ناشر: چشمه
چاپ: ۱۳۹۷
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۳۹
18,000 تومان
لوران گوده
حسین سلیمانی نژاد
لوران گوده (به فرانسوی: Laurent Gaude) متولد ۶ ژوئیه ۱۹۷۲ در منطقه ۱۴ شهر پاریس یک نویسنده فرانسوی میباشد. وی در سال ۲۰۰۴ برنده جایز گنکور به خاطر رمان آفتاب اسکورتا خود شد.
ناشر: چشمه
چاپ: ۱۳۹۷
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۳۹
وزن |
200 گرم |
---|
بهزاد عبدي
باران
تقصیر لباس ها نبود اگر هر کجا رفتی مشتی دکمه جا گذاشتی
هنوز موهایت از دودکش نقاشی بالا می رود این شهر تا ابد آلوده است از هرچه خبر این همه کلاغ اشکی که به پای من ریختی امروز اقیانوس شده دور سرم می چرخد
می چرخیم غرق می شویم بی عصایی که بشکافد چشم هایت را
تقصیر درخت ها نیست اگر دهانت بوی علف می دهد همیشه به وقت خداحافظی از تنت به جای دست گل سرخ به من می روید
بوی برف رد پایی نداشت تو آن قدر دور رفتی که آهسته آهسته قسمتی از شب شدی
بعد از تو هرچه آفتاب خود را تکه تکه کند هیچ جای این زمین گرم نخواهد شد
قبرستان مست کرده زیر گریه می زند دریا می شود به پای ما می افتد
قبرستان با آخرین سنگ به آشپزخانه رسیده و ساق های خیس مادر به فکر زمین است که ما هر چه زیر پایش را کندیم بهشتی پیدا نشد
در نبود تو ناگهان آن قدر بزرگ شدیم که از کوهستان صخره به دوش برگردیم زیر لب بگوییم: باران همیشه فردای آخرین روز می بارد باران همیشه شبیه تو می آید
نام نویسنده : رومن گاری
نام مترجم : سمیه نوروزی
توی چمدان پر بود از اسباب بازی عروسک خرس های مخملی کلاه گیس فرشته و تیله های رنگی یک دست لباس بابانوئل هم بود پیراهنی قرمز با حاشیه ی سفید کلاه بی لبه ی منگوله دار و یک ریش سفید مصنوعی مرد چمدان را بست دست دختر جوان را گرفت و شروع به راه رفتن طرف بزرگراه قدیمی برف آسفالت را خیس کرده یود جاده زیر قدم هایشان می درخشید خیلی زود به تابلویی رسیدند که جهت و فاصله شان را با هامبورگ نشان میداد شصت و پنج کیلومتر مرد نگاهی به نوشته انداخت سرعتش را زیادتر کرد و با خوشحالی گفت تقریبا رسیدیم
استیو تولتز
مترجم: پیمان خاکسار
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی بوکر راه پیدا کرد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. او این کتاب را پنجساله نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
مترجم:احسان نوروزي
جک کرواک یکی از سردمداران نسل بیت آمریکاست، نسلی که پس از جنگهای جهانی و در سالیان ۱۹۵۰ در آمریکا شکل گرفت و مشخصهی اصلی آن هنجارشکنی اجتماعی، اعتقادی و جنسی، مخالفت با ارزشهای معمول و عرف جامعه و گرایش به شعر، موسیقی جز و تجربهی مواد مخدر و خلاصه ضدجریان بودن است. جک کرواک بههمراه تعدادی از نزدیکترین دوستانش همچون نیل کسدی، الن گینزبرگ و ویلیام اس. بوروز که ساعتهای زیادی را با هم به خوشگذرانی، شعرخوانی، الواتی و سفر و حتی کشیدن مواد مخدر میگذراندند، از مهمترین چهرههای نسل بیت آمریکا هستند.
در واقع، جک کرواک نخستین فردی بود که بهطور رسمی از واژهی «بیت» برای شرح و توصیف زندگی و رفتار رفقایش استفاده کرد و همین موضوع هم باعث شد که پس از انتشار «در جاده» در سال ۱۹۵۷ خیلی از منتقدان ادبی و روزنامهنگارها بیشتر از آنکه دربارهی رمانش از او سئوال کنند، از کرواک بخواهند تا دربارهی نسل بیت حرف بزند. نسلی که بعدها الهامبخش هنرمندان و نویسندگان زیادی در آمریکا شد و آدمهایی همچون ریچارد براتیگن، باب دیلن و چارلز بوکفسکی را شیفتهی خودش کرد. باب دیلن دربارهی «در جاده» میگوید: «زندگیام را همچون زندگی همهی آدمهای دیگر عوض کرد.»
«در جاده» رمانیست از پارهای از زندگی خود جک کرواک در سالهای بین ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰، سالیانی که کرواک با وجود بیپولی و نداری ساعتهای زیادی را به عیاشی با دوستانش میپردازد و در این بین تصمیم میگیرد با آنها طول و عرض طویل ایالات متحدهی آمریکا را زیر پا بگذارد. سالیان بین ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰ از این جهت در زندگی کرواک اهمیت دارد که مصادف است با آشنایی او با شخصی به نام نیل کسدی که مدتی بعد رفیق صمیمیاش میشود و بواسطهی این دوستی قسمت مهمی از زندگی کرواک که همان مسافرت به غرب و جنوب آمریکاست، شکل میگیرد، قسمتی که جک کرواک آن را قسمت «در جاده» زندگی خود مینامد.
جان هینلز
مترجم: ژاله آموزگار، احمد تفضلی
در کتاب شناخت اساطیر ایران به قلم جان هینلز می خوانیم:
اسطوره ها آئینه هایی هستند که تصاویر را از ورای هزاره ها منعکس می کنند و آن جا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند. اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دور دست ها به زمان ما می اورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذارند. اساطیر ایران باستان در این دنیای پر رمز راز جایی والا دارد…
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
ایشتوان ارکنی
تصویرگر: لاسلو ربر
ترجمه: کمال ظاهری
ايشتوان اركني در سال 1912 در بوداپست به دنيا آمد. پدرش داروساز بهنامي بود كه عنوان مشاور نخستوزير را داشت. پسر هم سنت خانوادگي را ادامه داد: پس از پايان تحصيلات در دبيرستانِ پياريستها كه وابسته به كليساي كاتوليك بود، وارد دانشگاه شد و در هر دو رشتهي داروسازي و شيمي پاياننامهي تخصصي گرفت.
هاینریش بل
مترجم: کیکاووس جهانداری
نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندرهآس» سربازیست که راهی جبهه میشود و هنگام سوار شدن به قطار احساس میکند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمیخواهد بمیرد، اما میداند به زودی خواهد مرد».
متن پشت جلد
اولينا با صدائي آهسته شروع به صحبت ميکند: «لازم نيست بگويم که… اگر نمردي هرگز نبايد اين راز را به کسي بگوئي. خودم ميدانم. من مجبور شدهام به خدا و همة مقدسين و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از اين بابت به هيچکس چيزي نگويم، ولي وقتي ٱن را با تو در ميان ميگذارم درست مثل اين است که آن را به خودم گفته باشم، و همانطور که نميتوانم چيزي را از خودم پنهان کنم، از تو هم هيچ چيز را نميتوانم پنهان کنم!» از جا بلند ميشود و آب جوشان را بسيار آهسته و باملايمت و مراقبت تمام در قوري کوچک ميريزد. در اين بين هم وقت مکث کوچکي ميکند، قبل از اينکه آب را باز جرعه جرعه بريزد به آندرهآس لبخندي ميزند، و حالاست که آندرهآس متوجه ميشود او هم گريه کرده است. آن وقت اولينا در فنجانهائي که کنار زير سيگاري قرار دارد قهوه ميريزد.
رولان توپور
مترجم: کوروش سلیمزاده
داستانی خارقالعاده که «پولانسکی» بر اساس آن فیلمی بهیادماندنی ساخته است. مردی جوان که مدتیست به دنبال خانه میگردد، اتاقی را کرایه میکند که پیش از وی زن جوانی در آن میزیسته و طرز مشکوکی خودکشی کردهاست. مرد جوان اندکاندک در این اتاق با فضایی مالیخولیایی درگیر میشود و با آزارهای همسایگان به تدریج شخصیت و هویت خود را با آن زن یکی میپندارد. این سیر جنونآسا در طول رمان مدام تشدید میشود.
اُرهان پاموک
مترجم: عینله غریب
نام من سرخ (به ترکی استانبولی: Benim Adım Kırmızı) رمانی از اورهان پاموک است تحت تأثیر رمان مشهور ایتالیایی نام گل سرخ. نام من سرخ برنده جایزه نوبل ادبیات است.
رمان نام من سرخ در بستر بخشی از تاریخ امپراتوری عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میگذرد. در این رمان، شیوهٔ چند صدایی یا پلی فونی روایتِ حوادث مختلف را توسط شخصیتهای رمان ممکن کردهاست.
پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ عثمانی و ایران را در نظر داشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست.
چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود.
پاموک در گفتگو با مجله نافه درباره انگیزه خود از نوشتن این رمان گفتهاست «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم درباره لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
شخصیتهای اصلی در رمان نام من سرخ نقاشان هستند. در آغاز داستان استادِ طلاکاری به دست نقاشی کشته میشود. هیچ کس مطمئن نیست که قاتل یک نقاش است. با این حال ماجرای تمام رمان از آغاز تا پایان یافتن نقاشِ قاتل است.
پاموک در خلال رمانش به موضوعاتی مانند عشق و تاریخ نقاشی در سرزمینهای اسلامی نیز میپردازد.
او از کتابهای بسیاری در این رمان نام میبرد که در فرهنگ و تمدن اسلامی نامی بودهاند. اغلب این کتابها - از آن جمله شاهنامه شاه طهماسبی - ایرانی هستند. او همچنین برخی حکایتهاینظامی و فردوسی را نیز در رمانش بازگو کردهاست.
پاموک گفتهاست «یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.»
دیوید پیس
مترجم: حمیدرضا صدر
«یونایتد نفرینشده» رمانی دربارهی حضور چهل و چهارروزهی پرتنش و نافرجام برایان کلاف، مربی نامآشنا و جنجالی انگلیسی، در باشگاه لیدز یونایتد است. اما هر چند قصه با اشاره به رخدادها و شخصیتهای واقعی فوتبال انگلیس دههی شصت و هفتاد میلادی جلو میرود، ولی استادیومهای فوتبال برای پیس زندانهای تنگی هستند و طرفداران نشسته بر سکوها نقش جلادان را ایفا میکنند. او تصویر سیاه و تلخی از فوتبال ارائه میدهد و کلاف را مردی سرگردان در مرز نبوغ و جنون توصیف میکند. فوتبال و موتیفهای تکرارشوندهاش، بازی به بازی دیگر و فصلی به فصل دیگر، بستر مناسبی برای چالش پیس با فرمی است که در تکرار واژهها و جملهها برای توصیف شخصیت تلخاندیش کلاف برگزیده. پیس گاهوبیگاه جملههایی را که شخصیتها بر زبان میآورند، یا آنچه در ذهن کلاف میگذرد، با تکههایی از اشعار یا واژهها یا عباراتی دیگر ترکیب میکند که شگرد دیگرش در این پازل روانشناسانه است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.