اپرای سه پولی و صعود و سقوط شهر ماهاگونی
نویسنده: برتولت برشت
مترجم: شریف لنکرانی
اپرای سهپولی (Die Dreigroschenoper) نمایش موزیکالی اثر برتولت برشت است که توسط درامنویس آلمانی، الیزابت هاوپتمن و بر اساس ترجمهای از اپرای باله جان گی به نام اپرای گدایان و با موسیقی کورت وایل و ترانههای فرانسوا ویون و رودیارد کیپلینگ به اجرا درآمد. این اثر، نقدی سوسیالیستی بر جهان سرمایهداری است. آغاز نمایش آن، ۳۱ اوت ۱۹۲۸ در برلین است. از این اثر به عنوان یکی از آثار مهم و تأثیرگذار بر جنبش نوگرایی در هنر، یاد میشود.
ترس و نکبت رایش سوم
برتولت برشت
ترجمه: شریف لنکرانی
این کتاب شامل 24 نمایش نامه تک پرده ای کوتاه می باشد که هر کدام قسمتی از سختی و خفقان دوران نازی ها را به تصویر کشیده است .
پدر و مادری که به فرزند کوچکشان اعتمادی ندارند و نمی توانند جلوی او حرف بزنند ،
زن و شوهری که یکی آریایی و دیگری یهودی است و ناچار به متارکه هستند ،
قاضی دادگاه که نمی داند باید چه حکمی بکند تا مورد پسند حکومت باشد
زنی که اجازه عزاداری برای برادرش را ندارد ، حرف و اشارات کوتاهی که باعث نابودی زندگی افراد می شود و ...
عقاید یک دلقک
هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ – درگذشته ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند.
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام شنیر است که همسرش ماری او را ترک کرده و به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند». فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه. ولی او رفته…
وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
این اثر روایتی است از یک سرباز که در میانه ناامیدیها و سرخوردگیهای ناشی از جنگ، تنها راه نجاتش را روی آوردن به عشق مییابد. در توصیف کتاب «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» آمده: «این کتاب رمان گیرایی است که گوشهای از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این رمان داستان انسانهایی که سرباز میشوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که به تاثیر اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاهطلبی خود را از دست میدهند و دوباره انسان میشوند. توفیق قهرمانان این داستان که میتوانند در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شوند، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.» ارنست، شخصیت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسیه، زمانی که به زادگاهش بازمیگردد با صحنهای روبهرو میشود که باورش برای او سخت است: خانهای ویران شده و والدینی که در هیچ کجا نشانی از آنها نمییابد. حتی همسایهها هم از اینکه چه اتفاقی ممکن است برایشان افتاده باشد بیخبرند. در روزهای پایانی مرخصی، ارنست به یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام الیزابت برمیخورد و شباهتهای زیادی بین خود و او مییابد. هر دو در دنیایی گرفتار شدهاند که البته مانند بسیاری از انسانهای اطراف خود، در ساخت آن نقشی نداشتهاند. با این حال، در دوران جنگ، یافتن نشانی از عشق خود میتواند دنیایی جدید را برای ارنست بسازد. در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازیهای نویسنده از ارنست روبهرو میشود؛ شخصیتی جوان که طبق توصیفهای داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر میرسد. در زمانی که ارنست در حال جستوجوی والدین خویش است با انسانهای زیادی روبهرو میشود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بیگناه زیادی در این بین کشته شدهاند. یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شدهاند. اینگونه است که او با چهره واقعی انسانها، بدون نقابی بر صورت، آشنا میشود و انسانهای اطرافش را صادق و یک رنگ میبیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آنها گرفته است.
این نویسنده در داستانش حقیقت بشر را در بدترین حالتش نشان میدهد و مخاطب را بدین باور میرساند که ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسانها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است.