جوانی
پاتریک مودیانو
ترجمهی حسین سلیمانینژاد
«پاتريک موديانو» (1945) جايزهی ادبی نوبلِ سال 2014 را به خاطرِ روايتهايش از روابطِ شهر و انسان از آن خود کرد. به خاطرِ ساختنِ گذشتههای مهزده و سالهايی از عمر رفته. رمانِ جوانیيکی از آثاری است که در به شهرت رسيدنِ موديانو نقشِ مهمی ايفا کرد. او اين رمان را در سالِ 1981 نوشت و در آن روايتی نفسگير از جوانهايی ساخت که در پرسهگردیهای شبانه و روزانهشان در پاريس متوجه اتفاقهايی میشوند که بايد پنهان باقی بماند. موديانو را پسرِ مارسل پروست دانستهاند، چون زمان را با تنها يک اشاره متوقف میکند و ناگهان مخاطب انبوهی رنگ و نور و حسرت و راز را درک میکند که گويا در جرزِ شهرها پنهان ماندهاند. او در جوانی پاريس را از نو کشف میکند، پاريسی که خيابانهايش ساخته شده است برای پرسهی دختران و پسرانی بيستساله تا کافهها و نورها را کشف کنند گويا… اما اين کشف با حسرت همراه است. حسرتی که از دلِ زمانی ازدسترفته بيرون میآيد.