ناشر: نیلوفر
چاپ: ۱۳۹۷
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۶۰
0 تومان
گلی ترقی
دوستانش اسم او را گذاشته بودند «زن پراكنده» چون هر تكه از وجودش به سوي كسي يا چيزي ميدويد: به سوي پسرهايش در آمريكا، شوهرش در تهران، خواهرش در كانادا، برادرش در آلمان، و دوستان نزديكش پخش و پلا در اطراف و اكناف جهان.خودش را با نگاه اين آدمها ميشناخت. حس ميكرد بدون اين ديگران كم و كسر دارد، مثل نشاني خانهاي كه اسم كوچه يا كد پستياش پاك شده باشد. تيزهوشي و حافظه آن وقتهايش را نداشت. اسم آدمها، فيلمها، و عنوان كتابها از يادش ميرفت. مطمئن بود اين فراموشي زودرس، اين حواسپرتي و سرگشتگي، به خاطر زندگي در جاييست كه جاي واقعي او نيست. بايد برميگشت اما… هزار بايد و نبايد و شايد به اين «اما»، به اين سه حرف كوچك، آويزان بود. اگر برميگشت و ميديد در شهر خودش هم غريبه است، اگر زبان دوستان قديمياش را نميفهميد و ميديد فبولش ندارند، اگر حرفهايي كه پشت سر اميررضا ميزدند حقيقت داشت؟ اگر اگر اگر… ماهسيما جواب درستي براي اين پرسشها نداشت. ايستاده بود سر دوراهي، دو نيمه، دودل. به اعتقاد من، تصوير روي جلد راهي است براي درك معنا و مفهوم داستان. تصوير روي جلد اين كتاب اثري است از شاگال. زني را نشان ميدهد كه پاهايش از زمين كنده شده، معلق در هواست. مثل ماهسيما كه همواره در عالم خيال و روياست. اما انگشتش متصل به مرديست كه روي زمين ايستاده ـ مردي شبيه به اميررضا. مردي با كت سبز و لبخندي بزرگ. ميخواهد به ما بگويد خوشبخت است. اما نيست. ما از زندگياش خبر داريم. نميتواند فريبمان بدهد.
ناموجود
ناشر: نیلوفر
چاپ: ۱۳۹۷
نوبت: ۱
جلد: شومیز
قطع: رقعی
صفحات: ۱۶۰
وزن | 187 گرم |
---|
توماس مان
هاینریش تئودور فونتانه (1819-1898) نویسنده و داروخانهچیِ آلمانی ــ از بزرگان مکتب واقعگرایی و خالق شاهکارهای عظیمی مانند رمانهای افی بریست و آقای اشتشلین ــ در شصتسالگی با نگارش رمان تاریخی خود بهنام پیش از توفان بهعنوان نویسنده شناخته شد.
رمان بلند افی بریست، شاهکار ادبیات واقعگراییِ آلمان که از روی سرگذشتی حقیقی بهنگارش درآمده، همردیفِ رمان بزرگِ مادام بواری، شاهکار گوستاو فلوبر، قلمداد میشود و تاکنون سرمشق بسیاری از نویسندگان از جمله گونتر گراس و توماس مان بوده است و داستان آن در مورد زندگی دختر جوانی است به نام افی که در نوجوانی بههمسریِ مردی میانسال و مشکوک بهنام گرت درمیآید...
نام نویسنده : آراویند آدیگا
نام مترجم : مژده دقیقی
نخستوزير چين به هند مسافرت كرده است تا دربارة كارآفرينان هندي تحقيق كند. يكي از اين كارآفرينان، نامهاي به نخستوزير مينويسد و در آن تجربيات خود و نحوة رسيدن به مقام كنونياش را به تفصيل ميگويد. او كه از فقيرترين طبقات هند بوده است با صداقت كامل، مسير رسيدن خود به ثروت و قدرت را بيان ميكند. اين كتاب به صورت مجموعهاي از نامههاست و نگارنده در طول آن، مخاطب را با مردم، دين، آيين و ساختار سياسي هند آشنا ميكند. اين كتاب برنده جايزه من بوكر 2008 ميباشد.
محمدرضا مرعشی پور
نویسنده در این کتاب به زندگی سلطان مسعود پرداخته که در حقیقت یک رمان تاریخی به شمار میآید و گزارشی واقعگرایانه از زندگی این پادشاه غزنوی است.
تاریخ بیهقی به لحاظ نثر همان جایگاهی را در ادبیات دارد که شاهنامه فردوسی در نظم و سالهاست که در دانشگاهها تدریس میشود و مورد پژوهش و بررسی قرار میگیرد. این اثر ارزشمند نهتنها تاریخی مستند درباره روزگار غزنویان به شمار میآید، بلکه شخصیتپردازیها و شیوه روایتگری هنرمندانه، زاویههای دید مناسب، فضاسازیها، تعلیقها و دیگر شگردهای ادبی، داستانوارهای تاریخی از آن ساخته است.
بیهقی به هر دلیلی روند وقایع را با توالی منظم زمان پیگیری نکرده است؛ گاهی به عقب میرود و گاهی اشارتی به آینده میکند و نیز در این میان داستانوارههایی از تاریخ میآورد تا نمونههایی مشابه از حوادث را در گذشته بنمایاند و برای اندرزگویی و عبرت از آنها بهرهبرداری کند؛ اما راوی این کتاب وقایع را پیدرپی آورده تا دنبالکردن و دریافت آنها برای خواننده آسانتر باشد. بدینسان زندگی مسعود از نوجوانی تا راهیشدن به سوی هند باقی میماند که راوی این بخش را از تاریخ گردیزی، مجمع التواریخ و القصص نجمالدین سیفآبادی و منابع دیگر گرفته و بر رمان نقطۀ پایان گذاشته است.
بهترین بخش تاریخ بیهقی همین بخش است؛ چون در جایگاهی قرار داشته که از نزدیک گواه بسیاری از رخدادها بوده و با شخصیتهای رمانش مثل مسعود و بونصر مشکان و احمد حسن میمندی و احمد عبدالصمد و بوسهل زوزنی و دیگران سروکار داشته و جنگهای مهم را دیده و شاهد برآمدن سلجوقیان و بسیاری حوادث دیگر بوده است.
بیهقی در هنر به شیوۀ واقعگرایی (رئالیسم) دل بسته است؛ شعری را میپسندد که از واقعیت سخن بگوید و پندی در آن جلوه کند و تاریخ نظر او باید بیان عید رخدادها باشد و از آن عبرتی حاصل آید و غیر از این را، هرچه که هست، بیهوده میانگارد؛ چنانکه به هزارویکشب اشاره میکند و افسانهاش میخواند و مورد نقدش قرار میدهد و از شاهنامۀ فردوسی حتی نامی نمیبرد و تاریخ خود را بر اساس همین اندیشه نوشته است، با نثری بسیار زیبا، نثری که دورۀ سامانیان به او رسیده و اکنون دارد به سوی نثر فنی و مصنوع و متکلف دورۀ بعد میرود؛ نه آن سادگی نثر تاریخ بلعمی را دارد و نه همچون کلیله و دمنه مغلق است و مصنوعی. واژههای عربی را به کار نمیگیرد مگر آنجا که رساتر و آسانتر از واژههای پارسی یا اصطلاحات اداری و مذهبی باشد. جملههایش بسانی که در نثر مرسل دیده میشود، همه ساده و کوتاه نیستند و به مناسبت آمدهاند که گاه موجز و کوبنده و گاه طولانیاند و گاهی هم از نثر عربی تأثیر پذیرفتهاند. همان شیوۀ نوشتنی که دارد آرامآرام در نثر زیبای سامانی رخنه میکند و از این به بعد با میل به فضل فروشی نویسندگانش پا میگیرد و هر چه از سدۀ چهارم دورتر میشویم، غلظت بیشتری پیدا میکند.
در نثر بینابینی بیهقی جملاتی وجود دارد که بوی ترجمه از زبان عربی را میدهند: «تاریخ دیدهام بسیار که بیش از من یاد کردهاند پادشاهان گذشته را خدمتکاران ایشان» و نیز در نثر وی به مناسبت روزگارش آیه و حدیث و روایت و شعر و ضربالمثلهای عربی هم کم نیست که همۀ آنها در این روایت یا فارسی شدهاند یا اگر حذفشان لطمهای به مطلب نمیزده است، حذف شدهاند.
نثر بیهقی لبریز از اصطلاحات زبان گفتاری آن روزگار است در قالب صور خیال. کنایه را بیشتر به کار برده است و بعد استعاره و سپس مجاز و کمتر از همه تشبیه که امروزه بسیاری از آنها را به کار نمیبریم: «از جای بشد» به معنی از کوره در رفت یا «به دست و پای بمرد» به معنی خشکش زد و کنایههای وصفی و تمثیلی بسیاری که با استفاده از آنها به بیانی پوشیده و هنری میپردازد: «خرما به بصره بردن» یا «سرد کردن» که به جای آنها اصطلاحات امروزی گذاشته شده است.
نثر تاریخ بیهقی اگرچه پیچیدگیهای نثر فنی سدههای پس از او را ندارد، اما به هر روی حدود هزار سال پیش نوشته شده است و خواندنش برای خوانندۀ امروزی مشکل مینماید؛ پس در بازنویسی آن در این کتاب کوشیده شده نثری پیش روی خواننده قرار گیرد که روان باشد و خوشخوان و با این حال زیبایی و آهنگش را حفظ کرده و چنان باشد که مزۀ قلم او را بدهد.
نويسنده:ارنستو ساباتو
مترجم:مصطفی مفیدی
داستان با این جمله آغاز می شود: کافی است بگویم که من خوآن پابلو کاستل هستم, نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت. تصور می کنم جریان دادرسی را همه به یاد می آورند و...
ماجراي كاستل و ماريا ايريبارنه درونمايه رمان حاضر است و رويه پليد و جنبه نفرتبار از سرشت انساني را به وضوح در اين كتاب مشاهده ميكنيم و مانند نويسنده كتاب قلب و جانمان مالامال از افسوس و دلسوزي به حال انسان ميشود. انساني كه باز هم بايد او را قرباني دانست و اسير سرنوشت يا شرايط اجتماعي كه او را از آنها گريزي نيست شمرد.
ساباتو اهل آرژانتین است . کتاب تونل او توجه زیادی را به خود جلب نمود و مثلا کامو درباره کتاب گفته : تلخی و تندی شور و حرارت آن را می ستایم و گراهام گرین نیز گفته که به خاطر تحلیل روان شناختی اش عمیقا آن را ستایش می کنم .فلسفه کتاب را نیز مبتنی بر فلسفه اگزيستانسياليسم می دانند.
جیمز جویس
محمد علی صفریان و صالح حسینی
جیمز آگوستین آلویسیوس جویس (۲ فوریه ۱۸۸۲ دوبلین - ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ زوریخ) نویسنده ایرلندی که گروهی رمان اولیس وی را بزرگترین رمان سده بیستم خواندهاند. تمام آثارش را نه به زبان مادری که به زبان انگلیسی مینوشت. اولین اثرش دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که گاهی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند. او همراه ویرجینیا وولف از اولین کسانی بودند که به شیوهٔ جریان سیال ذهن مینوشتند. وی به ۱۳۳ زبان آشنایی داشت و دست کم به ایتالیایی و فرانسه مسلط بود.
این مجموعه که آغازگر آثار جویس نیز میباشد بصورت داستان های کوتاهی است که به صورت رئالیسم زندگی دوبلین را به تصویر می کشد اما این داستان ها در واقعیت امر بگونه ای طراحی شده اند که بیشتر از زندگی رئالیسم در دوبلین را به تصویر بکشند.در هر داستان جزئیات به گونه ای انتخاب و تدوین شده اند که مفاهیم نمادین تولید میکنند به همین دلیل کتاب "دوبلینی ها"در برگیرنده ی سرنوشت و زندگی تمامی بشریت هم میباشد. آخرین داستان دوبلینی ها بنام "مردگان"جزو دستنوشت اول نبود و بعدها توسط جویس به کتاب اضافه شد.
نويسنده:گونتر گراس
مترجم:سروش حبيبي
براي درك درست و ارزشگزاري گونترگراس، نخست بايد شاهكارش طبل حلبي را خواند؛ بدون خواندن اين اثر هر نوع اظهار نظر قطعي پيشداوري صرف است. گرايش گونترگراس به نويسندگاني چون رابله و سروانتس و شيوه نوشتن داستاني آنها و به كار گرفتن اسطوره و افسانه و فابل و انتخاب آدمهاي گوژپشت و گورزاد و غمبادي و سگ و موش و گربه همه از اين رهگذر است. آدمهاي گراس اغلب مجنون و معيوب و عليلاند، اغلب دلقكاند، اما از نيرويي عجيب و شيطاني برخوردارند، از نيروي قهرمانسازي... طبل حلبي اثري است فلجكننده، خواننده را در چنگال خود ميگيرد، و آنگاه با سر در گنداب زندگي دهشتزا رهايش ميكند. شخصيت اصلي اين رمان پسري است که تصميم ميگيرد از سن سه سالگي بزرگتر نشود. بنابراين در همان قد و قواره کودکي باقي ميماند. اما از نظر فکري رشد ميکند. افراد دور و بر اين پسر او را کودک ميانگارند. در حالي که او همه چيز را مي بيند و درک ميکند و هر جا که بتواند از تواناييهاي خاص خودش براي تفريح يا تغيير شرايط استفاده ميکند. اين كتاب برنده جايزه ادبي نوبل سال 1999 ميباشد.
کارهای گونتر گراس جنبههای قوی سیاسی دارد و خود او نیز فعال سیاسی و درگذشته، عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بودهاست. او سال ۱۹۸۲ رسمأ به عضویت این حزب درآمد. ده سال عضو آن بود و سرانجام از حزب استعفاء داد. او هنوز طرفدار این حزب است. گراس همچنین اعتراف کرده است در نوجوانی از اعضای بخش مسلح حزب نازی موسوم به اس اس بودهاست. او همچنین مانند هاینریش بل از قبول نشان صلیب خدمت از دست رئیس جمهور آلمانسرباز زده است. روز ۱۶ فروردین ۱۳۹۱(۴ آوریل ۲۰۱۲۲) در شرایط اوجگیری دوباره التهابات بر سر برنامه هستهٔ ایران و باز سایه انداختن جغد جنگ بر سر ایرانیان، شعر منثوری از گونتر گراس با عنوان «آنچه باید گفته شود» در روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ، نیویورک تایمز و روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا منتشر شد که جنجالهای فراوانی را در میان اصحاب رسانه و سیاست بر انگیخت.وی در این شعر با اشاره به بمبهای هستهای اعلامنشده تلآویو، آنها را تهدیدی برای صلح جهانی خوانده است. او همچنین با کنایهای طنزگونه به اینکه آلمان قرار است یک زیردریایی جدید به اسرائیل بدهد، نوشته است که این زیردریایی «باید همه کلاهکهای نابودکننده را به جایی هدایت کند که وجود یک بمب اتمی در آن ثابت نشده است.»
او در این شعر به صراحت از اسرائیل نام میبرد و با انتقاد از «حمله پیشگیرانه» میگوید که اسرائیل بهعنوان یک قدرت اتمی، صلح جهانی را که خود متزلزل است، به خطر انداخته است. گراس از این حق ناروا انتقاد میکند که ملتی (ایرانیها) قرار است بمباران شوند، تنها با این حدس و گمان که رهبران آن بهدنبال ساختن بمب اتمی هستند.
او این را همدستی در جنایتی میداند که غیرقابل بخشش است. و معتقد است ادامه این سیاست ریاکاری غرب است وی امیدوار است، عده بیشتری به وجدان خود گوش کنند و سکوت را بشکنند. او در شعر خود همچنین به این نکته اشاره کرده که هرگونه انتقادی از اسرائیل بهعنوان ضدسامیگری تلقی میشود که در آلمان برای آن مجازات قانونی تعیین شده است.
آلبر کامو
ابوالحسن نجفی
آلبر کامو (فرانسوی: Albert Camus; زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی بود. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب کردهاست. همچنین کامو در بین برندگان نوبل ادبیات، کمترین طول عمر را دارد و دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل در یک سانحهٔ تصادف درگذشت.
ویل دورانت مینویسد: کامو در وسیعترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. در کتاب طاعون از زبان تارو میگوید: «من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است. نمایش نشان میدهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقهاش نیز بود دچار پریشاناحوالی میشود. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتاً بطور عمد زمینه قتل خود را فراهم میکند...
نیکوس کازانتزاکیس
صالح حسینی
نیکوس کازانتزاکیس (به یونانی: Νίκος Καζαντζάκης، ۱۸ فوریه ۱۸۸۳–۲۶ اکتبر۱۹۵۷) نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی بود. او نویسندهای است که دغدغه جامعه بشری را داشته و عمیقأ به تحلیل آنها پرداختهاست.
این کتاب شرح سفرهای نویسنده به نقاط مختلف دنیا از جمله یونان، فرانسه، آلمان، روسیه، اتریش، قفقاز، اورشلیم و بیابان کوه سینا برای بیان سیر تحول فکری نویسنده است. یک بخش از این کتاب به توصیف شخصیتی به نام زوربا (به یونانی: Ζορμπά) اختصاص دارد که نویسنده در کتاب دیگری به نام زوربای یونانی به وی میپردازد.
نویسنده در سرلوحهٔ این کتاب مینویسد:
«تمام روح من فریادی است، و تمامی اثر من، تفسیر این فریاد»
نويسنده:ژان پل سارتر
مترجم:ابوالحسن نجفي
ژان پل سارتر، ژوئن ۱۹۰۵ در پاریس متولد شد.وی فیلسوف، رماننویس، نمایشنامهنویس و منتقد فرانسوی و برندهٔ جایزهٔ ادبی جایزه نوبل ادبیات است .سارتر در سال ۱۹۸۰ از دنیا رفت. خاکستر او در گورستانی در پاریس به خاک سپرده شد.
گوشه نشينان آلتونا نوشته يي ارزشمند، فاخر و بلندپايه است که بر محور احساس گناه همه انسان ها در برابر جنگ و سرگشتگي دلهره آور کساني که ميان ترديدها و وسوسه هاي وجدان خود و اطاعت کورکورانه نظامي، ميان خشونت و ندامت شقه شده اند دور مي زند. نسلي که در باطن از کشتار نازي ها دچار ندامت و احساس گناه است و خود را با سرزنش نسل جوان تر روبه رو مي بيند، نسلي که از گذشته بزرگانش شرمنده است و نمي تواند به آنچه پيشينيان برايش به ميراث گذشته اند افتخار کند. «هيندنبورگ فون گرلاخ» مردي ثروتمند و صاحب صنايع کشتي سازي است. او که سال ها با استبداد با دختر و دو پسرش رفتار کرده، اکنون به علت سرطان حنجره در شرف مرگ است. پسر دومش «ورنر»، عروسش «يوهانا» و دختر شوهرنکرده اش «لني » را گرد هم مي آورد و دستورهاي خود را به آنان ابلاغ مي کند تا شايد بتواند سنت هاي خانوادگي را حفظ کند. هيندنبورگ پير کارخانه هاي خود را به ورنر واگذار مي کند. اين پسر از خود مي پرسد چرا اين ميراث به برادر بزرگ ترش «فرانتس» نرسيده است؟ اما رازي در خانه نهفته است.
نويسنده:نيكولاي گوگول
مترجم:فريدون مجلسي
سرفها يا رعاياي روسي در رژيم تزاري موقعيتي نزديك به بردگي داشتند، و همراه ملك يا جدا از آن خريد و فروش ميشدند. سرفها را همچون كالاهايي ارزشمند براي دريافت وام نزد بانك به رهن ميگذاشتند، و در فاصله سرشماريهاي 10 ساله اسناد هويت "رعاياي مرده" اعتبار خود را به عنوان وثيقه حفظ ميكرد و ماليات آنها به عهدهي مالك بود. چيچيكف با سودجويي از فرصت در صدد بر ميآيد شمار زيادي از اين "رعاياي مرده" را از مالكان بخرد و اسناد آنها را به عنوان وثيقه براي دريافت وام به بانك بسپارد... موضوع داستان صرفا بهانهاي به دست نويسنده ميدهد تا ضمن آن تصويرهايي روشن و هنرمندانه از اوضاع اجتماعي، فرهنگي و اداري روسيه در قرن نوزدهم ارائه دهد. تصويرهايي آشنا و ملموس با جزيياتي كه با زمانها و مكانهاي ديگر نيز قابل انطباق است. اين اثر جاويدان گوگول به راستي بيشتر يك مجموعه هنري و نقاشي انتقادي است تا صرفا يك رمان؛ مجموعهاي است كه در آن حتي روحيات افراد را با كمك واژهها به تصوير كشيده است.
نويسنده: ارنست همينگوی
مترجم: نجف دريابندری
ارنِست میلر هِمینگوی (زاده ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ درگذشت ۲ ژوئیه ۱۹۶۱) از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود.
اين كتاب داستان گرفتار آمدن جواني است به نام فردريك هنري در جنگ بيهودهاي كه هيچكس معناي آن را نميفهمد. سربازانش با آن مخالفند، افسرانش سرخوردهاند و تكليف خود را نميدانند، كسي از كار سردارانش سر در نميآورد. ابتدا فرمان عقبنشيني ميدهند، و آنگاه سر راه مينشينند و افسراني را كه عقبنشيني كردهاند، تيرباران ميكنند. درست است كه فردريك ظاهرا از جنگ جان به درميبرد، ولي پيداست كه جان او ديگر جان سالمي نيست. مردي كه در پايان كتاب زير باران به هتل خود ميرود تا اعماق روحش زخمي و خونين شده است. به نظر ميرسد كه فردريك هنري از آن هنگام به بعد خود را جيك بارنز ناميده باشد.
ویلیام فاکنر
ویلیام فالکنر یکی از بزرگترین و پر آوازه ترین نویسندگانی است که امریکا به خود دیده است. نویسنده ای که با قلم بینظیرش همواره حماسه انسانهای معمولی ولی شگفت انگیز امریکا را روایت می کند.او همزمان صاحب حماسه هومر،شیوایی تولستوی و قدرت هوگو است تا با حماسه ای چون خشم و هیاهو که هر کس آن را می نوشت و دیگر هیچ نمی نوشت بیگمان یک نویسنده برتر بود اما او آثار بسیاری با همان قدرت پدید آورده است.
کتاب مجموعه ۶ داستان کوتاه از ویلیام فاکنر می باشد .
یک گل سرخ برای امیلی : امیلی که از ثروتمندان شهر بوده هیچ گاه ازدواج نمی کند . او سال ها کسی را به خانه اش راه نمی دهد و با شیوه خاص خود زندگی می کند و اکنون مرگ او فرصتی است تا مردم شهر بتوانند خانه او را مشاهده کنند .
انبار سوزی : در مورد خانواده سیاه پوست فقیری است که پدر هنگامی که از دست ارباب های سفید به خشم می آید انبارهای آن ها را آتش می زند . این داستان از دیدگاه فرزند کوچک خانواده بیان شده است.
دو سرباز : هنگام جنگ برادر بزرگ تصمیم می گیرد به جنگ برود و برادر کوچک نیز تصمیم می گیرد به دنبال برادرش بگردد . راوی برادر کوچک بود و داستان به صورت فوق العاده ای از زبان یک کودک بیان شده بود . در سال ۲۰۰۴ از روی این داستان فیلم کوتاهی ساخته شد که اسکار بهترین فیلم کوتاه آن سال را از آن خود کرد .
طلا همیشه نیست : سیاه پوستی که به دنبال طلاست و سعی می کند دستگاه گنج یابی را از یک سفیدپوست بخرد . طعنه به این تفکر همیشگی که سیاه ها ساده و گیج هستند .
سپتامبر خشک : زنی ادعا می کند که یکی از سیاهان شهر قصد تجاوز به او را داشته است.
دیلسی : دیلسی خدمتکار سیاه پوست قدیمی و باوفای خانواده است و شاهد برشی از زندگی خانواده کامسون هستیم . گفته می شه که در حقیقت این داستان ادامه خشم و هیاهوست .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.