در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

خاطرات

17,000 تومان
   داوید فوئنکینوس
   معصومه خطیبی بایگی

همین که جلو تئاتر گینییول رسیدیم، خاطرات گذشته چون آشنایی قدیمی به شانه‌ام زد. حس عجیبی داشتم، و نمی‌دانستم باید با آن‌ها چه کنم. پل بالا و پایین می‌پرید، و چهرۀ پدربزرگم در مقابل چشمانم بود. دوستش داشتم، و دلم برایش تنگ شده بود. واقعاً دلم برایش تنگ شده‌بود. پسرم دستم را می‌گرفت، و خودم هم در آن لحظه کودک بودم. همه خاطرات دوباره برایم زنده می‌شدند. می‌توانستم حضور پدربزرگم را احساس کنم، صدایش را بشنوم، بوی عرقش را حس کنم، آنقدر به نظرم نزدیک می‌رسید که حتی می‌توانستم در آغوشش بگیرم. گرمایی تمام وجودم را فراگرفت، گرمایی بسیار دلگرم کننده… (خاطرات، داوید فوئنکینوس،ترجمه معصومه خطیبی بایگی)