی دانست که در مطالعات نظری هنر در زمینه تفسیر و تجزیه و تحلیل آثار هنری مطرح هستند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.