اپرای سه پولی و صعود و سقوط شهر ماهاگونی
نویسنده: برتولت برشت
مترجم: شریف لنکرانی
اپرای سهپولی (Die Dreigroschenoper) نمایش موزیکالی اثر برتولت برشت است که توسط درامنویس آلمانی، الیزابت هاوپتمن و بر اساس ترجمهای از اپرای باله جان گی به نام اپرای گدایان و با موسیقی کورت وایل و ترانههای فرانسوا ویون و رودیارد کیپلینگ به اجرا درآمد. این اثر، نقدی سوسیالیستی بر جهان سرمایهداری است. آغاز نمایش آن، ۳۱ اوت ۱۹۲۸ در برلین است. از این اثر به عنوان یکی از آثار مهم و تأثیرگذار بر جنبش نوگرایی در هنر، یاد میشود.
انسان نیک سچوان
همانطور که از ابتدا مشخص بود ،خدایان تمایلی به کمک به انسانها ندارند و به جای آن به دنبال یافتن تعداد کافی افراد خوب ،حتی یک نفر البته طبق قوانین خودشان هستند ،تا به دستورات آنها اعتبار ببخشد و آنها بتوانند با خیال راحت آن مکان را ترک و همهی مسائل پیشآمده را از یاد خود پاک کنند . این داستان کمی شبیه به آغاز نمایشنامهی فاوست اثر گوته است ،آنجا که خدا به مفیستوفلس یا همان شیطان میگوید که من قادرم از گناه تمامی انسانها بگذرم اگر تو بتوانی فقط یک نفر که نمایانگر بهترین نوع بشر است ،برای من بیابی . در این نمایشنامه هم ، برای خدایان ،تنها یک انسان خوب کافی و راضیکننده است تا بتوانند با خاطرهی آسوده به بهشت بازگردند و زمین را به حال خود رها کنند. بر این اساس ،برخی معتقدند که شهرت این نمایشنامه تاحدی وامدار فاوست گوته است و در نهایت به اثری که گوته در نگارش نمایشنامهی خود از آن بهره برده ،یعنی کتاب ایوب برمیگردد .
ترس و نکبت رایش سوم
برتولت برشت
ترجمه: شریف لنکرانی
این کتاب شامل 24 نمایش نامه تک پرده ای کوتاه می باشد که هر کدام قسمتی از سختی و خفقان دوران نازی ها را به تصویر کشیده است .
پدر و مادری که به فرزند کوچکشان اعتمادی ندارند و نمی توانند جلوی او حرف بزنند ،
زن و شوهری که یکی آریایی و دیگری یهودی است و ناچار به متارکه هستند ،
قاضی دادگاه که نمی داند باید چه حکمی بکند تا مورد پسند حکومت باشد
زنی که اجازه عزاداری برای برادرش را ندارد ، حرف و اشارات کوتاهی که باعث نابودی زندگی افراد می شود و ...
زندگی تئاتری من
نویسنده: برتولت برشت مترجم : فریدون ناظری
در این کتاب برشت در ضمن بیان تاریخچه نگارش و نحوه ساخت تئاترهایش از عقاید ونظرهایش پیرامون تئاتر و هنرو حتی سیاست و تاریخ میگوید . مثلا در جائی درباره تماشاگر تئاتر میگوید : تماشگر میبایست با مغزش به تئاتر بیاید و از آن راه هیجان را تجربه کند . برای این کار میبایست هم آموخت و هم سر گرم شد .
هدف سرگرم کردن و آموختن است . هر کدام بی دیگری موجب زوال اعتبار اثر هنری میشود . تئاتر باید تماشا گر را تغییر دهد و یا بذر تغییر را در او بپاشد . ... تماشاگر به جای خیره نگریستن نگاه کند و گوش دادن را جایگزین شنیدن نماید ....
اویگن برتولت فریدریش برشت ، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستیبود. برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت علاوه بر این که نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود.وی همچنین با ابداع سبک فاصله گذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینه هنرهای نمایشی به پا کرد.
برشت و فاصله گذاری عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی رابطه ی فکری و عقلانی (از طریق بیگانه سازی) و همچنین روایت داستان به جای وقوع داستان و قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد از مشخصات این ساختمان نمایشی است . در این روش سعی نویسنده، کارگردان و بازیگر روایت کردن درام بجای تجسم کردن آن برای تماشاچی است. گاهی در فارسی به آن تئاتر حماسی می گویند که ترجمه دقیقی نیست. تئاتر روایی برتولت برشت با استفاده از یک راوی در بطن نمایشنامه و متن های توصیفی خارج از دیالوگ و نیز چکیده ای از وقایع هر صحنه در آغاز پرده که با هدف زدودن هیجان در نزد تماشاگر صورت می گیرد، در صدد برانگیختن قوة تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آن چه که بر روی صحنه، نما یش داده میشود، وا می دارد.
زندگی گالیله
نام نویسنده : برتولت برشت
نام مترجم : عبد الرحیم احمدی
اویگن برتولت فریدریش برشت (به آلمانی: Eugen Berthold Friedrich Brecht) (زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ - درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶)، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی بود.
برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت گذشته از این که نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینهٔ هنرهای نمایشی به پا کرد.
داوري بيرحمانه گاليله درباره خود و آنچه در پايان كار درباره هدف واقعي علم ميگويد، دريچهاي به سوي نور ميگشايد. كوششي است براي پاسخ، پاسخي كه در سراسر نمايشنامه جستجو شده است. برشت فقط به طرح مسائل دل خوش نميكند، دست كم راهي به سوي جواب مينمايد و بذر امكانات گوناگون را در انديشه ما ميپاشد. به همين جهت تحول حوادث و آدمها با ختم نمايشنامه به پايان نميرسد. اين تحول سير شگفتش را در انديشه ما دنبال ميكند. خواننده يا تماشاگر، به شيوه معمول و قديم، با حادثه نميآميزد، مسخر نميشود، بلكه انديشهاش بيدار ميشود و نيروهاي فعالش به كار ميافتد و به جاي آنكه فقط گذرگاه احساسات گوناگون باشد، ميتواند بفهمد و تصميم بگيرد. تنها تجربه نمياندوزد، بالاتر از آن معرفت ميآموزد و ديد شگفتي در او رشد ميكند كه به گاليله بزرگ امكان داد حركات ستارگان را ببيند و قوانين حركت را كشف كند.