نوبت چاپ: ۱۶ سال ۱۴۰۲
شابک کتاب : ۹۷۸۹۶۴۶۷۳۶۱۶٠
جلد کتاب : شومیز
قطع : رقعی
تعداد صفحات : ۴۶۴ صفحه
وزن کتاب : ۵٠٠ گرم
مرگ کسب و کار من است
295,000 تومان
روبر مرل
مترجم : احمد شاملو
مرگ کسب و کار من است در واقع سرگذشت رودلف هوس است. او در کتاب رودلف لانگ نام دارد. چرا که کتاب کل داستان زندگی این جلاد نیست و فقط شامل بخش کاری وی و در بارهٔ چند سال پایانی زندگی اوست. سالهایی که فرمانده و مسئول اردوگاه آشویتس بود؛ و مسائل مربوط به زندگی شخصی او به کمک خلاقیت نویسنده و با نگاه بر زندگی اغلب نیروها ی نازی است. لازم است ذکر شود که در هنگام فرار او با اسم «فرانز لانگ» زندگی میکرد.
بخشی از یادداشت مترجم : در حقیقت این کتاب زندگی نامه یک جلاد مدرن است، و چارچوب زمانی آن وقایع تاریخی مسلمی است که در نیمه اول قرن حاضر بر اروپا گذشته. و سوای آنچه به صورت وقایع خانوادگی و برخوردهای شخصی قهرمان داستان عنوان شده هیچ چیز ان ساخته و پرداخته خیال بافی نیست؛ هر چند این وقایع فرضی نیز ـنچنان واقعی می نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتی در زندگی خصوصی پاره ای از جنایتکاران نازی بنا نهاده باشد…
وزن | 500 گرم |
---|
محصولات مرتبط
بن بلا
تاریخ مغول
نام نویسنده : عباس اقبال آشتیانی
نظر نگارنده در این کتاب بیشتر نمودن روش علمی تاریخ نویسی و سعی در تالیف منطقی مسائل موضوع تاریخ ایران در عهد مغول بوده است مخصوصاً اهتمام به عمل آمده است که تاریخ ایران در این ایام که در کتب جمیع مورخین آن ادوار با تاریخ عمومی تمام ملل مغلوبه مغول مخلوط ذکر می شود، جداگانه نوشته شود و از وقایع زندگانی ملل دیگر نیز اموری که با تاریخ ایران ارتباط پیدا می کرده در این کتاب به تناسب ایراد گردد.
حافظ شیراز (قطع پالتویی)
سی زیف و مرگ
نویسنده: روبر مرل
مترجم: احمد شاملو - فریدون ایل بیگی
یکی از آثار "مرل" نمایشنامهای تک پرده به نام "سیزیف و مرگ" است که نامش از "سیزیف "شخصیت اسطوره ای در میتولوژی یونان باستان گرفته شده. "آلبر کامو" نیز کتابی به این نام دارد. طبق افسانه ها "سیزیف" پادشاه مکار و حیله گر سرزمین "کورینت" بود که خدایان را به بازی میگرفت و نقشه های آنان را بی اثر میساخت پس "زئوس" خدای خدایان بر او خشم گرفت.
حکم "سیزیف" مرگ بود اما او بار دیگر مکر خود را به کار بست و سالها در کنار همسرش زندگی کرد. "سیزیف و مرگ" با ترجمه "احمد شاملو" و "فریدون ایل بیگی" سالها پیش در ایران منتشر شد. نمایشنامه "مرل"در دوران معاصر اتفاق میافتد اما شخصیتهایی که در نمونه کهن این داستان وجود دارند در این نمایشنامه نیز تکرار شده.
معرفی کوتاه مترجمان از این شخصیتها مخاطب را در شناختن این شخصیتها وهمچنین درک اثر راهنمایی میکند. نمایشنامه مرل آمیزهای از وفاداری و تغییر است.
"سیزیف" در نمایشنامه " مرل" صاحب یک مسافر خانه است که با مکر و حیلهای که از سلف خود به ارث برده و همچنین طنز و کنایهای که "مرل" به او بخشیده "زئوس" خدای خدایان و فرستاده او را که همان خدای مرگ است را به بازی میگیرد تا جایی که "خدای مرگ "پیش او احساس عجز و نا توانی میکند طوریکه در ابتدای نمایشنامه صحنه آشنایی روزنامه نگار بزدل با مرگ به مضحکهای تمام عیار از بی کفایتی و عجز "خدای مرگ "از "سیزیف " تبدیل میشود. ترتیب کار "مرگ" از این قرار است که او با نامیدن یعنی نوشتن نام شخص مورد نظر با خودکار طلاییاش در دفتری خاص جان او را میگیرد و "سیزیف" با به کار گرفتن حیلهای خودکار او را یعنی تمام قدرتش را از او می گیرد و از نامیده شدن توسط خدای مرگ سر باز میزند. با این کار "سیزیف" تمام قدرت نمادین خدایان را به بازی میگیرد و با به وقفه انداختن مرگ تنها وسیله نمایش قدرت خدایان را در برابر انسان از آنها میگیرد و همچنین با این کار نظم موجود در جامعه را به خطر میاندازد چراکه قوانین خدایان قابل اغماض نیستند و در این مورد روزنامه نگارهم که کار او ، نوشتن کاری شبیه به کار "خدای مرگ" است با خدایان موافق است و با میرا بودن خود مشکلی ندارد.
"سیزیف" "مرل" در مقایسه با شخصیت اسطورهایاش موجودی خودآگاه است و نیت کاهای او در برابر خدایان این بار از اهدافی جمعی سرچشمه میگیرد و همانطور که خودش در دیالوگی میگوید تا برقراری نظم جدید از کارهایش دست نمیکشد و "خدای مرگ" و "خدای جنگ " را آن طور که از حرفهایشان پیداست به زانو درآورده زیرا خدایان قادر به لمس انسان نیستند و قدرتشان را تنها از طریق همان خودکار طلایی میتوانند به انسان نشان دهند و سرنوشت او را در دست بگیرند که آن هم در دست خود"سیزیف" است.
دست خدایان از او کوتاه است اما بسیاری از انسانها هم این تغیرات و دگرگونیها را درعرصه اجتماع تاب نمیآورند. همزمان با "زئوس"، "مرگ" و" خدای جنگ" سه اشراف زاده نیز حضور دارند که نمادی از ارزشهای غیر قابل تغییر خدایان واصلیترین آنها یعنی میرا بودن انسان هستند. "سیزیف" با نامیرا شدن دشمنی اینها را نیز که از جنس خود او هستند به جان خریده است و حالا که دست خدایان کوتاه است این سه اشراف زاده هستند که با لمس "سیزیف " خودکار طلایی را از او می گیرند ...و "سیزیف" بار دیگر و اینبار به دست انسانها به تقدیر افسانهایاش ، با تکه سنگی بزرگ به کوه المپ تبعید میشود.
شنبه و یکشنبه در کنار دریا
روبر مرل
ترجمه: ابوالحسن نجفی
این کتاب با عنوان اصلی «آخر هفته در زودیکوت» یک سال پس از انتشار در فرانسه برنده جایزه معتبر گنکور شد. ابوالحسن نجفی اثر روبر مرل را در 1346 به فارسی برگرداند.
وقایع این رمان در زمان نبرد دانکرک در جنگ جهانی دوم می گذرد.
نبرد دانکرک در دانکرک در فرانسه، در جریان جنگ جهانی دوم بین قوای متفقین و آلمان نازی رخ داد. این نبرد قسمتی از جنگ جهانی دوم در جبهه غربی بود که شامل دفاع و تخلیه نیروهای انگلیسی از دانکرک از ۲۶ میتا ۴ ژوئن ۱۹۴۰ بود.
قسمتی از کتاب:
خیلی دلم میخواست که من هم به چیزی اعتقاد داشتم. اصلا اگر از من بپرسی میگویم که اساس این است که آدم اعتقاد داشته باشد. به هر چی که میخواهد باشد! به هر حماقتی که میخواهد باشد! به شرطی که آدم بهاش معتقد بشود! همین است که به زندگی آدم معنی میدهد. ... ولی من، من به هیچ چیز اعتقاد ندارم. و آخرش که چی؟ آخرش! آخرش این که من وقتی جوانتر بودم عقلم نرسیده که بفهمم چقدر مفید است که آدم ابله باشد.
کتاب کوچه (۱۴جلدی)
کتاب کوچه دانشنامهی فولکلور زبان فاسی است که توسط احمد شاملو و با همکاری آیدا سرکیسیان، که در چندین جلد تدوین شدهاست. و تا پایان حرف «ح» منتشر شده است. این دایرهالمعارف شامل دسته بندیهایی همچون امثال و حکم، بازی و ترانه، باورهای توده، ترکیبات دیگر، تعبیرات مصدری، ترکیبات جملهای و شبه جملهای، نفرینها و دعاها، خوابگزاریها، چیستانها و … میباشد.
بزرگترین اثر پژوهشی وی مجموعه کتاب کوچه است که تاکنون 14 جلد از آن منتشر شده است، که یک جلد شامل قصههای کتاب کوچه است.
گزیده اشعار فریدون مشیری
گیل گمش
نام مترجم : احمد شاملو
حماسهٔ گیلگامش یا حماسهٔ گیلگَمِش یکی از قدیمیترین و نامدارترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان است که در منطقهٔ میانرودان شکل گرفتهاست. قدیمیترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانهٔ هزارهٔ سوم پیش از میلاد مسیح میرسد که به زبان سومری است. از این حماسه نسخههایی به زبانهای اَکدی و بابِلی و آشوری موجود است.این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست.
ترجمه پارسی این حماسه نخست به دست داوود منشیزاده و بعد توسط احمد شاملو صورت گرفته که در کتاب هفته چاپ شد و بعد نشر چشمه آن را به چاپ رسانده است.
به سال ۱۸۴۹، آستن هنری لایارد، در ساحل رو به روی موصل در کویونجیک بزرگ ترین قصر نینوا مربوط به دورهٔ آشور بانیپال را یافت. لایارد در دو تالاری که کشف کرد، کتابخانهٔ آشور بانیپال را دید که مشتمل بر ۲۸ هزار لوح گلی بود. در سوم دسامبر ۱۸۶۲، جورج اسمیت(به انگلیسی: George Smith) در انجمن آثار تورات سخنرانی کرد و مدعی شد که در یکی از الواح کتابخانهٔ آشور بانیپال داستان طوفانی را خوانده که شباهت بسیاری با داستان طوفان نوح تورات دارد. به دلیل ناقص بودن متن الواح، او خود به کویونجیک سفر کرد و به طور اتفاقی باقی الواح حماسه را کشف کرد.
در سال ۱۸۷۰، او نخستین ترجمهٔ گیلگمش را انتشار داد.
در سال ۱۸۸۹ پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا تپهٔ نیپور عراق را شناسایی و سی تا چهل هزار لوح کشف کردند که در بین آنها کهن ترین متن گیلگمش موجود بود. این متن در سال ۱۹۳۰ به وسیلهٔ کمپل تامپسون (به انگلیسی: Kampbell Thompson) برگردان و حاشیه نویسی شد.
اسطورهٔ توفان بزرگ سومری و روایت جدید بابلی–آشوری آن در اسطورهٔ گیلگَمِش نهفته است و این دو اسطوره یکی شده است. مهمترین انگیزهٔ تشکل اسطوره گیلگمش مسألهٔ بیماری و ناتوانی و سرانجام مرگ است. در اینجا انسان در فرار از سرنوشت تلخ و فرجام دردانگیز خویش اسطورهئی میسازد که بخشی از آن برگرفته از واقعیات و برخی از آن تحلیل رؤیاگونهٔ مسألهئی است که انسان در تبیین آن درمانده است. بنا بر اساطیر، گیلگَمِش پنجمین شهریار از دومین سلالهئی است که بعد از توفان بزرگ بر «اِرِخ» یا «اُورُوک» فرمان میراندند. این شهریار که بهروایتی صد و بیست سال بزیست از تباری بود که دوسوم آن بهخدایان و یک سوم آن بهانسانها میرسید. روایت بابلی-آشوری گیلگمش که از کتابخانهٔ آشور بانیپال بهچنگ آمده با روایت سومری، و نیز روایت «هیتیتی» [حِتّی] آن که بعدها در بُغازکوی بهدست آمده و نمونههای اخیر دیگر بسیار همانندی نزدیک دارد و حاکی از آن است که این اسطوره با گذشت زمان و بهتأثر از واقعیتهای زندگانی و نیروی خیال انسان کمال یافته است. روایت بابلی-آشوری این اسطوره شامل دوازده لوح است.
مادراپور
وقتي يك ديپلمات خاموش است ، سكوت او دو برابر ديگران جدي است . بايد راز طول عمر زنان را در ريشه ي عشق سرسختانه ي آنان به زندگي ، و استعدادشان در زيستن با تنهايي و تجرد ، جستجو كرد ... ...داستان مادراپور از يك فرودگاه آغاز مي شود . سرجيوس با شتاب خود را به فرودگاه مي رساند تا به مقصد مادراپور سرزميني در اطراف هندوستان سوار هواپيما شود . در فرودگاه متوجه سكوت و پرت افتادگي شديد محيط مي شود . در حقيقت به جز او كسي در فرودگاه حضور ندارد ، اما ناگهان مهماندار زيبايي ظاهر شده و به او مي گويد پرواز معطل اوست و سرجيوس را به درون هواپيما مي برد . پرواز حالتي عجيب و استثنايي دارد . شكل چيدمان صندلي ها ، مسافرين و .... در بين راه مسافرين در كل به وجود جايي با نام مادراپور شك مي كنند....
مثل خون در رگ های من (نامه های احمد شاملو به آیدا)
افسوس. چشم های تو که مثل خون در رگ های من دوید، یکبار دیگر مرا به زندگی بازگرداند. تصور می کردم خواهم توانست به این رشته پرتوان عشقی که به طرف من افکنده شده است چنگ بیندازم و یکبار دیگر شانس خودم را برای زندگی و سعادت آزمایش کنم. چه می دانستم که برای من، هیچگاه زندگی مفهوم درست خود را پیدا نخواهد کرد؟ چه می دانستم که دربدری و بی سر و سامانی سرنوشت ازلی و ابدی من است. چه می دانستم که تلاش من برای نجات از این وضع، تلاش احمقانه یی بیش نیست؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.