آرزوهای برباد رفته
نام نویسنده : اونوره دو بالزاک
نام مترجم : سعید نفیسی
از برجسته ترین نقشمایههای کمدی انسانی میتوان جوان جاه طلب (تازه به دوران رسیده، نوساخته) و آرزوهای بر باد رفته را ذکر کرد. علاوه بر نمونه بارز باباگوریو، بسیاری از آثار بالزاک، که ذکرشان رفت، صورتهای دیگری از رمان آموزشی بالزاکی یا رمان پرورشی محسوب میشوند. به اینها عناوین زیر را نیز میتوان افود: زنبق دره، دختر حوا، عتیقه خانه، الاهه هنر ناحیه، و البته رمان نمادین آرزوهای بر باد رفته که عنوان و ابعاد آن سبب میشود در مرکز این دایره عظیم قرار گیرد.
قهرمان داستان، لوسین دو روبامپره، به توالی نامنظم آرزو/عزت و ذلت وحدت میبخشد. او کاملترین شکل این تیپ بالزاکی است-یعنی شهرستانی با استعداد و زیبا چهرهای که آرزو دارد نام و آوازهاش در همه جای پاریس بپیچد. ضعف و رنگپذیری لوسین- چند حالتی فکری و جسمی او-شخصیت مستعدی از وی میسازد که نظرها را جلب میکند و مکانهایی را که در آنها قرار میگیرد با خصوصیاتش منعکس میسازد.
اوژنی گرانده
اونوره دو بالزاک
عبدالله توکل
بالزاک در طول زندگی خود با زنان متعددی رابطه عاشقانه برقرار کرد. تقریباً همه این زنان الهام بخش شخصیتهای مؤنث رمانهای بالزاک هستند. از میان آنها میتوان به لور دو برنی (مادام دو مورسوف در زنبق دره)، دوشس دو کستری (دوشس دولانژه در اثری به همین نام)، کارولین مربوتی (دینا دو بودره در رمان ''الهه ناحیه'')، و کنتس ژیدوبونی ویسکونتی (لیدی دادلی در رمانزنبق دره) اشاره کرد. بالزاک از رابطهاش با مری دو فرنه صاحب دختری به نام مری کارولین شد و از میان زنانی که دلبستهشان شد، با کنتس اولین هانسکا همسر اشراف زادهای لهستانی که املاک وسیعی در روسیه داشت، رابطه افلاطونی و مکاتبهای ۱۷ سالهای برقرار کرد. این نامهها تحت عنوان نامه به بیگانه انتشار یافتهاست. هرچند کنتس هانسکا پس از مرگ شوهرش در ۱۸۴۱ از ازدواج با او سر باززد، اما در ۱۸۵۰ زمانی که بالزاک سخت بیمار بود به ازدواج با او رضایت داد. چند ماه بعد بالزاک در پاریس درگذشت و در قبرستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
داستان اوژنی گرانده از فروغ قدرت هنری بیهمتایی برخوردار است: شخصیت اوژنی و شخصیت پدرش، درمیان همه سیماهایی که زاده قلم این نویسنده نابغه هستند، به حق از کامیابترین و پختهترین سیماها و شخصیتها شمرده میشوند. سبک در اینجا متحرک و نافذ است و آن موشکافی و ثقلی که در بسیاری دیگر از آثار همین نویسنده میبینیم در اینجا بسیار کمتر است و خلاصه باید گفت که از آن گریزها و استطرادهای اخلاقی دور و درازی که هرچند به برخی از آثار او جذابیتی واقعی میدهد، اغلب صفا و دقت کلام را ضایع میکند، در این داستان اثری نیست (کمدی انسانی).
پزشک دهکده
پیر دختر
اونوره دو بالزاک
محمدجعفر پوینده
شاهکاری دیگر از مجموعۀ عظیم کمدی انسانی، شاخۀ «زندگی شهرستانی»، که به قول ویکتور هوگو جای آن داشت نویسنده تاریخ انسانی مینامیدش نه کمدی انسانی. داستان دوشیزه کرمون سادهدل، که دیری از سن ازدواجش گذشته است و اکنون در چهلودوسالگی سه نفر سودای ازدواج با او را دارند: یک شوالیۀ آس و پاس، به سودای درربودن ثروت او، یک سفتهباز پیر ثروتمند مکار، به سودای آنکه با این ازدواج به محافل اشرافی راه یابد، و جوان نابغۀ عفیفی که عاشق زیبایی دوشیزه است اما جرئتش را ندارد که عشق خود را ابراز کند. دختر اما در نتیجۀ حوادثی چند، مأیوس و سرخورده، تن به ازدواج با سفتهباز پیر میدهد چون نمیخواهد باکره از جهان رخت بربندد. اما آیا حالا که او بانو دو بوسکیه خوانده میشود، به مراد دل رسیده است؟ آیا به لذتی که استحقاقش را دارد دست یافته است؟ پیردختر رمانیست به لحاظ تحلیل روانی در حد اعلای درخشندگی. دوشیزه کرمون که نمیدانیم باید او را پس از ازدواج «بانو» کرمون بخوانیم یا با عنوان «دوشیزه» از او یاد کنیم، یکی از زندهترین شخصیتهای کل مجموعۀ کمدی انسانیست. داستانی با تصاویری درخشان از زندگی شهرستانی، شبنشینیها، زدوبندها، سودجوییهای سیاسی و مالی، سرشار از واقعبینی، با دقیقترین و مجسمترین توصیفها.
چرم ساغری
اونوره دو بالزاک
م. ا. به آذین
چرم ساغری[La Peau de chagrin] این رمان کوتاه انوره دو بالزاک (1799-1850)، نویسنده فرانسوی، متعلق به دوره آغاز آفرینندگی ادبی حقیقی اوست. او با چرم ساغری، که به سال 1831 انتشار یافت، رشته قصههایی را آغاز میکرد که بعداً مجموعه کمدی انسانی جایگاه ویژهای به نام « بررسیهای فلسفی» یافت. مارکی جوانی به نام رافائل دو والانتین، که یتیم و سخت تنگدست مانده است، دستخوش وسوسه اثر بزرگی است که مایه امید و تسلای خاطر اوست: این وسوسه نگارش «نظریه اراده» است که اثری بدیع و مبهم، و مانند خود ماجرای داستان ملهم از مسمریسم و علوم خفیه است. ولی چون از وسعت کار نومید میشود میخواهد خودکشی کند. در این هنگام با شخصیت عجیب نیمه عتیقه فروش و نیمه جادوگری ملاقات میکند. این شخص تکهای چرم ساغری به او هدیه میکند که دارای قدرت برآوردن کلیه آمال و همه آرزوهای کسی است که آن را در اختیار داشته باشد ولی ....
نمونه هایی از قسمت های زیبای داستان: دوچیز که انسان به طور غریزی انجام می دهد، او را از پا در می آورد و سرچشمه زندگی اش را می خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می گیرند...می توان به طور خلاصه گفت: خواستن ما را می سوزاند، توانستن نابودمان می کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه می دارد. ما هرگز برای بلهوسی های خود پول کم نداریم، فقط سر قیمت چیزهای مفید و لازم چانه می زنیم. برای یک دختر رقاص سکه های طلا می ریزیم، اما با کارگری که خانواده گرسنه اش به انتظار پرداخت یک صورت حساب است بحث می کنیم –– هر قدر هم که ما برای لذات خودپسندی پول بدهیم، باز هرگز در نظر ما چندان گران نیست. رافائل به راستینیاک: ترجیح می دهم در کشتی بنشینم و به برزیل بروم و با آن که از علم جبر چیزی نمی دانم آن را به سرخ پوستان آنجا درس بدهم، اما نام خانواده خود را به لجن نکشم. راستینیاک به رافائل (در جایی دیگر): برویم به بوادوبولونی. کنتس تو را آن جا خواهیم دید و من هم آن بیوه قشنگ جوانی را به باید با آن ازدواج به تو نشان خواهم داد. زن دلفریبی است، از اهالی آزاس، کمی فربه که آثار کانت و شیلر و ژان پول و یک عده کتاب های اشک آور را می خواند و این عادت بد را هم دارد که همیشه عقیده من را می پرسد، و من باید وانمود کنم که این محصولات حساسیت زورکی آلمانی را می فهمم و مقدار زیادی شعر و سرود می دانم و حال آنکه پزشک مرا از همه این چیزها منع کرده است.
چرم ساغری
اونوره دو بالزاک
ترجمه: م. ا. به آذین
پوست جادویی (به انگلیسی: The Magic Skin) رمانی از رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی آنوره دو بالزاک (۱۷۹۹–۱۸۵۰) است که در سال ۱۸۳۱ منتشر شد. داستان آن در اوایل قرن نوزدهم پاریس اتفاق می افتد و داستان مرد جوانی را روایت می کند که یک چرم ساغری (چرم پوست کفل اسب) پیدا می کند که تمام آرزوهای او را برآورده می کند. با این حال، برای هر آرزویی که برآورده می شود، پوست کوچک می شود و بخشی از انرژی فیزیکی او را مصرف می کند.
خاطرات دو عروس جوان
اونوره دو بالزاک
هژبر سنجرخانی
«کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمیگیرد برگزیدهاست. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازکبینانه روحیات شخصیتهای داستان بالزاک را به یکی از شناختهشدهترین و تأثیرگذارترین رماننویسان دو قرن اخیر تبدیل کردهاست.
خاطرات دو عروس جوان یکی از آثار مجموعه جاودانی بالزاک ” کمدی انسانی ” است . این رمان تنها رمان بالزاک است که بر اساس مکاتبه و نامه نگاری نوشته شده و از طریق مکاتبات دو زن جوان ، ما وارد زندگی و دغدغه های آنها و روابطشان می شویم. مهرورزی، پندآموزی، خشم ، دوستی، عشق و نفرت مفاهیمی هستند که از خلال سطور اثر خوانده را درگیر خود می کنند. این اثر بالزاک پایانی تلخ و تراژیک دارد اما آنچه همانند دیگر آثار او در سطر سطر آن احساس می شود حس زندگی و عشق به آن است . کاراکترهای اصلی رمان دو زنی هستند که به گزارش حالات روحی خود بیشتر بسنده می کنند تا تصویر کردن مردان و زنان دور و اطراف خود به همین جهت بر خلاف آثار دیگر بالزاک که معمولا پر از آدمهای مختلف است، این اثر فاقد چنین ویژگی ای است. اما نویسنده با استادی توانسته تصویرگر حالات روحی و اوج و فرود زندگی دو شخصیت اصلی اش باشد.
رازهای پرنسس دو کادینیان
سزار بیروتو
اونوره دو بالزاک
ترجمه: اردشیر نیک پور
آنوره دو بالزاک بیشتر عمر خود را در یک قدمی طلبکارانش گذراند. خانه او در پاریس حتی یک خروجی ویژه برای دوری از آنها داشت. هیچ کس بیشتر از بالزاک درد بی پولی را نکشیده است، و این موضوع ذر رمان سزار بیروتو، یکی از بزرگترین رمان های بالزاک نمایان است.
این داستان سزار بیروتو، یک عطرساز درستکار است که وسوسه می شود تا کار خود را توسعه دهد...
بالزاک مینویسد: «برای من بدبختیهای بیروتو بدبختیهای بشریت است» و کلید درک رمانی را که او یکی از شاهکارهایش میدانست در اختیار ما قرار میدهد.
این رمان که در سال 1837 نوشته شده است، بخشی از مجموعه معروف کمدی انسانی است. بالزاک توصیفی درخشان از تجارت پاریس در آغاز قرن نوزدهم به ما ارائه می دهد، اما همچنین مستندی جذاب از سبک زندگی بورژوازی پاریس و آغاز سرمایه داری مدرن است.
کشیش دهکده
نویسنده : اونوره دو بالزاک
مترجم : شاپور رزمآزما
این رمان درباره تأثیری است که مذهب کاتولیک در قرن نوزدهم بر ساکنان استان ها می تواند داشته باشد. همانطور که گفته شد، مانند همیشه با بالزاک، مانند همه نویسندگان بزرگ، موقعیت های گذشته را می توان به زمان حال منتقل کرد. به شرطی که چند کلمه را تغییر دهید ....
در این داستان, اوضاع اجتماعی انگلستان در قرن هجدهم و نظام ارباب ـ رعیتی حاکم بر آن به تصویر کشیده شده است . قهرمان داستان, دکتر پریمروز ، شخصیتی روحانی است که به اصول مذهبی و اخلاقی سخت پایبند است ;بنابراین, زندان فقر و فشارهای خانوادگی هیچ گاه سبب نمیشوند که او اصول خود را زیر پا بگذارد .شخصیت مقابل دکتر پریمروز, مالک دهکده آقای تورن هیل است .او جوانی است که برای اقناع هوسهای خود از هیچ رذالتی رو گردان نیست .و از این رو نسبت به دکتر پریمروز و خانواده او نیز ظلمها روا میدارد, اما سرانجام در یکی از دامهایی که خود برای دیگران گسترده گرفتار میآید و ...سویا و همسرش با زندگی پر از قناعت و صرفه جویی در تمام عمر، ثروتشان را بعنوان جهیزیه به دخترشان ورونیک داده و با آقای گرالن ثروتمندترین مرد شهر، ازدواج می کند. خانم گرالن از نظر مردم پاکترین و باکمال ترین زنان شهر محسوب می شود و...در داستان با دو چهره متفاوت از شخصیت اصلی داستان روبرو هستیم زنی پاک از نظر دیگران و در اواسط داستان و بعد از حضور کشیش دهکده (دوبونه)، زنی پاک و بی ریا و قدیسه.
...این موجودات قشنگی که شما چیده اید تا بر روی سینۀ من و یا در لابلای گیسوانم مکان گیرند و سرانجام پژمرده بشوند و از بین بروند مرا به یاد گلهایی می اندازند که در جنگلها پا به جهان می گذارند و در همان جا جان میسپارند بدون اینکه کسی حتی نیم نگاهی بر آنها افکنده و یا عطرشان را استشمام کرده باشد.
کشیش جوان به کشیش دهکده گفت: - اگر مردم اینجا تا این اندازه مومن و معتقدند پس چرا کلیسای شما لخت و برهنه است؟ - افسوس آقا من شهامت این را ندارم تا پولهائی را که باید به مصرف فقرا برسانم برای کلیسا خرج کنم.گوبسک رباخوار
در داستان گوبسک به زندگی دختر بیبندوبار باباگوریو و حواشی آن سرک میکشیم، همان باباگورویویی که خود سرگذشتی دارد و یکی از رمانهای مجموعۀ عظیم کمدی انسانی به سوانح او اختصاص یافته است. اما این رمان بالزاک درواقع بهتمامی سرگذشتنامۀ کنتس دو رستو و پسر جوان فقیر اما لایق او نیست که ثروت پدریاش را مادر بیبندوبارش بر باد میدهد. شخصیت اصلی این داستانِ آمیخته به فسون و فسانه پیرمرد عجیب و غریب و رباخواریست به نام گوبسک، که پدر ارنست پیش از مرگ همۀ داراییاش را بدو وامیگذارد، بدین قرار مکتوب که وقتی پسرش به سن بلوغ رسید آن دارایی را بدو منتقل کند. اما ماجرا پیچ و تابی مییابد و دارایی به ارنست منتقل نمیشود و او در فقر گرفتار میشود، و ما در حالی با او آشنا میشویم که دختر ویکنتس دو گرانیلو بدو دل باخته است. اکنون راوی داستان، درویل، وکیل و دوست خانوادگی ویکنتس، داستانی را حکایت میکند که عمیقاً از شخصیت مخوف گوبسک سرشار است: پیرمردی که رباخواری را از باب لذت فکری پیشۀ خود کرده است، نه از باب ثروتاندوزیِ صِرف. گوبسک از حیث شهرت به خساست سرشناستر از باباگراندۀ اوژنی گرانده نیست، اما بیشک خسیسیست اصیلتر و به لحاظ درونی غنیتر که قواعد خاص خود را با منتهای وسواس و دقت رعایت میکند و رباخواری را به مرتبۀ هنر برمیکشد.