مجموعه آثار بدری آتابای (۱۰جلد)
واژگان بوردیو
واژگان روسو
آندره شاراك
یاسمن منو
در روسو، تکرار اصطلاحات فلاسفه (از عشق به خود تا حساسیت) و یا حقوقدانان (از شهروند تا مالکیت) و همچنین تعریف تجارب جدید (مانند خیالپردازی) تابع تدارک نوعی انسانشناسی است که باید ذات انسانی و شرایط کنونیاش را روشن کند. پس معنای دقیق مفاهیم در سیاست، اخلاق و حتی متافیزیک در ارتباط تنگاتنگ با کاربرد آنها در روابطی است که کودک، انسان بالغ و ملتها در آن جا میگیرند. در نتیجه، این واژگان هدف دوگانهای را مدنظر دارد: دنبالکردن دغدغهٔ روسو در موشکافی مفاهیم و نیز نشاندادن دلایل پارادوکسهای ناشی از روابطی که انسان در آنها وارد شده است.
واژگان فروید
نام نویسنده : پل لوران اسون
نام مترجم : کرامت موللی
واژگان فروید واژگان روانکاوی است. مجموعهای از واژگان نو و بهویژه واژههایی که بر مبنای کاربرد زندهٔ زبان ساخته شدهاند تا «دانش از ناخودآگاه» را به بیان آورند، دانشی حاصل از تجربهٔ واقعیت درمانگاهی. بنابراین، ورای زبان خاص و مبهم فروید، باید زندگی و دقت کلمههای کلیدی زبانش را دوباره کشف کنیم و این کار مترادف است با ورود به آثار، ادبیات و ذهن او. پس در اینجا، تعریفی از این اصطلاحات، از ابعاد اصلیشان، از گرایشهای کاربستشان در نظریهٔ دقیقاً تحلیلیِ موسوم به فراروانشناسی و از مسائل فکریشان مییابیم. بدینترتیب، بهرغم آشنابودن فریبندهٔ این کلمهها، دامنهشان را در معنای تعیینکنندهشان و در تعاملشان دوباره کشف میکنیم. بدینسان میتوانیم تأثیرات فلسفی روانکاوی، یعنی نظریهٔ فرایندهای ناخودآگاهِ «تمایلات روانی جنسی» مبتنی بر درمان روانرنجوریها را دریابیم و تأثیر «مکتب فروید» بر مفاهیم معاصر را درک کنیم.
واژگان مکتب فرانکفورت
نام نویسنده : ایو کوسه
نام مترجم : افشین جهاندیده
فلسفههای والتر بنیامین، هربرت مارکوزه، ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو و یورگن هابرماس پیوندی پیچیده و گاه متناقض با یکدیگر دارند. این اندیشمندان که در یک مکتب تمامعیار نمیگنجند و همواره مدعی استقلال نظری خودند و برای آن حجتها میآورند، برخی به دلیل آوارگی تحمیلی، برخی دیگر بهدلیل جلای وطنِ اجباری و برخی نیز به دلیل دغدغهٔ فراتر رفتن از مرزهای تنگ دولت ملت یا ریشههای جغرافیایی، بیجا و مکان نیز هستند. اما باز هم میگوییم «مکتب فرانکفورت» که بااینحال نه بهراستی یک مکتب است، نه واقعاً فرانکفورتی: آیا این مکتب حقیقتاً میتواند دارای سبکی خاص، مصطلحاتی بدیع و واژگانی مشترک باشد؟ واژگان مکتب فرانکفورت فقط نشان میدهد که چگونه کلمهها و درونمایههای مهم میان این مؤلفان در گردش است و درعینحال مانع از آن است که دغدغهٔ مشترک و مدام آنان برای تأسیس نظریهای انتقادی از جامعه و زمان حال، به وحدت بسته و منسجمِ یک مکتب بینجامد.