عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه
در عنفوان زندگي جهان به شكل سردستي به دو دسته تقسيم ميشود: آنهايي كه لذت تن ديگري را چشيدهاند، و آنها كه هنوز نه. بعدش تقسيم ميشود به آنها كه عشق را شناختهاند و آنها كه هنوز نه. و باز بعدش جهان به دو دسته تقسيم ميشود:آن ها كه بار اندوهي را به دوش ميكشند و آنها كه هنوز نه. اين تقسيمات بيچون و چرايند؛ همچون نوار حارهاي زمين كه از آن گذر ميكنيم. ما سي سال با هم زندگي كرديم. من سي و دو سالم بود وقتي با هم آشنا شديم و شصت و دو سالم بود وقتي مرد...
فرهنگ و زندگی روزمره (تجربه و هنر زندگی ۱۹)
«همهٔ ما روزمان را با کارهایی عادی و پیش پا افتاده سر میکنیم. کارهایی که به نظرمان اصلاً ارزش صحبت کردن ندارند. اما در واقع زندگی روزمرهٔ ما بسیار مهمتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. حتی سادهترین و پیشپاافتادهترین اتفاقات زندگی ما و کارهایی که آنها را طبیعی و بدیهی میدانیم، بازتاب نظام اجتماعی و فرهنگی هستند که ما در دل آن زندگی میکنیم.»
چگونه میتوانیم کارهایی را که در زندگی روزمرهمان انجام میدهیم به درستی درک کنیم؟
فرهنگ چگونه عادتها و رفتارهای هر روزهٔ ما را شکل میدهد؟
اصلاً فرهنگ چیست و چطور بر زندگی ما تاثیر میگذارد؟
اینها برخی از پرسشهایی است در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» مطرح میشود و سعی میشود تا به آنها پاسخ داده شود.
فرهنگ بیتردید یکی از مهمترین و پیچیدهترین موضوعات علوم اجتماعی معاصر است. برای اینکه بتوانیم افکار، احساسات، ارزشها و رفتار مردم یک جامعه را بفهمیم باید فرهنگی را که این مردم به وجود آوردهاند و خودشان در دل آن شکل گرفتهاند بررسی کنیم.
دیوید اینگلیس، استاد جامعه شناسی، در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» ضمن نگاهی تازه به دیدگاههای مختلف درباره فرهنگ و با مرور مفهوم، کارکرد و ارتباط آن با دیگر حوزههای جهان انسانی به بررسی مسائل مهمی همچون رابطهٔ طبیعت انسانی و فرهنگ، فرهنگ فاخر در مقابل فرهنگ عامه، فرهنگ مدرن و پستمدرن، و رابطهٔ جهانی شدن و فرهنگ میپردازد.
اینگلیس در این کتاب با زبانی ساده و گویا، مخاطبان را با دیدگاههای اندیشمندان برجستهٔ حوزهٔ فرهنگ، از زیمل و ماتیو آرنولد تا باختین و بوردیو آشنا میکند. او با پیوند زدن مباحث نظری با مسائل زندگی روزمره و با طرح مثالهایی از دنیای ورزش، هنر و رسانه گرفته تا فرهنگ اتومبیل و آشپزی بین المللی، خوانندگان را با خودش همراه میکند و آنها را با پیچیدگیها و درعین حال جذابیتهای تجزیه و تحلیل فرهنگ آشنا میکند.
کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» نوزدهمین کتاب از مجموعهٔ «تجربه و هنر زندگی» است که انتشارات گمان آن را در 280 صفحه، با ترجمهٔ نازنین میرزابیگی، منتشر کرده است.
فریدون پسر فرانک
علی رضا محمودی ایرانمهر
پایان کار ضحاک و آغاز کار فریدون در شاهنامه 55 صفحه است اما ایرانمهر از این تعداد صفحه 165 صفحه رمان نوشته است. فریدون پسر فرانک، بازخوانی نو و دل انگیزی از داستان فریدون است. ب نثر کتاب، با آنکه سعی کرده است از زبان معیار فاصله بگیرد و زبانی اساطیری و کهن به متن دهد، اما از کهنگی و پیچیدگی و سخت فهمی دور است. توصیفات شعرگونه بدون اینکه تبدیل به شعر شوند و از نثر فاصله بگیرند، به زیبایی متن کمک کرده است. زیبایی نثر در سراسر کتاب مشاهده میشود بدون اینکه زیبایی نثر چیزی جدای از معنا باشد.
ایرانمهر تلاش کرده است، روایتی زمینی از داستان فریدون ارایه دهد. عناصر آسمانی در داستان به ندرت دیده میشوند. انسانها و آنچه در زمین رخ میدهد، سرنوشت را رقم میزند نه «یزدان» در آسمان. از «آیین جهان» سخن میگوید. حتی گاهی احساس میشود علاوه بر حذف عناصر آسمانی تلاش میکند آن را نفی کند. «هیچ دادگری در کار نیست پس چشم از ستارگان فروگیر و گوشهای خود را بر آوای سرنوشت ببند»، «جهان تنها همان چیزی است که تو با چشمان خود میبینی» و این نفی باز هم تکرار میشود. از زبان آتبین -که زنده نیست- نیستی پس از مرگ تکرار میشود. «در فراسوی مرگ جز فراموشی بی پایان هیچ نیست. بگذار مرگ تو را با هر که میخواهد... با سنگ و خاک و آتش برابر کند. تا زمانی که تو زنده ای مرگ خیالی بیش نیست و زمانی که مرگ باشد تو دیگر نیستی» در روایت ایرانمهر، نیستی پس از مرگ بارها تاکید میشود و حتی گاهی از داستان فاصله میگیرد و به باور نزدیک میشود.
داستان را راویان متعدد گزارش میکنند. از شخصیتهای داستان تا حتی چوپانی که گذر سپاهیان از کوهستان را میبیند و یا آهنگران. راویان بیشتر از آنچه در درون خودشان میگذرد، میگویند. آنچه در ذهن میگذرد روایت میشود نه آنچه بر زبان. این شیوه روایت به خوبی توانسته ترس،امید، کشمکشهای درونی و احساسات دیگر را نشان دهد.
در روایت ایرانمهر، از «بیهودگی ژرف و بی پایان جهان» به بهره بردن از زیباییها و خوشیهای جهان میرسد. گویا ایرانمهر از زبان خیام، شاهنامه را گزارش میکند.
فلسفه ای برای زندگی(تجربه و هنر زندگی ۱۳)
ویلیام اروین
محمود مقدسی
«از زندگی چه میخواهید؟ ممکن است بگویید همسری مهربان، کاری خوب و خانه ای زیبا. اما اینها صرفاً چیزهایی است که «در» زندگی میخواهید. اما پرسش این است که در میان چیزهایی که در جستجویشان هستید کدامیک برای شما از همه ارزشمندتر است؟ ... خیلی از ما اصلاً نمیدانیم هدف اصلی زندگیمان چیست. شاید بدانیم در هر دقیقه از زندگی یا هر دهه از عمرمان چه میخواهیم، اما هرگز درنگی نکردهایم تا به هدف اصلی زندگیمان بیندیشیم. ... بدون فلسفهای برای زندگی ممکن است بد زندگی کنیم. یعنی با وجود تمام سرگرمیهای لذّت بخشی که داریم ممکن است در آخر کار، زندگی را با تلخکامی به پایان ببریم و وقتی در بستر مرگ افتادهایم ببینیم تنها فرصتمان برای زندگی را از دست دادهایم.»
ویلیام اروین، که مسئلهٔ اصلیاش یافتن راهی برای «خوب زندگی کردن» است، در این کتاب پس از پرداختن به ضرورت داشتن فلسفهای برای زندگی به این پرسش میپردازد که «کجا باید به دنبال چنین فلسفهای بگردیم؟» زیرا در دوران جدید فلسفه بیش از اندازه تخصصی شده است و در کمتر دانشگاهی فلسفهٔ زندگی درس میدهند. اما همیشه اینطور نبوده و بسیاری از فلاسفهٔ یونان و روم باستان نه تنها فلسفهٔ زندگی را موضوع ارزشمندی برای تأمل میدانستند بلکه اصلاً باورشان بر این بود که هدف اصلی فلسفه همین است.
او به این نتیجه میرسد که کاوش در میان فلسفههای کهن راه نویدبخشی برای یافتن چنین فلسفهای است. و از این میان فلسفهٔ زندگی رواقیون را یکی از بصیرتبخشترین و قابل دفاعترینها فلسفههای زندگی میداند و میکوشد با بازبینی و دستهبندی این آموزهها و با استفاده از تجربههای شخصیاش در مسیر رواقی زیستن نشان دهد چطور بینشها و توصیههای عملی رواقیون میتواند به ما آدمهای دنیای امروز کمک کند بهتر زندگی کنیم.
فلسفه ترس (تجربه و هنر زندگی ۵)
فلسفهٔ تنهایی
احساس تنهایی، احساسی است که همگیمان از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی که انگار همه همبازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان میخواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچکس را نمیشناختیم و دور و برمان پر از آدمهایی بود که سخت گرم صحبت با هم بودند؛ از آن شبی که کنار همدممان به خواب رفتیم اما میدانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم.
کار (تجربه و هنر زندگی ۱۲)
کاروان امید (تجربه و هنر زندگی ۱۱)
کافه اروپا (تجربه و هنر زندگی ۱۴)
نازنین دیهیمی
«در کشورهای اروپای شرقی تفاوت بین «ما» و «من» بسیار فراتر از تفاوتی صرفا در دستورزبان است. من همراه این «ما» بزرگ شدم. در مهدکودک، در مدرسه، سر کار. با گوش دادن به سخنرانی سیاستمدارانی که میگفتند: «رفقا، ما وظیفه داریم...» و ما رفیقها همان کارهایی را میکردیم که به ما میگفتند. فردی که از یک جامعهٔ توتالیتر بیرون میآید با «نه» گفتن است که مسئولیت فردی و ابتکارعمل را می آموزد. و این راه با گفتن «من» شروع میشود...»
«کافه اروپا» مجموعه مقالات دیگری است از خانم اسلاونکا دراکولیچ، روزنامه نگار و نویسندهٔ کروات که پیش از این کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» از او در این مجموعه منتشر شده است. این مقالات شرحی از زندگی مردم اروپای شرقی در سالهای پس از فروپاشی کمونیسم و تجربهٔ مردم کرواسی پس از استقلال این کشور است.
دراکولیچ تصویرگر تیزبین جوامعی در حال گذار است. روایتهای او با جزئیاتی شگفت، تامل برانگیز و صمیمی، شبیه نامههایی است که دوستی برایمان نوشته است. نامههایی که تصویری ملموس از همهٔ تناقضها، سردرگمیها و تحولاتی به دست میدهد که مشخصهٔ دوران گذار به دموکراسی است.
مقالات گیرا و جسورانهٔ دراکولیچ در واقع تلنگری است به شهروندان کشورهای اروپای شرقی پس از کمونیسم، برای اینکه مسئولیت نقشی را که در جامعهٔ مدنی جدید برعهده دارند، بپذیرند.
دراکولیچ ریشهٔ بسیاری از مشکلات کنونیشان را در این میبیند که مردم این کشورها تحتتاثیر سالها زندگی در حکومتهای توتالیتر مسئولیت فردیشان را به کلی فراموش کردهاند. او میگوید، «ما مردم دنیای کمونیسم هنوز از نظر سیاسی مثل کودکانی نابالغ هستیم، نیازمند پدری که از ما مراقبت کند تا دیگر لازم نباشد خودمان مراقب خودمان باشیم.»
دراکولیچ نه تنها یک مشاهدهگر دقیق وقایع اروپای شرقی که یک مشاهدهگر حساس وضعیت انسان است، و کتابهای او فراتر از موضوع خاصش، تحلیلهایی قابل توجه از احساسات و تجربههای انسانی است.
کتاب زندگی های من
کتاب زندگی من اولین کتاب غیرداستانی رماننویس بوسنیایی-آمریکایی الکساندر همون است. این مجموعه ای از قطعات غیرداستانی درباره دوران کودکی همون در سارایوو و زندگی بزرگسالی او در شیکاگو است. مقاله پایانی از تومور مغزی و مرگ نابهنگام دختر جوانش می گوید.
این کتاب در سال 2013 در فهرست نهایی جایزه ملی منتقدان کتاب قرار گرفت.کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم (تجربه و هنر زندگی ۱)
اسلاونکا دراکولیچ
مترجم: رویا رضوانی«من سفر کردم تا این تغییرات بعد از انقلاب را از نزدیک خصوصاً در زندگی زنان کشورهای مختلف ببینم. من با زنان در آشپزخانههایشان نشستم و آنها از زندگیشان، از بچههایشان و از مردانشان برایم حرف زدند و من دیدم طرح کلی زندگیهامان تقریباً عین هم است. ما زنها چشمانداز مشترکی در زندگی داشتیم که با چشمانداز مردها متفاوت بود. ما از پایین به مسائل نگاه میکردیم و چشماندازمان ساده و پیشپاافتاده بود، اما امر سیاسی یعنی امر پیشپا افتاده...» «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» مجموعه مقالاتی است از اسلاونکا دراکولیچ، روزنامه نگار و نویسندهٔ کروات؛ این روایتهای گیرا و خواندنی، حاصل تجربههای شخصی او و مشاهداتش از زندگی دوستان و آشنایانش در دیگر کشورهای اروپای شرقی تحت حکومتهای کمونیستی است. جذابیت اصلی کتاب در این است که دراکولیچ ماهرانه، تحلیلهایی تامل برانگیز و انتقادی را با جزئیات زندگی روزمره درهم میآمیزد: شگفتی دختربچهای که برای اولین بار یک عروسک خارجی میبیند؛ نحوهٔ شستن رختها در خانه؛ زندگی یک استاد دانشگاه در آپارتمانی تنگ و شلوغ بیهیچ حریم خصوصی؛ دیوارهای رنگ و رو رفته و ... دراکولیچ کمونیسم را چیزی فراتر از یک ایدئولوژی یا شکل حکومت میبیند، از دید او کمونیسم یک وضعیت ذهنی است که به این راحتیها از ناخودآگاه جمعی کسانی که تحت این حکومت زندگی کردهاند زدوده نمیشود. برای مردم دنیای کمونیسم شعار «امر شخصی، سیاسی است» به معنای واقعی کلمه صدق میکرد. دراکولیچ که خود در یوگسلاوی بزرگ شده، مینویسد: «اینجا از همان اوایل جوانی میفهمید که سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمرهٔ مردم تاثیری تعیین کننده میگذارد.... ما برای اینکه بتوانیم ادامه بدهیم، میبایست قلمروهایمان را تقسیم میکردیم و مرزی بین زندگی خصوصی و حوزهٔ عمومی می کشیدیم. حکومت میخواست همه چیز عمومی باشد... اما هرچیز عمومی متعلق به دشمن بود.» این روایتهای گاه تراژیک و گاه طنزآمیز بهتر از تحلیلهای تئوریک، میتواند وضعیت سیاسی و ذهنیت افراد در حکومتهای استبدادی را برای ما به تصویر بکشد.
کی بود کی بود (چرا و چگونه اشتباهاتمان را توجیه می کنیم) (تجربه و هنر زندگی ۲۰)
کرول توریس و الیوت آرونسن
سما قرایی
آخرین باری که شنیدید یک سیاستمدار، پزشک یا دادستان بگوید «من اشتباه کردم، تقصیر من بود» کی بوده؟ آخرین باری که خودتان چنین جملهای را بر زبان آوردید چطور؟ «سیاستمداران بارزترین نمونههای کسانی هستند که خودشان را توجیه میکنند، و برای همین است که چنین مثالهای گل درشتی از میانشان در میآید. هنر استفاده از فعل مجهول برساختهٔ خودشان است؛ وقتی خفتشان میکنی و دیگر راه فرار ندارند، به زور و زحمت خطایشان را میپذیرند اما مسئولیتش را به عهده نمیگیرند. بله، بله، اشتباهاتی صورت گرفت، ولی من نبودم، دستم بود، تقصیر آستینم بود، و از بردن نام آن آستین هم معذورم! ... ما از این رفتار سیاستمداران شگفتزده میشویم، جا میخوریم یا وحشت میکنیم، غافل از اینکه خودمان هم دست کمی از آنها نداریم...» چرا اینقدر اصرار داریم باورهای بیاساس، تصمیمهای غلط و آسیبهایی را که به دیگران زدهایم توجیه کنیم؟چرا ریاکاری دیگران را خیلی راحت میبینیم اما دورویی و ریاکاری خودمان به چشممان نمیآید؟آیا همهٔ ما دروغگوییم یا واقعاً خودمان هم داستانهای خودمان را باور میکنیم؟کرول توریس و الیوت ارونسن، نویسندگان کتاب «کی بود کی بود؟»، که سالها در حوزهٔ روانشناسی اجتماعی مطالعه و تحقیق کردهاند با مثالهایی تکاندهنده از رخدادهای واقعی، به ما نشان میدهند که چرا پذیرش اشتباه اینقدر برایمان دشوار است. توضیح میدهند ذهنمان با چه ترفندهایی به ما کمک میکند تا خودمان را موجه و برحق بدانیم و چطور حافظهٔ ما هنرمندانه خاطراتمان را تحریف میکند تا به تصویر خوبی که از خودمان داریم خدشهای وارد نشود. مراقب باشید! بعد از خواندن این کتاب شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت اشتباههایتان به راحتی قبل نخواهد بود!
مرگ (تجربه و هنر زندگی ۶)
من (تجربه و هنر زندگی ۷)
نظر به درد دیگران (تجربه و هنر زندگی ۱۷)
احسان کیانی خواه
همه دروغ می گویند
اینترنت چقدر می تواند خود واقعی ما را بشناسد؟ با مطالعه ی داده های گوگل چه چیزهایی می شود درباره رفتار آدمها یاد گرفت؟این کتاب درباره این است که اینهمه اطلاعاتی که گوگل و شرکت های مشابهش از مردم جمع می کنند به چه دردی می خورد و چه چیزهای جالب و مهمی درباره عادات و رفتارها و روحیات انسان ها نشون می دهند. حرف اصلی کتاب این است که ما به همه دروغ می گوییم به جز گوگل. مثلا اگر شما نیمه شب با درد و سوزش معده بیدار شوید ممکن است درباره درد چیزی به شریک یا والدینتان نگویید. ولی به احتمال زیاد از گوگل می پرسید که چنین دردی نشانه چه چیزی می تواند باشد. این اطلاعات دقیق تر و صادقانه تر از هر نظرسنجی ای هستند و می توان از آنها استفاده کرد و مثلا فهمید کسانی که امروز درمان سرطان معده را گوگل می کنند شش ماه پیش در گوگل دنبال چه چیزی بوده اند. شاید اصلا با این کار توانستیم کسانی را که در معرض این بیماری هستند زودتر پیدا کنیم و شانس درمانشان را بالا ببریم.
كتاب همه دروغ ميگويند درباره كلان دادهها و ريزدادهها بحث ميكند. اينكه چطور ميشود از اين دادهها براي بهبود زندگي آدمها استفاده كرد. به جز ايده مركزي كتاب كه جذاب است فصلهاي مختلف پر از مثالها و داستانهاي جالب هستند كه هم ذهن را نسبت به موضوع و دامنه گستردهاش روشن ميكند و هم كمك ميكند حرف اصلي كتابي راحتتر فهميده شود و بهتر در ذهن بماند.