وزن |
200 گرم |
---|
اگر فاوست کمی معرفت به خرج داده بود…
0 تومان
عباس نعلبندیان
نمایشنامه ای در 2 پرده
نویسندهای که علیرغم نوع متفاوت نگارش و زبان آثارش همچنان در محاق مانده است. آنچه میخوانید نگاهی گذراست به فضای آثار وی.
عباس نعلبندیان تنها در زندگی واقعیاش خودکشی نکرد، بلکه در زندگی هنریاش نیز به نوعی خودکشی کرد. خودکشی از آن رو که بخش عمده خلاقیتهای هنری وی در پس چند بازی کودکانه پنهان ماند؛ چه در دهه 40 و 50 و چه امروز که با آمدن نام نعلبندیان همه بدون اختیار به یاد تاکید او بر عدم استفاده از حروف عربی میافتند. این که صندلی را به شکل سندلی مینوشت و تنوین را به شکل نون و به جای مثلا مینوشت مسلن و یا حتی اگر گامی فراتر بگذاریم همه نعلبندیان را به خاطر نامگذاری عجیب آثارش میشناسند. نامهایی که گاه از چندین جمله فراتر میروند و ترکیبی است از عناصر ناهمگون و این نکته تقریبا تمام آثار وی را در بر میگیرد.
این دو نکته ضمن آنکه باعث شناخته شدن نعلبندیان و بحثهای فراوان پیرامون وی شد، اما در همان حال چنان سایه سنگینی بر آثار وی افکند که هیچگاه ارزشهای بالای آثار وی به درستی درک و فهم نشد.
نعلبندیان را میتوان تنهاترین نمایشنامهنویس ایرانی به شمار آورد، تنها از آن رو که در هیچ یک از قالبهای مألوف و شناخته شده نمایشنامهنویسی رو به رشد دهه 40 و 50 جایی نداشت. آثار او نه در حوزه رئالیسم اکبر رادی قرار داشت و نه سویههای سیاسی و نمادگرایانه آثار ساعدی را داشت. او حتی به ادبیات اسطورهای بیضایی و تئاتر ملی نصیریان هم تعلق نداشت. اگر چه از همه آنها میتوان نشانی را در نمایشنامههای وی یافت، نشانههایی گاه قدرتمند همچون رئالیسم موجود در “ناگهان” که یادآور نمایشنامه “تنگنا” اثر محمود دولتآبادی است.
شاید بتوان بهمن فرسی و مهین تجدد را نزدیکترین نویسندگان به نعلبندیان دانست اما نه در آثار فرسی آن شوریدگی و جسارت نعلبندیان وجود دارد و نه در آثار تجدد آن وجوه قدرتمند دراماتیک، پس هنوز میتوان گفت نعلبندیان نویسنده تنهایی بود یا شاید تنهایی است.
از میان تمام ویژگیهای کمتر مهم شده آثار نعلبندیان چند ویژگی را به طور خاص میتوان برجسته کرد:
نخستین ویژگی آثار نعلبندیان که در همان نگاه اول خود را رخ میکشد، استفاده گسترده وی از تلمیحات متعدد و یا به زبانی امروزیتر بینامتنیت آثار وی است. نمایشنامههای او آثار سیالی هستند که در آن از مولوی و حافظ گرفته تا شکسپیر، از آیات قرآن تا متون عهدعتیق، از تذکره الاولیای عطار تا اشعار نیما یوشیج، از متون عرفانی تا متون مربوط به سحر و جادو از ادبیات مدرن غربی تا اساطیر ایران باستان همه و همه را در خود جای میدهد. این استفاده گاه به شکل نقل قول مستقیم در آثار او میآیند و گاه به شکل غیرمستقیم. گاه میتوان آن را در لایههای زیرین اثر جستجو کرد وگاه در لایههای رویی و ظاهری اثر.
این ویژگی به نعلبندیان کمک میکند تا زمانها و مکانهای مختلف را در هم آمیزد و فضایی غریب و غیررئالیستی را نزد مخاطب بیافریند، اما نکته مهمتر آن است که این ویژگی در نمایشنامههای نعلبندیان نه یک ادای روشنفکرانه است و نه یک اظهار فضل و باسوادی؛ بلکه منطق آن را میتوان در دل آثار وی پی گرفت و این خود ما را به دومین ویژگی نمایشنامههای وی رهنمون میسازد.
آثار نعلبندیان تنها در پناه یک استعاره کلان که کل اثر را در برگرفته قابل بازخوانی هستند. در نمایشنامه”سندلی کنار پنجره بگذاریم و….” بدون درک استعاره دادگاه، دادگاهی که خود استعاره از روز حساب و داوری است، ما با اثری مغشوش و بیمنطق طرفیم. همچنانکه در “قصه غریب سفر شاد شین شنگول به …” باز در پناه استعاره مرگ و رستاخیز مردگان است که میتوان چنین ناهمگونی را گردهم آورد.
استعاره کلان اغلب آثار نعلبندیان مرگاندیشی است. مرگ و بالاخص رستاخیز و روز حساب، حضوری مسلط در تمام آثار وی دارد. از نمایشنامه “سندلی کنار…” تا “قصه غریب شادشین…” و تا زندگی پس از مرگ در “اگر فاوست یک کم معرفت به خرج داده بود” حتی حضور مسلط مرگ را در نمایشنامههای “ناگهان هذا…” و “داستانهایی از بارش مهر و مرگ” میتوان پیگرفت، مرگی که حضور سنگینش بر تمام شخصیتهای نمایشنامه احساس میشود.
به عنوان مثال مرگ فریدون در “ناگهان” و این حضور مسلط مرگ حتی در آثار داستانی نعلبندیان نیز به شکل پر رنگ دیده میشود و به عنوان عنصری محوری در رمان “وصال در وادی هفتم: یک غزل غمناک” دیده میشود. با خواندن چند صفحه از داستان، با صفحهای سفید مواجه میشویم که در آن تنها مهر مرگ وجود دارد. این مرگاندیشی و حضور غالب و مسلط مرگ به نعلبندیان اجازه میدهد شخصیتهایش را از دل تاریخ و اسطوره به زمان امروز فرا بخواند و آنها را با انسانهای امروزی بیامیزد. بدون فهم استعاره مرگ و مرگاندیشی در آثار نعلبندیان، نمایشنامههای وی چیزی جز آثاری مغشوش و بینظم و بیمنطق به نظر نمیآید، اما با حضور مرگ، منطق تمام رویدادهای ناهمگون و شخصیتهای ناهمگون آن شکل میگیرد و این خود سازنده سومین ویژگی عمده آثار نعلبندیان است.
نعلبندیان بیش از هر چیز در آثارش دغدغه زبان را دارد. اینکه چگونه میتوان لایههای مختلف زبان را درکنار هم قرار داد. از زبان تاریخی و اسطورهای گرفته تا زبان ادبی، زبان محاورهای و زبان امروزی. وی در نمایشنامههایش سعی میکند به این تلفیق دست یابد. گاه از زبان متون دینی در آثارش سود میجوید و گاه به استفاده از طنز در آثارش روی میآورد. حضور شخصیتهای ناهمگون از زمانها و مکانهای مختلف این امکان را در اختیار وی میگذارد که به بازی دلخواهش با مسئله زبان بپردازد و آثاری چند صدایی خلق کند، که تاکنون نیز نمونه آن حداقل در نمایشنامهنویسی فارسی به وجود نیامده است.
این سه ویژگی و ویژگیهای متعدد دیگر، آثار نعلبندیان را آثاری پیشرو نشان میدهند که با جدیدترین جریانهای تئاتری در جهان قابل مقایسه است. آثاری که در همان دوران و تحت عنوان پست مدرنیسم در ادبیات غرب در حال شکلگیری بود و میتوان تمامی مولفههای آن را کمابیش در آثار نعلبندیان پیدا کرد، از جمله آنها، تکثر و چند صدایی، عدم حضور روایت و شخصیت محوری، طنز و آیرونی، بازی زبانی، پارودی و …
این نشان میدهد نعلبندیان قابلیت تبدیل شدن به نویسندهای جهانی را داشته و دارد، اما به دلایل متعددی هنوز غبار زمانی زیادی که بر آثارش نشسته، زدوده نشده و این خود همتی را برای درک، کشف و بازخوانی متون وی از سوی جامعه تئاتری میطلبد.
ناموجود
محصولات مرتبط
آئورا
فوئنتس با توجه به شغل سیاسی اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستانهای خود قرار میداد و با سبک نگارشی ای که ویژه خود او بود همزمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد.کارلوس فوئنتس در لایهلایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تمهای عشق، مرگ و خاطره پرداخته است. گفته میشود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کرده است.
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همهچیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفسها و عطرهای گذشته است. اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی، برسد:
جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی.
آئورا، نام دیگر تمناست.
ابله
مترجم: سروش حبیبی
شاهکار «داستایوسکی» دربارهی «مویخکین»- آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته است- که پس از اقامتی طولانی در سوییس برای معالجهی بیماری، به میهن خود باز میگردد. او که نجیبزادهای خوشقیافه و تحصیلکرده است، به افسردگی و بیارادگی مبتلاست و نه آرمانی دارد و نه هدف و احساس خاصی. او شاید بیش از حد نیکوسیرت و خوشقلب است، آنگونه که همگان «ابله» میپندارندش و جدی نمیگیرند. چرا که دنیا دیگر جایی برای خوبی و بخشندگی ندارد.
باد به دنبال خودش می گردد
بهزاد عبدي
باران
تقصیر لباس ها نبود اگر هر کجا رفتی مشتی دکمه جا گذاشتی
هنوز موهایت از دودکش نقاشی بالا می رود این شهر تا ابد آلوده است از هرچه خبر این همه کلاغ اشکی که به پای من ریختی امروز اقیانوس شده دور سرم می چرخد
می چرخیم غرق می شویم بی عصایی که بشکافد چشم هایت را
تقصیر درخت ها نیست اگر دهانت بوی علف می دهد همیشه به وقت خداحافظی از تنت به جای دست گل سرخ به من می روید
بوی برف رد پایی نداشت تو آن قدر دور رفتی که آهسته آهسته قسمتی از شب شدی
بعد از تو هرچه آفتاب خود را تکه تکه کند هیچ جای این زمین گرم نخواهد شد
قبرستان مست کرده زیر گریه می زند دریا می شود به پای ما می افتد
قبرستان با آخرین سنگ به آشپزخانه رسیده و ساق های خیس مادر به فکر زمین است که ما هر چه زیر پایش را کندیم بهشتی پیدا نشد
در نبود تو ناگهان آن قدر بزرگ شدیم که از کوهستان صخره به دوش برگردیم زیر لب بگوییم: باران همیشه فردای آخرین روز می بارد باران همیشه شبیه تو می آید
جنگ آخر زمان
نام نویسنده : ماریو بارگاس یوسا نام مترجم : عبدالله کوثری
جنگ آخرالزمان (به اسپانیایی: La guerra del fin del mundo) رمانی از ماریو بارگاس یوسارمان نویس برجسته پرویی است. این کتاب روایت داستانی شورش و جنگ کانودوس است که اواخر قرن نوزدهم در منطقه باهیا در شمال شرقی برزیل اتفاق افتاد.
این رمان اولین رمان یوسا است که رویدادهای آن در کشوری غیر از پرو، یعنی برزیل، و در زمانی غیر از دوره معاصر نویسنده، یعنی در قرن نوزدهم، روی میدهد.
خلاصه داستان
در کشور برزیل که تازه از نظام سلطنتی به نظام جمهوری گذار کردهاست، دستهای از مردم بسیار فقیر و زجرکشیده منطقه بیابانی باهیا که اعتقادات خشک مذهبی دارند تحت تاثیر یک واعظ بسیار مذهبی شورش میکنند و جمهوری را دشمن و عامل بدبختی خود میدانند. زمینهای ثروتمندان را تصاحب کرده و به اموال آنها شبیخون میزنند و در منطقهای به نام کانودوس ساکن شده و نام آنجا را بلومونته مینهند. در سوی دیگر جمهوریخواهان برزیل، سلطنت طلبان را عامل این شورش میدانند و همچنین سلطنت طلبان ثروتمند و زمینداران که خود مورد غارت شورشیان قرار میگیرند سعی در سرکوب شورشیان که آنها را ژاگونسو مینامند دارند.
زیبایی ات غمگینم می کند
صد سال تنهایی
نويسنده : گابريل گارسيا ماركز
مترجم : كاوه ميرعباسی
صد سال تنهایی (به اسپانیایی: Cien años de soledad) نام رمانی به زبان اسپانیایی نوشته گابریل گارسیا مارکز که چاپ نخست آن در سال ۱۹۶۷ در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد. تمام نسخههای چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته نخست کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. جایزه نوبل ادبیات ۱۹۸۲ به گابریل گارسیا مارکز به خاطر خلق این اثر تعلق گرفت.
«خيلي سال بعد، جلوي جوخه آتش، سرهنگ آئورليانو بوئنديا بياختيار بعدازظهر دوري را به ياد آورد كه پدرش او را برد تا يخ را بشناسد.»
رمان «صد سال تنهايي» بيترديد يكي از شاهكارهاي جاويدان ادبيات آمريكاي لاتين است كه در روستاي خيالي «ماكوندو» ميگذرد. به گفته ماريو بارگاس يوسا: «ظهور ماكوندو، آفريده تخيل بارور گابريل گارسيا ماركز، موجب «زمينلرزهاي ادبي» در آمريكاي لاتين شد.» دنياي خيالي ماكوندو مكاني است كه در آن رويدادهاي شگفتآور، تراژدي محض و مسخرگي افسار گسيخته، بسان واقعيتهاي مطلق، كنار هم جاي ميگيرند و راوي با لحني قاطع و كاملا قانعكننده بازگويشان ميكند.
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شدهاست که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود.
ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمدهاند توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچهها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده است. داستانی که در آن همهٔ فضاها و شخصیتها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شدهٔ دنیای ما پیش نمیروند.
عقاید یک دلقک
هانریش بل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهی دلقکی به نام «شنیر» است که همسرش او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی است. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد، به محل زندگیاش باز میگردد. او که به پول نیاز دارد، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.
کافه پیانو
فرهاد جعفری
«کافه پیانو» ، داستانِ آدمیست که برای خودش کافهای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافهاش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند، یا پیپ خوشدستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درختها و پرندهها باشد و اگر خیال میکنید که این کافهچی آدم بدیست، سخت اشتباه میکنید، چون یکی از خوبترین آدمهاییست که تا حالا در دنیای داستانی سروکلهاش پیدا شده و چرا یک نویسنده نهچندان موفق، یک سردبیرِ سابقِ نشریهای ورشکستشده، یک پدر مهربان و یک همسر غرغروی سیگار بدست که علاقه بیحدی به «ناتور دشت» و «جی. دی. سالینجر» دارد .
توضیحات: این کتاب اولین بار در سال ۱۳۸۶ توسط نشر سرچشمه چاپ شدهاست. این کتاب که اولین نوشتهٔ فرهاد جعفری است به صوریکه در تابستان 1388 به چاپ 25 ام رسید. داستان به صورت اول شخص روایت میشود. اکثر شخصیتهای داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده میباشد، گلگیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب میافتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازهٔ زمانی کوتاهی (در حد یکروز) برای راوی اتفاق میافتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمیرود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق میافتد.
درباره نویسنده:فرهاد جعفری (متولد ۸ شهریور ۱۳۴۴، شوسف از شهرستان نهبندان در استان خراسان جنوبی ) روزنامهنگار و نویسنده ایرانی است. وی فارغالتحصیل رشته حقوق قضایی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد است. فرهاد جعفری قبل از موفقیت کتاب اولش کافه پیانو، مدیر مسئول و سردبیر مجله یک هفتم بودهاست که نشر آن متوقف شدهاست. او به این موضوع در کتاب خود نیز اشاره میکند. از دیگر فعالیتهای مطبوعاتی او میتوان به نوشتن برای سایت خبری گویانیوز و همچنین تدوین بخش «وبگرد» برای روزآنلاین اشاره کرد.
مرگ در می زند
مرگ کسب و کار من است
روبر مرل
مترجم : احمد شاملو
مرگ کسب و کار من است در واقع سرگذشت رودلف هوس است. او در کتاب رودلف لانگ نام دارد. چرا که کتاب کل داستان زندگی این جلاد نیست و فقط شامل بخش کاری وی و در بارهٔ چند سال پایانی زندگی اوست. سالهایی که فرمانده و مسئول اردوگاه آشویتس بود؛ و مسائل مربوط به زندگی شخصی او به کمک خلاقیت نویسنده و با نگاه بر زندگی اغلب نیروها ی نازی است. لازم است ذکر شود که در هنگام فرار او با اسم «فرانز لانگ» زندگی میکرد.
بخشی از یادداشت مترجم : در حقیقت این کتاب زندگی نامه یک جلاد مدرن است، و چارچوب زمانی آن وقایع تاریخی مسلمی است که در نیمه اول قرن حاضر بر اروپا گذشته. و سوای آنچه به صورت وقایع خانوادگی و برخوردهای شخصی قهرمان داستان عنوان شده هیچ چیز ان ساخته و پرداخته خیال بافی نیست؛ هر چند این وقایع فرضی نیز ـنچنان واقعی می نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتی در زندگی خصوصی پاره ای از جنایتکاران نازی بنا نهاده باشد...
من پیش از تو
جوجو مويز
مترجم: مريم مفتاحي
ویل ترینرِ ماجراجو، کسی که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپرداخت، در اوج جوانی و سلامت و ثروت اتفاقی برایش رخ میدهد و به لحظهای زندگیاش تغییر میکند و او...
من پیش از تو یک رمان عشقی نیست، اما عشق، عنصر اصلی آن است؛ عشقی متفاوت که از چارچوبهای زمینی خارج میشود و به لایهی آرمانی میرسد و پیچیدگی احساسات درونی انسان را برملا میسازد.
آسوشیتدپرس درباره این رمان مینویسد: بعضی کتابها را نمیتوان زمین گذاشت. کتابهایی وجود دارند که آدم به حدی جذب شخصیتهایش میشود که دوست ندارد داستان به پایان برسد، برای همین خواندنش را کش میدهد. کتاب جوجو مویز یکی از این کتابهاست. گاهی میخندید، گاهی لبخند میزنید و گاهی عصبانی میشوید، و بله، گاهی اشک میریزید. پیشنهاد من: کتاب من پیش از تو را باید همراه با یک جعبه دستمالکاغذی فروخت.
نیویورک تایمز نیز نوشته است: نویسندهی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار میدهد که اشکریزان بخواند و جلو برود... با دو شخصیت اصلی داستانش قصهای میآفریند که در خاطرهها میماند.
نان سالهای جوانی
هانریش بُل
مترجم: محمد اسماعیلزاده
این کتاب شرح مشقتهای راوی است در دوران جوانی برای کسب درآمد و نان درآوردن. داستانِ مربوط به سالهای قحطی و گرسنگی است. سالهایی که «فندریش» جوان به «نان» فکر میکند و از واژهی «مناسب و ارزان» متنفر است. او که مدام ، به شکلی بیمارگونه در حال وصف گرسنگی خویش است دختری از آشنایانش را میبیند که به شهر آمده تا معلم شود. «بل» میکوشد تقابل با گرسنگی و تاثیر آن بر احساس و اندیشه را تصویر کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.