چنین گذشت بر من
این کتاب داستان زندگی دختری است که به تنهایی در پانسیونی دور از پدر و مادر خود زندگی میکند. او تدریس میکند. او دختری معمولی و بدون هیچ جذابیت روحی و جسمی است. و روال زندگیاش بسیار یکنواخت و بی هیجان است. این روال با ورود مردی به نام آلبرتو به زندگیاش دستخوش تغییری بزرگ میشود.
ناتالیا گینزبورگ Natalia Ginzburg به خوبی از عهدهی نشان دادن افکار و احساسات یک دختر و بعدها زنی تنها و مغموم در رمان چنین گذشت بر من بر آمده است. و با جزییات به موشکافی روحی و روانی شخصیتهای داستان بخصوص شخصیت اصلی زن داستان میپردازد. داستان رمان چنین گذشت بر من داستان بسیاری از دخترانی از این دست میتواند باشد.
ما
این اثر از لحاظ ادبی با پیروی از سنت ادبی کلاسیک روسیه، از هیولای بوروکراسیگوگول، شناخت لسکوف از ورطههای درونی انسانها و استادی او در کالبدشکافی روانی ایشان و نفرت داستایفسکی از خوشبینی به پیشرفت و خوشخیالی سیاسی، تاثیر میپذیرد. همینطور پیشگوییهای فنی و سیاسی حیرتآوری دارد. او در دهه دوم قرن بیستم از موشکهای فضاپیما، جراحی مغز و موسیقی الکترونیک صحبت میکند. همینطور از پلیس مخفی، پرده آهنین، انتخابات یکپارچه، اردوگاههای کار اجباری و اتاقهای گاز صحبت میکند. درست دوازده سال پیش از نگارش دنیای قشنگ نو و بیست و هشت سال پیش از ۱۹۸۴.
زامياتين در "ما" دنيايي را به تصوير مي كشد كه مردم در آن نه به نام كه با شماره و حرف- حرف مصوت براي زنان، و حرف نامصوب براي مردان- خوانده مي شوند و در شهري شيشه اي و غرق در نور، در خانه هاي مكعب شكل به هم چسبيده، به سر مي برند.
در خيابان هاي كاملا مستقيم به آهنگ كارخانه ي موسيقي، با اونيفورم هاي آبي- خاكستري به ستون حركت مي كنند. برنامه ي زندگي روزمره شان پيشاپيش تعيين شده است و جدول ساعات جزيي ترين كارهاي اعداد را معين كرده است.در اين ناكجا آباد، ميليون ها نفر چون تني واحد از خواب برمي خيزند، چون تني واحد مي برند و هر لقمه را طبق تجويز جدول ساعات پنجاه بار مي جوند و فرو مي دهند. در لحظه اي معين چون تني واحد به سر كار مي روند و باز مي گردند، در برنامه ي راه پيمايي شركت مي جويند، براي آموزش در تالارهاي اجتماعات حاضر مي شوند و بالاخره مي خوابند.روابط جنسي بر مبناي رياضيات و آزمايش هاي پزشكي تنظيم شده و "كوپني" است. پاسداران همه جا حاضر، از ديوارهاي شيشه اي خانه ها، تمام حركات و سكنات آن ها را تحت نظر دارند تا مبادا با خودرايي از معيارهاي جدول ساعات عدول ورزند و سعادت شان به خطر افتد. اين يكتا كشور با ديواري سبز رنگ و شيشه اي از باقي دنيا، از انسان هاي وحشي دوران پيش از رواج رياضيات جدا مي گردد و بر آن نيكوكاري بي رحم حكم مي راند كه براي نابود ساختن دگرانديشان ناقوس گاز و ماشيني مهيب در اختيار دارد.
ماشنکا
ترجمه انگلیسی این کتاب با عنوان مری منتشر شده است اما همانطور که خود نابوکف در پیش گفتار تو ضیح داده است عنوان اصلی آن ماشنکا است بنابراین برای انتشار ترجمه فارسی عنوان مانشکا ترجیح داده شده.
دیدین آدمهایی که مدام سرشون به کار خودشونه وحتی اگر مخفیانه کاری بکنن و یکی اونها رو در حال انجام اون عمل ببینه ـ درحالی که اون کار ممکنه بد نباشه اما بد به نظر بیاد ـ اصلا نیازی نمی بینن که به طرف ثابت کنن کارشون بد نبوده!؟ گانین یکی از این آدمهاست! اون یه مرد خوش هیکل و خوش تیپ و نامرده!و البته اصلن براش مهم نیست من و شما بهش نامرد بدونیمش!اون کار خودش رو میکنه ....! با این حال تو نمیتونی ازش متنفر شی!!منظورم با وجود تموم بی معرفت بازی ها و کارهای شاخ درآور و ناخوشایندش باز هم نمیتونی برگردی و محکم بگی:من از این دیوونه بدم میاد! به هرحال با اینکه اسم کتاب ماشنکا ست اما شخصیت اصلی گانینه! نمیتونم زیاد براتون توضیح بدم چون خوشم نمیاد داستان رو رو کنم!شاید بالاخره یکی یه روز خواست بخوندش! اما براتون بگم همون قد که این کتاب کف بُره! برای کسایی که دلشون میخواد مثل یک روح پشت پرده ی اتاق ِ یک نفر محافظه کارو تودار بیاستند و به قولی زاغ سیاش رو چوب بزنن ٬این کتاب خیلی مناسبه!