ناشر: کوله پشتی
چاپ: ۱۳۹۶
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۴۰۰
0 تومان
سباستين اسمي
سارا حسيني معيني
سرقت آثار هنري پيچيده است. حتي زماني كه سارقين مدرك جرمي از خود باقي ميگذارند، آنچه در انتهاي داستان ميماند جاي خالي روي ديوار است. همه نقاشيهاي شگفتانگيز رايحه خاصي دارند كه آنها را منحصر به فرد ميكند…
هنگامي كه نقاشي مذكور پرترهاي باشكوه باشد، رايحه و ماهيت منحصر به فردش افزايش مييابد. يكتايي تصوير با يكتايي شخصي كه نقاشي شده درهم ميآميزد و ژرفتر ميشود. آن زمان است كه خسارت سرقت دو چندان ميشود. مالباخته شايد پس گرفتن پرتره تقلا كند، اما به راستي به دنبال پس گرفتن چه چيزي است؟ نقاشي؟ يا حال و هواي پيشين خلق اثر؟
ناموجود
ناشر: کوله پشتی
چاپ: ۱۳۹۶
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۴۰۰
وزن |
451 گرم |
---|
براي N، روايتگر چهار جوان است كه در صحنه قتل يك زوج كه در آپارتمان خود در برجي مجلل كشته شدهاند حضور داشتهاند. روايت چهار جوان از آنچه كه رخ داده پليس را قانع ميكند، اما هر چهار نفر دروغ گفتهاند و كليد معماي دروغ هر يك را بايد در گذشته و سرگذشت آنها جستجو كرد. چه كسي چه دروغي را براي حفاظت از كدام گفت؟ براي آنهايي كه به زندگي من مهر و عشق وارد كردند... براي N.
كارين ژيهبل
مترجم: آريا نوری
اسم من رافائل است تا اين لحظه چهارده سال از زندگيام را پشت ميلههاي زندان سپري كردهام. با برادر كوچكترم ويليام، جواهراتي به ارزش سي ميليون يورو را به سرقت بردهايم. اين اتفاق قرار بود بهترين رخداد زندگيمان باشد ولي در عوض تبديل به يك حمام خون شد. دو كشته و يك زخمي. فرد زخمي برادرم است. بنابراين بايد او را به جايي برسانم كه بتوانم در اسرع وقت درمانش كنم....
اين كتاب كه شامل ٩ داستان كوتاه است، نامزد نهايي جايزه ى پوليتزر سال ٢٠١٦ بوده و خانم لينك مقدمه ى هم براى ترجمه ى فارسى اثر نوشته اند. بخشى از مقدمه: خيلي وقت پيش كه دانشجو بودم يكى از دوستانم كتابى را براى مطالعه به من معرفى كرد كه پس از خواندنش عاشقش شدم. اين كتاب منطق الطير نام داشت و شگفت زده تر شدم وقتى فهميدم اين كتاب منبع الهام يكى از محبوب ترين كتابهاى دوران كودكى ام بود .... ... من هرگز ايران نبوده ام ولى اميدوارم داستانهاى من بتوانند وارد قلب و ذهن خواننده ها شوند
نام نویسنده : ارنست گامبریچ
نام مترجم : علی رامین
تاریخ هنر گامبریچ یکی از مشهورترین و پرخواستارترین کتابهایی است که تاکنون دربارهٔ هنر نگاشته شده است. این کتاب همچون مدخلی برای ورود به دنیای هنر، از نخستین تجربهٔ هنری انسان در نقشپردازی داخل غارها گرفته تا واپسین آثار هنری امروز جهان، در پنجاه سال گذشته رقیب و همتایی نداشته است. خوانندگان از هر گروه سنی و زمینهٔ فرهنگی در سراسر عالم، کتاب ارنست گامبریچ را شاهکاری مسلم دانستهاند که دانش و خرد را، با بهرهگیری از استعداد فوقالعادهٔ خویش در انتقال مفاهیم ظریف و پیچیده درهم آمیخته است. این تاریخ هنر، پسندیدگی ماندگار خود را به سلاست و روانی شیوهٔ نگارش، و نیز چیرهدستی نگارندهٔ فاضل و متفکر آن در تحلیلهای روشن و خواندنی رخدادهای هنر جهان، وامدار است.
آدام جانسون
ترجمه: فرناز كاميار
آدام جانسون (به انگلیسی: Adam Johnso) (زادهٔ ۱۲ ژوئیهٔ ۱۹۶۷ در داکوتای جنوبی آمریکا)، نویسندهٔ رمان و داستانهای کوتاه و برنده جایزههای ادبی مختلف است.
ميگويم: «آيا كارم اشتباه بود كه شما را به اين دنيا احضار كردم؟ همسرم ميگويد شما مانع به سوگ نشستن مردم ميشويد، يعني اين حالت شما مانع پذيرش واقعيت ميشود؛ واقعيتي كه در آن خود واقعيتان مرده است.» پرزيدنت ته ريشش را با دست ميمالد. نگاهش را به پايين ميدوزد و ميگويد: «كار از كار گذشته.» عجيب است، قبلا در برنامه شصت دقيقه به اين جمله اشاره كرده بود؛ همان جايي كه بابت قانوني كردن وجود زنبورهاي رباتي براي استفاده شهري، ابراز تاسف كرد. ميپرسم: «آيا ميدانيد من شما را ساختهام؟» ميگويد: «ما همه آزاد به دنيا ميآييم و كسي نميتواند ديگري را معامله كند يا بسازد.» «ولي شما به دنيا نيامدهايد؛ من الگوريتمي بر اساس عملكرد هسته لينوكس نوشتهام. شما يك موتور تحقيقي متن باز هستيد كه با بوت تبادل دوطرفه و مترجم ويدئويي يكي شدهايد. اين برنامه وب و آرشيو عكسها و ويدئوها و اطلاعات فردي را زير و رو ميكند؛ يعني هر چيزي كه اكنون ميگوييد، قبلا گفتهايد.» براي نخستين بار پرزيدنت ساكت ميشود. ميپرسم: «آيا ميدانيد كه زنده نيستيد و مردهايد؟» پرزيدنت بيهيچ ترديدي ميگويد: «پايان زندگي، نوع ديگري از آزادي است.»
منوچهر استيفا
ماگدالنا کارمن فریدا کالو ی کالدرون د ریورا (به اسپانیایی: Magdalena Carmen Frieda Kahlo y Calderón de Rivera) (زادهٔ ۶ ژوئیه ۱۹۰۷ در کویوآکان، مکزیکوسیتی – درگذشتهٔ ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴ در کویوآکان، مکزیکوسیتی) نقاش مکزیکی و یکی از زنان نامدار تاریخ هنر معاصر است.او بهویژه بهخاطر خودنگارههای هنرمندانهاش، مشهور است.
فریدا تجربیات عاطفی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. پس از حادثهٔ تصادف، نامزدش از ازدواج با او منصرف شد. فریدا پس از بهبودی، پرترههای خودش را نزد دیهگو ریورا، نقاش دیواری معروف و کمونیست مکزیکی برد که قبلتر در دوران کوتاه و ناتمام دانشجویی پزشکی در کلاسهای طراحی با او آشنا شده بود. نقاشیهای کالو مورد توجه دیهگو ریورا قرار گرفت و این دیدارِ دوباره آغازی شد برای زندگی مشترک آن دوکه بعداً در سال ۱۹۲۹ با او ازدواج کردند در زمان ازدواج دیهگو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت. مادر فریدا که با ازدواج آن دو مخالف بود به آنها مَثَلِ «فیل و فاخته» را نسبت داد. فریدا خود در اینباره میگوید:
عاقبت روزی رسید که تابلوهایم را به نقاش بزرگ مکزیک نشان دادم. دیهگو هنرم را تحسین کرد. در یک لحظه حس کردم زیبایی وجود مرا درک کرده و حالا من عاشق دیهگو بودم و دیهگو ریورا عاشق من!... روزها که میگذشت، من دیهگو را هم در کنارم کشیدم و دیهگو نیز مرا در نقاشیهایش گنجاند. من سوسیالیست شدم و دیهگو عاشق. آقای ریورا، نقاش بزرگ مکزیک همسر من است. من خوشبختم. حالا فقط دلم میخواهد از دیهگو فرزندی داشته باشم.
اما برای او نه خوشبختی به طور کامل محقق شد و نه آرزوی داشتن فرزند میسر. فریدا یک بار از دیهگو باردار شد که به سقط ناخواستهٔ جنین انجامید. این تجربهٔ ناکام مادری در آثار بعدی او نمود عینی پیدا کرد. تابلوی معروف فریدا از خودش، جنین، رحم و خون گویای همین حادثهاست.
در زمینهٔ زندگی زناشویی نیز ازدواج کالو و ریورا بیثبات بود و در طول سالهای پس از ازدواج، این زوج هنرمند هر یک شریکهای جنسیجداگانهای برای خود داشتند. فریدا در خاطراتش به چند تن از آنها همچون لئو تروتسکی، سیاستمدار کمونیست گریخته از شوروی وپولت گُدار، همسر چارلی چاپلین، اشاره میکند.
در سالهای جنگ جهانی دوم که اروپا در آتش جنگ میسوخت، پایتخت فرهنگی و هنری از پاریس بهنوعی به مکزیکوسیتی منتقل شده بود و هنرمندان، روشنفکران و ناراضیان تبعیدی زیادی از جمله لئو تروتسکی، لوییس بونوئل به مکزیک کوچ کرده بودند.در این دوره خانهٔ فریدا و دیهگو پاتوق بسیاری از این افراد بود که عموماً گرایشهای چپ داشتند. گرچه فریدا با اینان معاشرت داشت (و پیش از این نیز به سال ۱۹۲۸ در اروپا به عضویت حزب کمونیست درآمده بود) اما هرگز این تمایلات در آثارش نمود پیدا نکرد؛ گرچه حتی پس از ترور تروتسکی، همچنان طرفدار استالین باقیماند و بعدها به مائو نیز توجه نشان داد.
از آغوش تروتسکی بوی جنگ میآمد. او در وجود من چه میجست؟ وقتی به آغوش تروتسکی رفتم زیباییام دوباره به من برگشته بود و حالا تروتسکی ترور شدهاست.
اما حادثهٔ روحی بزرگ هنگامی رخ داد که ده سال پس از زندگی مشترک، فریدا همسرش را همبستر با خواهر کوچکترش «کریستینا» دید و از دیهگو جدا شد. اما این جدایی دیری نپایید و این دو دوباره در سال ۱۹۴۰ به یکدیگر پیوستند. او خود در مورد دوران جداییشان چنین میگوید:
دیگر دیهگو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم. نقاشی میکنم. این بار خودم را میکشم. دست در دست خودم، با خودم ازدواج کردهام. راستی، آیا من برای خود کافیام؟
با این وجود، فریدا همیشه دربارهٔ دیهگو میگفت: «دیهگو، مردِ چاقِ نقاشم که همیشه روی پیشانیام چون آفتاب میدرخشد...»
کالو یکی از طرفداران فعال کمونیسم بود. او رابطهٔ عشقی کوتاهی نیز با لئون تروتسکی که نهایتاً در ۱۹۴۰ در شهر مکزیکو توسط نمایندگان استالین ترور شد، برقرار کرد. مدتی بعد از مرگ تروتسکی، فریدا موضعش را تغییر داد و حمایت خود را از شوروی زیر رهبری استالین اعلام کرد. او از طرفداران مائو بود و از چین به عنوان «امید جدید سوسیالیسم» نام میبرد. خانه کالو با نقاشیها و طرحهای بسیاری با مضامین سوسیالیستی، از جمله تصاویری از مارکس، انگلس، استالین و مائو تزیین گشتهبود.
ايمي پردي برنده مدال برنز در مسابقات پارا المپيك 2014 سوچي روسيه و همچنين پيروز چندين رقابت بينالمللي در رشته اسنوبرد است. دختري كه در نوزده سالگي كمتر از دو درصد شانس زنده ماندن داشت، پس از تجربه نزديكي به مرگ، و فايق آمدن بر موانع به ظاهر لاينحل، تبديل به ورزشكاري حرفهاي و تمام عيار شد. كتاب روي پاهاي خودم به ما يادآوري ميكند كه زندگي را تمام و كمال زندگي كنيم، چرا كه تواناييهاي ما بسيار فراتر از چيزي است كه تصور ميكنيم.
گابریل زوین
لیلا کرد
زندگی داستانی ای. جی. فیکری که نامزد بهترین رمان سال ۲۰۱۴ به انتخاب گودریدز بود، روایتی است از زندگی “ای. جی. فیکری“، که تنها کتاب فروش یک جزیرهی دورافتاده است و تغییر زندگی او با ورود یک دختر کوچک به زندگی اش و آشنایی اش با نماینده فروش یک انتشارات اتفاق می افتد.
کتاب دو بخش و سیزده فصل دارد، که عنوان هر فصل، عنوانِ یکی از داستانهای معروف جهان و چکیدهای از معرفی این کتابها از طرف ای.جی. به دخترخواندهاش مایا است.
هرکسی که عاشق کتاب و کتاب فروشی و دنیایی که خواندن به رویش می گشاید، باشد عاشق این کتاب خواهد شد.
نام نویسنده : ایزابل آلنده
نام مترجم : معصومه عسکری
عشق ما اجتناب ناپذیر بود آلما،من همیشه این را می دانستم،هرچند سال ها با این حقیقت جنگیدم و سعی کردم تو را از ذهنم پاک کنم،و می دانستم که نمی توانم این کار را از صمیم قلب انجام بدهم وقتی تو مرا بی دلیل ترک کردی،واقعا آن وضعیت را درک نکردم احساس کردم فریب خورده ام اما در طول اولین سفرم به ژاپن فرصتی به من دست داد که آرام شوم و کم کم پذیرفتم که تو را در این دنیا از دست داده ام دیگر دست از فکر و خیال و حدس زدن این که چه بین ما رخ داده برداشتم.هیچ امیدی نداشتم که دوباره با هم باشیم.حالا بعد از چهارده سال جدایی که روز به روزش را به تو فکر کردم،درک کردم که ما هیچ وقت نمیتوانستیم زن و شوهر بشویم هرچند که آن احساسات نزدیک مان را هم نمیتوانیم دور بیندازیم من از تو دعوت میکنم که عشق مان را در یک حباب زنده نگه داریم و از خارهای زندگی حفظش کنیم آن را برای آخر عمرمان و حتی برای بعد از مرگ مان دست نخورده نگه داریم.ما میتوانیم عشق مان را برای همیشه زنده نگه داریم.
هاكوپ بارونيان
آندرانیک خچومیان
هاکوپ بارونیان (تلفظ به Eastern Armenian as Hakop Paronyan, TAO: Յակոբ Պարոնեան, RAO: Հակոբ Պարոնյան,؛ ۱۹ نوامبر ۱۸۴۳ – ۲۷ مه ۱۸۹۱) نویسنده پرنفوذ،طنزپرداز، آموزگار و چهره اجتماعی در سده ۱۹ میلادی در بین ارمنیان ساکن عثمانی بود.
وی به همراه یروانت اودیان به عنوان بزرگترین طنزپردازان تمامی ادوار ادبیات ارمنی شناخته میشوند.
مشهورترین اثر بارونیان "عاليجنابان مفلس" مي باشد.
«عالیجنابان مفلس» که ماجرای آن در صد سال پیش رخ میدهد، درباره آدم پولداری است که به قصد ازدواج از شهرستانی به استانبول (ترکیه) میآید ولی دست بر قضا مورد سوء استفاده اقشار مختلف قرار میگیرد و از آمدن خود پشیمان میشود.
به گفته مترجم، این اثر اگرچه در ظاهر تراژیک است اما از رگههای طنز بهره برده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.