در باب طبیعت انسان
اين مقالات برگرفته از فصول در باب اخلاق و در باب حقوق و سياست و بخشي از متعلقات شوپنهاور و نوشتههايي است كه پس از مرگ وي انتشار يافتهاند. بيلي ساندرز (مترجم انگليسي كتاب در باب طبيعت انسان) در اين كتاب نيز همچون كتابهاي قبلي خود برخي عبارات را كه به نظرش مهجور يا فاقد جذابيت عمومي رسيدهاند حذف كرده است. همچنين عنواني براي كتاب برگزيده كه بيانگر گستره واقعي اين بخشها باشد. در اين كتاب، بيش از اخلاق و سياست، خود طبيعت انسان از وجوه مختل مورد بررسي قرار گرفته است.
زایش تراژدی و چند نوشته ی دیگر
نیچه در این اثر، مخالفِ نفیِ بوداییِ شوپنهاور از اراده است. او استدلال میکند که زندگی ارزش زندگی کردن با وجودِ سختیهای بسیارش را دارد. نیچه جهان زیست را جهانی هراسآور و وحشتزا می بیند، اما برخلاف شوپنهاور که در نهایت تسلیمشدگی را واکنش انسان در برابر چنین هجومی تشخیص میدهد، نیچه با پی افکندن نیروی اراده و در واقع تسلیمناشدگی فلسفهای دیگر در قبال این جهانِ تراژیک ترسیم میکند: «رازی در جهان هست که زندگی را هراسآور و تراژیک میسازد»؛ اما «به یاری هنر می توان از این هراس و سویۀ تراژیک زندگی عبور کرد.» سنت فلسفی آلمانی از آنجایی که همواره به جامعۀ یونان باستان همچون تجلی جامعهای آرمانی و انسانی و آزاد مینگرد، نیچه نیز در بیان نمونهای عالی و حقیقی از کار هنری به دوران یونان و نیروهای آفرینندۀ آنها نظر دارد. نیچه معتقد است که «یونانیان به خوبی از راز آن دنیای پنهان باخبر بودند. بزرگی و عظمت روحشان در آن بود که تسلیم آن جهان نمیشدند، بلکه با آن میجنگیدند و همین برای آنان به معنای آری گفتن به جهان بود.» نمود این به مبارزهطلبی، جسارت و قدرت، دیونیسوس است. خدایی که اوج حرکت است و دشمن خمودگی، تسلیم و تحقیر: خدای رقص. «دیونیزوس بیپایان است: میرقصد، چون رقصی بیپایان، جسم را در فضا نمایان میکند. مکان را ردّ میکند و او ذات موسیقی است.» حالت موسیقایی، حالتی قالبی است که بر جان هنرمند در هنگامِ آفرینش هنری سایه میافکند. هنرمند با روحی دیونیسوسی، جرأت نه گفتن به شرایط موجود و امّا آری گفتن برای جنگ با زندگی خشن را دارد. در اینجاست که میتوان هنرمند را معادلی برای جانِ آزاده دانست.