ناشر | ماهی |
سال چاپ | ۱۳۹۵ |
نوبت چاپ | ۱ |
تعداد صفحات | ۲۴۰ |
سایز | رقعی |
ابعاد | ۱۴.۲ * ۲۱.۵ * ۱.۲ |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۴۸ |
آس و پاس در پاریس و لندن
200,000 تومان
نويسنده:جورج اورول
مترجم:بهمن دارالشفايي
آس و پاس در پاريس و لندن اولين كتابي است كه از اورول منتشر شد. او براي چاپ اين كتاب دردسرهاي زيادي كشيد: دو ناشر آن را رد كردند و حتي نويسنده نسخه دستنويس را به دوستي داد تا آن را بسوزاند. اين كتاب روايت اورول است از مقطعي فلاكتبار از زندگياش در پاريس و لندن، دوراني كه در كنار آدمهاي فرودست جامعه زندگي ميكرد و براي امرار معاش تن به هر كاري ميداد. گرچه شهرت اورول به مزرعه حيوانات و 1984 است. بعضي از طرفدارانش كتاب حاضر را خواندنيترين اثر او ميدانند.
وزن | 248 گرم |
---|
محصولات مرتبط
به عبارت دیگر
جومپا لاهيري
مترجم: اميرمهدي حقيقت
جومپا لاهیری (به انگلیسی: Jhumpa Lahiri) (به بنگالی:ঝুম্পা লাহিড়ী) با نام نیلانجانا سودشنا (به انگلیسی: Nilanjana Sudeshna) (زادهٔ ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن) نویسندهآمریکایی هندیتبار است. لاهیری با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (۱۹۹۹)، برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد. همچنین نخستین رمان او به نام همنام (۲۰۰۳) در ساخت فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷ مورد اقتباس قرار گرفت.
به عبارت دیگر در میان آثار جومپا لاهیری اثری متفاوت است. این کتاب برخلاف آثار پیشین او اثری غیرداستانی است، هرچند گاه خردهروایتهای آن شکل داستان به خود میگیرد. به عبارت دیگر شرح تلاش لاهیری برای آموختن زبان ایتالیایی است و در اصل هم آن را به زبان ایتالیایی نوشته است. لاهیری در این کتاب دشواریهای آموختن زبانی دیگر را گامبهگام وصف میکند و در این راه نکات ظریفی را نیز دربارهی فرهنگ ایتالیایی نشان میدهد؛ او خود در خانوادهی مهاجر هندی زاده شده و تجربههای متفاوت فرهنگیاش موجب شده تا نگاهی عمیقتر به فرهنگی دیگر داشته باشد. لاهیری ترجمهی کتاب (از ایتالیایی به انگلیسی) را به مترجم دیگری واگذاشته و دلیل آن را در یادداشت آغازین خود توضیح داده و نیز در بخشی از کتاب که در آن از «ترجمه» سخن گفته است.
بی قراری
زلفی لیوانلی
مترجم: زینب عبدی گلزار
کتاب بیقراری اثر زولفو لیوانلی، پرفروشترین کتاب ترکیه در سال 2017 است که از زاویهی ادبیات به مسئلهی جنگ، عشق، باور و یقین اشاره دارد.
موضوع اصلی رمان بیقراری (Huzursuzluk)، پیرامون داعش و حملات وحشیانهاش در مرز سوریه و ترکیه میگذرد. این اثر از حوادث امروز خاورمیانه و چهرهی خودکامهی داعشیان در برخورد با انسانهای دیگر سخن میگوید. داستان رمان از دیدگاه افراد مختلف نقل میشود و البته دانای کل با اینکه از همه چیز آگاه است اما قضاوت نمیکند. شاهدان ماجرا، هر یک داستان فریاد خاموش انسانها را از زاویهی دید خود بازگو میکنند. واقعیت هم با کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل داستان، بر ملا میشود.
راوی اصلی این رمان، شخصی به نام ابراهیم است که در استانبول زندگی میکند. او به واسطهی شغلش که خبرنگاری است، به طور اتفاقی متوجه کشته شدن دوست دوران کودکیاش حسین، در شهر محل تولدش ماردین میشود و برای مراسم تدفین او بعد از مدتها به زادگاهش بازمیگردد. ابراهیم که برای فرار از محدودیتها شهرش را ترک و به استانبول کوچ کرده است، در مواجهه با مرگ دوست و شرایط کنونی شهرش خود را با شکاف هویتی عمیقی بین اکنون و گذشتهاش مییابد. در آن شهر قدیمی، به دنبال سرنوشت حسین که با عشق و زخم آمیخته شده به نام ملکناز دختر ایزدی میرسد و داستان بیقراری آغاز میشود.
زولفو لیوانلی (Zulfu Livaneli) نویسندهی کتاب بیقراری، به واسطهی رمانها و آثار موسیقی صلحجویانهاش موفق به کسب بیش از 30 جایزهی جهانی و ملی در حوزهی ادبیات، موسیقی و سینما شده است. رمانهای وی در کشورهایی مانند چین، اسپانیا، کره و آلمان در فهرست پرفروشترینها قرار دارد.
پدرو پارامو
رمان پدرو پارامو که پیشگام رئالیسم جادویی است، در سال ۱۹۵۵ منتشر و با استقبال سردی روبهرو شد و در طول ۴ سال بعد فقط هزار جلد از آن به فروش رفت. این رمان جسورانه ساختار جدیدی را بدعت میگذارد، داستان را ساکنین مردهٔ دهکدهای افسانهای به نام «کومالا» نقل میکنند. رمان بعدها شناخته شد و عمیقاً در ادبیات آمریکای لاتین تأثیر گذاشت.
گابریل گارسیا مارکز جملهای از این کتاب را در «صد سال تنهایی» خود گنجاند. همچنین «شهر ارواح» رولفو که ساکنینش اشباحاند، تا اندازهای منبع الهام شهر افسانهای ماکوندوی مارکز شد. گابریل گارسیا مارکز گفتهاست که بعد از نوشتن چهار کتاب اولش، به عنوان یک رماننویس احساس کرد که متوقف شدهاست و کشف کتاب «پدرو پارامو» در سال ۱۹۶۱ زندگی او را تغییر داد و مسیر تألیف شاهکارش، «صد سال تنهایی» را به او نشان داده و هموار کرد. مارکز دربارهٔ تمام آثار انتشار یافتهٔ رولفو میگوید: «نوشتههایی که به ۳۰۰ صفحه هم نمیرسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.»
چون باد، چون موج
استفانو بولونینی
ترجمه: مهیار علینقی
نوشتههای کوتاهی که در این کتاب آمدهاند همانقدر داستانکوتاهند که مقاله یا پژوهشهای روانکاوانه. این قطعات که در قالب اولشخص روایت شدهاند، بیشتر به خاطره شبیهند و گاه آدمی را به یاد سبک اورول و موام در خاطرهنویسی میاندازند. هر یک از فصول کتاب به موضوع خطیری میپردازد، از جمله ماهیت اشتیاق، نقش سرنوشتساز وهم و وهمزدایی از زندگی آدمی، ماجراجویی در تقابل با کوتهفکری، ارزش مهارت و تخصص، ریشه و اجزای قهرمانگرایی و ... نثر بولونینی دلپذیر است و صمیمیتی دلفریب دارد. از همین روست که ظهور مفاهیم روانکاوانه در متن به معنای تحمیل اصطلاحات فنی این رشته نیست، بلکه بیشتر محملی است برای روشنساختن مطلب به روشی خلاق.
اين كتاب در سال 2006 منتشر شده و برنده جايزه ي گراديوا شده است.
خروج اضطراری
نام نویسنده : اینیاتسیو سیلونه
نام مترجم : مهدی سحابی
خروج اضطراری در واقع دو کتاب در یک کتاب است.کتاب اول مجموعه چندتایی از زیباترین داستانهای کوتاهی است که از سیلونه نویسنده بزرگ نان و شراب و دانه ریز برف می شناسیم.کتاب دوم یعنی فصل بلندی که نام خود را به کل کتاب داده،شرح کشمکش های تاریخی حزب های کمونیس و نهادهای نظام مقتدر روسیه شوروی در دوران پر التهاب حکومت استالین است رویدادهایی که سیلونه به عنوان یکی از سران بزرگ ترین حزب مارکسیستی اروپای غربی خود از نزدیک شاهد آن بوده است.این فصل که ترکیبی از خاطرات فردی،خاطرات سیاسی و تاملاتی درباره قدرت است یکی از مهمترین اسناد مربوط به دورانی است که درباره ی آن نوشته شده است.
راهنمای بازدید از موزه کمونیسم
سوی دیگر
علی اصغر حداد
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
ترجمه: سپاس ریوندی
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که معشوقه اش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند». فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته...
ظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سالهای بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیکها و پروتستانها، تأثیر جنگ بر خانوادهها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد میکند. هاینریش بل تمام مشکلات بعد از جنگ را به تصویر کشید و آنها را به بعضی زوایای روان شناختی ارتباط داد. بل میخواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر ان بر اروپا را نشان دهد. بعلاوه اخلاقیات و سیاست ان زمان را نشان داد. کلیسا رابطه بین کاتولیکها و پروتستانها را محدود ساخت و جامعه آلمان را در زمره گروههای مذهبی دستهبندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستانها بعنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده میشوند، اما بل نشان میدهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیکها بودهاست. شخصیت اول داستان، یعنی هنس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمیبرد. او یک کافر است، اما کافری که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسمهای هردو مذهب شرکت میکند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هردو طرف دارد). حتی با اینکه اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروههای سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمیتواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف میکند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»
کاسپار
پتر هاندكه
مترجم: علياصغر حداد
کاسپار نمایشنامهای پستمدرن است ملهم از سرگذشت مرموز کاسپار هاوزر، پسری آلمانی که با سرووضعی غیرعادی در شهر پیدا میشود و از نامهای که در دست دارد چنین بر میآید که از بدو تولد در مکانی تنگ و تاریک نگهداری میشده است. اشخاص مختلفی به تعلیم و تربیت او گمارده میشوند، اما آنها بیش از آنکه به او کمک کنند، به سلامت جسمی و روحی او لطمه میزنند.
هاندکه در نمایشنامههای خود به مقولهی زبان میپردازد. از نظر او زبان نهتنها حامل اندیشه، احساسات و تجربیات فردی است، بلکه مجموعهای است از یک سسلهقواعد که ساختار درونی آن از لحاظ کیفی در شکلگیری تصورات و دریافتها و محسوسات ما مؤثر است. او تأکید میکند که در جوامع صنعتی، که فرد خود را آزاد و رها از قیدوبند بکننکنهای حاکمانه میانگارد، این خطر بسیار است که رسانههای همگانی با سوءاستفاده از زبان چنان به افکار عمومی شکل دهند که فرد ایدئولوژی حاکم را ایدئولوژی خود تلقی کند.
--
نمایشنامهی کاسپار بر آن نیست که نشان دهد قضیهی کاسپار هاوزر واقعاً چگونه است یا واقعاً چگونه بوده. بلکه میخواهد نشان دهد که قضیهی یک آدمی چه ممکن است باشد. این نمایشنامه نشان میدهد که چگونه میتوان کسی را با حرفزدن به حرفزدن واداشت. ازاینرو این نمایش را «شکنجهی گفتاری» هم میتوان نامید. پیشنهاد میشود که باری تجسم این شکنجه در بالای دهنهی صحنه نوعی چشم جادویی نصب شود که همهی تماشاگران بتوانند آن را به خوبی ببینند. البته وجود این چشم نباید موجب شود که تماشاگران از تعقیب وقایع روی صحنه باز بمانند. علمکرد این چشم آن است که با پلکزدنهای عصبی خود مشخص کند که تلقین به قهرمان نمایش هر بار با چه حدتی صورت گرفته است. هرچه قهرمان نمایش نسبت به این تلقین از خود مقاومت بیشتری نشان میدهد، تلقین با حدت بیشتری صورت میگیرد و در نتیجه شدت پلکزدنهای چشم جادویی نیز افزوده میشود... بریدهای از پیشگفتار نویسنده بر نمایشنامهی کاسپار
مرگی بسیار آرام
نويسنده:سيمون دوبوار
مترجم:سيروس ذكاء
اما نه، انسان به اين سبب نميميرد كه به دنيا آمده، زندگي كرده و پير شده، بلكه به علتي ميميرد. دانستن اينكه مامان به علت سن و سالش به مرگ نزديك بود، از اين غافلگيري دهشتناك نكاست؛ او يك غده سرطاني داشت. سرطان، انسداد شريان و نارساييهاي ريوي همانقدر سبعانه و پيشبينيناپذيرند كه از كار افتادن موتور هواپيما در سينه آسمان، مادرم در آن انزواي احتضار همه را تشويق به خوشبيني ميكرد و بهاي بينهايت هر لحظه را ميدانست. پافشاري بيهودهاش نيز پرده اطمينانبخش ابتذالات روزمره را ميدريد. هيچ مرگي طبيعي نيست...
مکتب دیکتاتورها
نام نویسنده : اینیاتسیو سیلونه
نام مترجم : مهدی سحابی
در آستانه جنگ جهاني دوم، يك جوجه ديكتاتور آمريكايي به اروپا آمده تا از تجارب طولاني اروپاييها در زمينه ديكتاتوري درس بگيرد، به آمريكا برگردد و در آنجا هم يك نظام استبدادي برقرار كند. براي فراگيري شگردها و رموز ديكتاتوري به سراغ كسي ميرود كه عمري را در مبارزه با استبداد گذرانده است، چرا كه منطق حكم ميكند كه حقيقت از زبان دشمن شنيده شود.
نیچه و مسیحیت
کارل یاسپرس
عزت الله فولادوند
" مسيحيت را متهم ميکنم. وحشتناکترين اتهامي را که تاکنون دادستاني بر زبان آورده عليه آن اقامه ميکنم. به نظر من، مسيحيت نهاييترين شکل قابل تصور فساد است... کليساي مسيحي هيچ چيزي را از فساد خود مصون نگذاشته... من مسيحيت را يگانه نفرين و لعنتي عظيم، يگانه تباهي ذاتي عظيم مينامم... انسان بايد در هنگام مطالعه عهد جديد دستکش به دست کند. نزديکي به اين همه پليدي انسان را به اين کار وا ميدارد... در آن همه چيز ترس و بزدلي، خودفريببي و ديده بر خود فروبستن است... آيا باز بايد اضافه کنم که در سراسر عهد جديد فقط يک سيماي شاخص وجود دارد که انسان ناچار است به او احترام بگذارد؟ پيلات، حاکم رومي [که دستور داد مسيح به صليب کشيده شود]." و ديگر اينكه " الکل و مسيحيت دو مخدر بزرگ اروپا هستند." فردريک نيچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰) اينگونه در باب مسيحيت قضاوت ميکند. با وجود چنين حکمي چگونه ميتوان از نسبت ميان نيچه و مسيحيت سخن گفت؟
کارل ياسپرس فيلسوف اگزيستانسياليست مسيحي کاملا متوجه اين مسئله هست اما تصريح ميکند که ميخواهد نشان دهد که اين نيچه ضد مسيح چقدر مسيحي است. قصد او دعوت به ژرف انديشي درباره حملههاي اوست و نه کند کردن لبه تيز اين حمله. از نظر ياسپرس فقط خواننده سطحي و ظاهربيني که تندروي پرخاشجويانه نيچه او را کور کرده ممکن است فقط عناد و دشمني با هر چيز مسيحي را در او ببيند. از نظر ياسپرس حمله نيچه به مسيحيت چيزي جز پديدهاي سطحي نبوده است و او نميتوانسته آن را قطعي و نهايي و بيچون و چرا بداند. با چنين نگاهي ياسپرس قصد دارد تا نسبت ميان نيچه و مسيحيت را واكاوي كند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.