در حال نمایش 3 نتیجه

نمایش 9 24 36

درباره ی نگریستن

168,000 تومان
جان برجر ترجمه: فیروزه مهاجر

عکس‌ها يادگارهاي گذشته‌اند، آثاري از آن‌چه رخ داده ‌است. اگر زندگان آن گذشته را به دوش کشند، اگر گذشته تبديل به بخش جدايي‌ناپذير از فرايندي شود که در طي آن مردم تاريخ خود را مي‌سازند، آن‌گاه همه‌ي عکس‌ها دوباره متني زنده به‌دست خواهند‌ آورد، و به‌ جاي آن‌که لحظه‌هايي بازداشته ‌شده باشند، هم‌چنان در زمان وجود خواهند ‌داشت. شايد عکاسي پيشگويي حافظه‌اي انساني است که بايد در آينده به طور اجتماعي و سياسي تحقق يابد. چنين حافظه‌اي هر تصويري از گذشته را، هرقدر فاجعه‌آميز و هرقدر به گناه آلوده، در حصار تداوم خويش خواهد گرفت. تمايز ميان استفاده‌هاي خصوصي و عمومي از عکاسي از ميان برخواهد خاست، خانواده‌ي انسان وجود خواهد داشت.

زمین و انقلاب در ایران: ۱۳۶۰-۱۳۴۰

70,000 تومان
نویسنده: اریک جیمز هوگلاوند مترجم: فیروزه مهاجر

صادق هدایت از افسانه تا واقعیت

290,000 تومان
همایون کاتوزیان ترجمه: فیروزه مهاجر

صادق هدایت نویسنده ی ایرانی عصر خود بود؛ نویسنده ای که ادبیات برایش هم وسیله ی ارتباط بود و هم پرده ای از دود که می کوشید روح عذاب دیده ی خود را پشت آن پنهان کند، هرچند بخش اعظم آنچه می خواست پنهان کند در داستان هایش لاجرم بیان میشد. همین او را چون کافکا به نفس ادبیات بدل کرده بود. هدایت علاوه بر داستان نویسی، پژوهش نیز می کرد و کاوش هایش در فولکور فارسی شهرتی همسنگ داستان هایش برایش به ارمغان آورد. احاطه اش بر ادبیات کلاسیک فارسی نیز از جمله در پژوهش هایش درباره خیام و نقد های ادبی اش نیک پیداست. مصالحه ناپذیری و هنجارشکنی اش او را در اقلیت قرار می داد و با نظام های تثبیت شده ی ادبی و سیاسی زمانه ی خود سر سازگاری نداشت. گرچه هرگز به اوضاع اجتماعی و سیاسی بی اعتنا نبود- چنان که از مخالفتش با رضا شاه می توان دید و امید بستنش به حزب توده و بریدنش از آن پس از واقعه ی آذربایجان- در قالب اپوزیسیون موجود هم نمی گنجید. او «موجود سیاسی» نبود، اعتقادات ایدئولوژیک نداشت و بیش از هرچیز به آزادی و تفکر خویش ارج می نهاد. این ویژگی ها جز دشمن تراشی حاصلی به بار نمی آورد و فضای خفقان آوری پیرامونش ایجاد کرد که تفهیم و تفاهم جایی در آن نداشت. صادق هدایت مخالفی بود در درون مخالفان و بیگانه در میهن خویش که گویی با خود سخن می گفت چنان که راوی بوف کور با سایه اش و برای همین در زمان حیاتش قدرش چنان که بایسته بود شناخته نشد.