آخرین انسان
مارگارد اتوود
ترجمه: سهیل سمی
چاپ اول این کتاب با عنوان اوریکس و کریک در سال 1383 منتشر شده بود. نام آخرین انسان از عنوان ترجمه فرانسه عاریت گرفته شده است.اوریکس و کریک لقب دو نفر از شخصیتهای اصلی کتاب است. این رمان عاشقانه در زمانی آغاز میشود که نسل انسان بر اثر فاجعه جهانی زیستشناسی از بین رفته است و تنها یک نفر باقی مانده است.او تنها بازمانده این فاجعه جهانی است، این داستان در گذشته اتفاق افتاده و در آینده روایت میشود.
مارگارت اتوود میگوید: «هنگامیکه حوادث اولیه داستان در ذهنم شکل گرفت و مشغول نگارش اوریکس و کریک بودم، در واقعیت این حوادث داشت به وقوع میپیوست، حادثه یازدهم سپتامبر و پس از آن انتشار میکروب سیاهزخم.»
تمامی اتفاقات این رمان خواندنی در سالهای پایانی قرن ۲۱رخ میدهد. اتوود با دقتی مثالزدنی گزارشی از جهانی میدهد که ما در آن زندگی میکنیم. او آنقدر خواندنی و پٌرکشش این گذشته در آینده را روایت کرده که خواننده را کاملاً درگیر میکند تا کتابی با این حجم را یکنفس بخواند. بیجهت نیست که نام این اثر در فهرست نهایی جوایز متعددی در سال ٢٠٠٣ جای داده شد.
اپرای شناور
نام نویسنده : جان بارت
نام مترجم : سهیل سمی
جان بارت (انگلیسی: John Barth؛ زادهٔ ۲۷ مهٔ ۱۹۳۰) نویسنده، و رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا است. وی که آثارش در گونه پسانوگرایی و فراداستان طبقهبندی میشود، برنده جوایزی همچون جایزه کتاب ملی و جایزه پن/ مالامود شده است.
جان بارت، رماننویس آمریکایی متولد 1930، بخاطر رمانهای تجربیاش معروف است. او اپرای شناور را در بیست و شش سالگی نوشت؛ رمانی بسیار فنی و سنتشکن که فاصله دو نقطه از زندگی قهرمانش را روایت میکند، یعنی از زمانی که قهرمان اثر تصمیم به خودکشی میگیرد تا هنگامی که منصرف میشود. اما انتخاب زندگی از جانب این قهرمان نشانه شادی و نشاط نیست. در دنیایی که "بارت" در دهههای میانه قرن بیستم آمریکا میشناسد، آنچه باعث انصراف از خودکشی میشود، نه زندگی، که پوچی مرگ است. "اپرای شناور" بخشی از نام قایقی تفریحی است که در گذشته در بخشهای مدخیز آبهای ویرجینیا و مریلند رفت و آمد میکرد... و بخشی از ماجراهای این کتاب بر عرشه همین قایق رخ میدهد. مترجم کتاب ــ سهیل سمّی ــ پیش از این آثاری از مارگارت اتوود (سرگذشت ندیمه، اوریکس و کریک)، کازوئو ایشیگورو (هرگز رهایم مکن و تسلیناپذیر) و... را ترجمه کرده است.
اخگر پردیس
زیبایی، قدرت و سرکشی اسکندر از بدو تولد آشکار بود، اما دوران کودکی او این هدایا را به یک پادشاه تبدیل کرد. مادرش المپیاس و پدرش فیلیپ پادشاه مقدونیه برای وفاداری پسرشان با یکدیگر جنگیدند و از گهواره به اسکندر سیاست و انتقام را آموزش دادند. عشق او به جوانان هفایستیون به او اعتماد کرد، در حالی که آموزش ارسطو ذهن او را برانگیخت و ایلیاد هومر به آرزوهای او دامن زد. او با کشتن اولین مرد خود در جنگ در سن دوازده سالگی، در شانزده سالگی نایب السلطنه و در هجده سالگی فرمانده سواره نظام مقدونیه شد، به طوری که در زمان کشته شدن پدرش، مهارت های اسکندر به اندازه جاه طلبی آتشین او افزایش یافته بود.
رمان رابطهٔ پیچیدهٔ اسکندر جوان با پدرش، فیلیپ دوم مقدونیه، و مادرش، المپیاس؛ تعلیم و تربیت او به دست فیلسوف بنام، ارسطو؛ و دلبستگیاش به یار و همدم و ملازم همیشگیاش، هفستیون، را به تصویر میکشد. ماری رنولت در اقدامی جنجالی، خطیب نامی آتن، دموستن، را در این رمان فردی متکبر، بزدل، و کینهجو تصویرپردازی میکند. رمان با قتل فیلیپ و آماده شدن اسکندر برای کشورگشایی خاتمه مییابد.
منتقدان تصویرپردازی ماری رنولت از شخصیت اسکندر را بیش از حد رمانتیک و تطهیرشده یافتند. در پی این رمان، ماری رنولت دو رمان دیگر به نامهای پسر ایرانی (۱۹۷۲) و مراسم تشییع (۱۹۸۱) نوشت. اولی به تسخیر شاهنشاهی هخامنشیان میپردازد و دومی به حوادث پس از مرگ اسکندر.
اوریکس و کریک
آخرین رمان نویسنده معروف کانادایی، مارگارت اتوود، توسط انتشارات ققنوس راهی بازار نشر شد. اتوود پیش از این به خاطر نگارش کتاب «آدمکش کور» برنده جایزه بوکر ادبی در سال 2000 شده بود، این بار سرگذشت تنها بازمانده از یک فاجعه جهانی زیست محیطی را به رشته تحریر درآورده است. وی میگوید: «هنگامی که حوادث اولیه داستان در ذهنم شکل گرفت و مشغول نگارش اوریکس و کریک بودم، در واقعیت این حوادث داشت به وقوع میپیوست، حادثه یازدهم سپتامبر و پس از آن انتشار میکروب سیاه زخم.» تمامی اتفاقات این رمان خواندنی در سالهای پایانی قرن 21 رخ میدهد. اتوود با دقتی مثالزدنی گزارشی از جهانی میدهد که ما در آن زندگی میکنیم. جذابیتهای مطرح شده در این رمان از نگرانی و افسوس آدمی حکایت میکند که در جهانی میزید که خود علت اصلی بهوجود آمدن آن است.
این سوی بهشت
« ایمری بلین » در سی سالگی با ثروتی که با مرگ دو برادر بزرگترش به او میرسد ، احساس میکند دنیا مال اوست . پدرش « استیفن بلین » مردی نالایق که به اشعار « لرد بایرون » شاعر انگلیسی علاقه زیادی داشت تزلزل و دودلی خاصی برای پسرش به ارث گذاشت که او را انسانی سست عنصر با صورتی که نصفش پشت موهای ابریشمی و عاری از حیاتش محو شده بود ، نشان میداد . « این سوی بهشت » داستان زندگی پسرکی است که تا قبل از ده سالگی مادرش به او آموزشهای فراوان داد . او در یازده سالگی میتوانست روان و راحت یا شاید با لحنی یادآورِ برامس و موتسارت و بتهوون حرف بزند . پسری که به گمان مادرش واقعاً با فرهنگ و جذاب بود و در عین حال خیلی ظریف با زندگی در خانهای که همیشه تشریفات خاص خودش را داشت . خانواده بلین به هیچ شهر خاصی وابسته نبودند . از « اسکات فیتز جرالد » نویسنده بزرگ آمریکایی قرن بیستم پیش از این رمان « گتسبی بزرگ » با ترجمه شادروان کریم امامی راهی بازار نشر شد و اینک رمانی دیگر از این نویسنده با نام « این سوی بهشت » منتشر شده است .
بانوی پیشگو
جون فاستر، که سايه شوم يک مادرسالار بر گذشتهاش سايه افکنده، تصميم ميگيرد نويسنده رمانهاي تاريخي عامهپسند شود و زندگي مستقلي آغاز کند اما سرخوردگيهاي مکرر عاطفي در نهايت او را به سوي سرنوشتي غريب سوق ميدهد: چون او به اين نتيجه ميرسد که براي شروع دوباره زندگي ابتدا بايد بميرد. ماجراهاي اين رمان ميان صحنههايي از گذشته و حال در حرکت است و از ميان اين بازگشت به عقبهاست که مخاطب با داستان قهرمان اين داستان آشنا ميشود و به زندگي گذشته او پي ميبرد. نويسنده در اين رمان از روايتي چند لايه براي پيش بردن داستانش بهره ميگيرد و موضوعات روانشناسانه، جنايي و عاشقانه را با هم درميآميزد. مارگارت اتوود در اين رمان گيرا و شاعرانه بار ديگر نشان ميدهد که چرا او را در شمار برجستهترين نويسندگان معاصر ميدانند.
بخوان، دفن ناشده، آواز بخوان
کتاب بخوان، دفنناشده، آواز بخوان اثر جزمین وارد، نویسندۀ آمریکایی، است. او با قلم بینظیر خود در کتاب حاضر زندگی پسر نوجوانی به نام جوجو را در ناحیۀ روستایی ایالت میسیسیپی آمریکا به تصویر میکشد و تصویری دقیق از ناملایمات و نیز امیدهای پسر نوجوان ارائه میدهد. جوجوی سیزدهساله به دنبال آن است که معنای مرد بودن را به خوبی درک کند و سعی میکند رفتار اطرافیانش را زیر نظر بگیرد، اما در این شناخت با مشکلاتی روبهرو میشود. مایکل، پدر سفیدپوست جوجو، به تازگی از زندان آزاد شده و مادرش، لئونی، زنی سیاهپوست است که حضور پررنگی در زندگی جوجو و خواهر نوپایش ندارد. لئونی نمیتواند نیازهای فرزندانش را بر نیازهای خودش ارجح بداند. جزمین وارد در این اثر با زبردستی حقایق تلخ، قدرتهای حاکم و نیز محدودیتهای روابط خانوادگی را به تصویر میکشد.
چشم گربه
چشم گربه یکی از آثار معروف مارگارت اتوود نویسندهی مشهور کانادایی است. در این رمان راوی یک نقاش مسن است که آثارش در قالب یک نمایشگاه مرور آثار در شهر تورنتو برگزار شده است. این نقاش به موازات مواجهه با آثار قدیمیاش خاطرات و سرگذشتهای هنری و سیاسیاش را در ذهن مرور میکند. کل این رمان فضای تاریکی دارد و بهنوعی از تفکرات فمنیستی مؤلف نشأت گرفته است.
چیزهایی مانند عشق
جهانی دیگر از جنس آثار جولین بارنز؛ منحصربه فرد، گیرا، پر از پیچیدگی و دارای معنایی عمیق. بارنز، برندهٔ جایزهٔ بوکر که سه بار نیز نامزد نهایی این جایزه بوده است، در این رمان، عشق و زناشویی را واکاویده و نشان داده است که چگونه حسرت ها و رنج ها در روح و روان انسان تأثیری ماندگار به جا می گذارند. او روح و روان شخصیت ها را بی پرده در برابر مخاطب می گشاید و ذهن و ضمیر آنان را برملا می سازد.
مدت ها پیش، در قلمرو رؤیا، وقتی جهان هنوز جوان بود و ما هم با آن جوان بودیم، وقتی شور عشق بنیان کن بود و قلب چنان خون پمپاژ می کرد که گویی هیچ فردایی در کار نیست، وقتی استیوئرت و آلیور موقتاً احساسی چون احساس رولان و آلیور داشتند، طوری که نیمی از یک منطقهٔ پستی در لندن با کوبش چماق بر سینهٔ زره به لرزه می افتاد، قهرمانِ یادشده، به نام آلیور، فکر روز خود را محرمانه با... خب، اگر بخواهم حقیقت را بگویم، با شما در میان گذاشت. و البته حقیقت باید گفته شود...
خانه ی شادی
دوستی با خداوند (گفتگویی نامتعارف)
این کتاب، گفتوگوی مردی است با خداوند که در طی آن به ارتباطی منحصر به فرد با خداوند، دست مییابد. او خاطرنشان میسازد که وظیفهی ماست که به خداوندجواب دهیم و گفتوگوی خاص خودمان را با او شروع کنیم و با شنیدن و پاسخ دادن، با پرسش و جواب، ارتباطمان با خدا تحکیم میشود. در خلال زمان، گفتوگویمان عمیق و به دوستی بدل میشود؛ ارتباطی صمیمیتر، غنیتر و کاملتر. در بخشی از این گفتوگوها آمده است: "من همیشه حضور دارم، در زندگی تو. اما هروقت کارهای زیر را انجام بدهی، حضور ما را بسیار آگاهانهتر حس خواهی کرد. وقتی از صمیم قلب، لبخند بزنی یا عشق بورزی یا آواز بخوانی یا برقصی یا بنویسی. این عالیترین شکل وجه بودن من است و هروقت تو این ویژگیها را بروز دهی، وجود مرا متجلی ساختهای. منظورم دقیقا همین است که میگویم. یعنی مرا از جلد خود بیرون کشیدهای. حقیقت این است که من همیشه در درون تو هستم و تو فقط در این گونه لحظات از وجود من آگاه میشوی".
زیبا و ملعون
یکی دیگر از آثار نویسنده معروف کتاب گتسبی بزرگ با نام زیبا و ملعون این بار داستان تجربه اندوختن جوانهای رمانتیک و خام آمریکایی را در بستر جامعه این کشور پهناور بیان میکند. زیبا و ملعون همانند دیگر آثار «فیتز جرالد» در واقع سوگنامهای است برای پایان دوران رمانتیک و شروع دورانی که فقط واقعیتهای سرکوبگر دارد. در واقع نویسنده در این کتاب از جوانان به نوعی توهمزدایی میکند. «سال١٩١٣ وقتی «آنتونی پچ» بیست و پنج ساله بود، از زمانی که بازی سرنوشت یا روحالقدس بیست و پنج سالگی، دست کم به لحاظ نظری، بر سرش خراب شده بود دو سال میگذشت. این بازی سرنوشت کار را تمام کرد، تلنگر آخر، نوعی نهیب فکری، اما در آغاز این داستان، تازه به خود آمده و از مرحله آگاهی جلوتر نرفته است. اولین بار او را در دورهای میبیند که مدام از خود میپرسد عزت و عقل درست و حسابی دارد یا نه! نازکایی شرمآور و زشت که چون لایه نفت روی آب زلال برکه بر سطح جهان میدرخشد، البته این شرایط با مواقعی که خودش را مردی جوان و استثنایی، با فرهنگ و فرهیخته، سازگار با محیط و یک سروگردن بالاتر از همه آشنایانش میبیند، کاملاً فرق دارند.» پیش از این کتاب این سوی بهشت از همین نویسنده و مترجم منتشر شده بود و این بار یکی دیگر از رمانهای شاخص این نویسنده به علاقهمندان آثار او عرضه میشود.
سرگذشت ندیمه
به گفتۀ هوستون کرانیکل «تا هنوز این کتاب مجاز است، بخوانیدش.»
در سرگذشت ندیمه ندیمهها زنان باروری هستند که وظیفهشان در تولید بچه برای همسران خلاصه شده. نقش ندیمهها بر اساس داستان زنان یعقوب در سفر پیدایش است که چون خود نمیتوانستند برای او فرزندی بیاورند، کلفتهایشان را واداشتند تا با شوهرشان نزدیکی کند و از هنگام زایمان بچهٔ آنها را تصاحب کردند و فرزند خود خواندند.افرد ندیمهایست که اجازه دارد روزی یک بار از خانۀ فرمانده و همسرش خارج شود و برای خرید به بازار برود، بازاری که در آن تصاویر جای کلمات را گرفتهاند، زیرا زنان دیگر حق خواندن ندارند. ندیمه ماهی یک بار به بستر میرود و دعا میکند که از فرمانده آبستن شود، زیرا حال که زاد و ولد کاهش یافته، ارزش ندیمهها تنها به بارآوریِ رحِم آنهاست...
شواهد
بیش از پانزده سال از وقایع رمان خاطرات یک ندیمه میگذرد. رژیم مذهبی گیلیاد همچنان در قدرت است اما به تازگی نشانهها بر افول ارکان حکومت گواهی میدهند. در همین ایام است که سرنوشت سه زن به هم گره میخورد: خاله لیدیا از سران حکومت، اگنس که در کودکی ربوده شده و در سایهٔ تعالیم گیلیاد بار آمده و نیکول، دختری از دنیای آزاد. شواهد ورای قصهاش در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که دیکتــاتوری چگـونه ســر برمـیآورد، دوام مییـابد و از مـردمـانی آزاد، شهروندانی مطیع میسازد.
عشق اول و دیگر نوشته ها
ساموئل بکت
ترجمه: سهیل سمی
ساموئل بارکْلی بِکت (۱۳ آوریل ۱۹۰۶ - ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹) نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر ایرلندی بود. آثار بکت بیپروا، به شکل بنیادی کمینهگرا و بنابر بعضی تفسیرها در رابطه با وضعیت انسانها عمیقاً بدبینانهاند. این حس بدبینی اغلب با قریحهٔ طنزپردازی قوی و غالباً نیشدار وی تلطیف میگردد. چنین حسی از طنز، برای بعضی از خوانندگان آثار او، این نکته را در بر دارد که سفری که انسان به عنوان زندگی آغاز کردهاست با وجود دشواریها، ارزش سعی و تلاش را دارد. آثار اخیر او، بُنمایههای موردنظرشان را به شکلی رمزگونه و کاهشیافته مطرح میکنند. "بکت در خانوادهای مرفه و مذهبی (پروتستان) بزرگ شده و تا اتمام تحصیلات دانشگاهی و شروع کارش به عنوان استاد هنوز باور مذهبی داشته است. پس از ترک قطعی محیط آکادمیک و مهاجرتش به پاریس، گسست از مذهب را در آثارش منعکس می کند. با اجرای در انتظار گودو در سال 1953 تماشاگر با اعلا ن جنگی شوک آور علیه خدا و مذهب روبرو می شود." بکت در آثار دیگرش هم با طنز تندی به اصول کاتولیسیسم برخورد می کند. او در سال ۱۹۶۹ بدلیل «نوشتههایش - در قالب رمان و نمایش - که در فقر [معنوی] انسان امروزی، فرارَوی و عروج او را میجوید»†، جایزه نوبل ادبیات را دریافت نمود.
غول مدفون
نام نویسنده : کازوئو ایشی گورو
نام مترجم : سهیل سمی
قهرمانهای داستان کتاب غول مدفون «اکسل» و «بیئتریس»، زوج کهنسالی هستند که برای پیدا کردن پسر گمشدهشان راهی سفر میشوند. این سفر در بریتانیای قدیم رخ میدهد. زمانی که ساکسونها و برایتونها پس از جنگی خانمانسوز در صلحی شکننده زندگی میکنند. صلحی که حاصل توافق یک فراموشی است. یک فراموشی همهگیر که به شکل مه در کل سرزمین پخش شده است. این مه به خاطر نفس یک اژدهاست و خاطره جنگ، عشق و نفرت و خونخواهی را از یاد مردم برده. «اکسل» و «بیئتریس» در طول سفرشان با آدمهای جدیدی روبرو میشوند. یک جنگجوی جوان ساکسون را میبینند که دنبال مادرش میگردد و نیز افراد دیگر که در داستان به تفصیل آمده. غول مدفون همان رازی است که آرام آرام گشوده و به نتیجه نامنتظرهای ختم میشود. در آخر، هیبت غول به کل جلوی چشمان خواننده قرار میگیرد و اینجاست که مخاطب عظمت آن را درک میکند و میفهمد اصلاً و برای چه این غول در ابتدای داستان دفن شده است. شیوه بازگویی این راز، اوج هنر نویسنده در خلق جهانی شناور است و در نهایت خواننده با پرسش اصلی روبرو میشود: آیا باید گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسید؟ در رمان «ایشی گورو» عشق بر همه چیز چیره میشود الا مرگ. روزنامه «گاردین» این رمان را به عنوان مهمترین رمان سال ٢٠١٥ انتخاب کرده است. «موراکامی» نویسنده و منتقد معروف ژاپنی درباره «ایشیگورو» میگوید: «هر یک از کارهای این نویسنده جدید است و هر بار که کتابی تازه از او به چاپ میرسد با عجله خودم را به کتابفروشی میرسانم.»
در داخل حفره موقعیت و حالت پیکر و اژدها هیچ تغییری نکرده بود اگر هم حواس حیوان با نزدیک شدن بیگانه ها به او هشدار داده بوذ و به خصوص غریبه ای که به داخل حفره می رفت هیچ واکنشی که گویای هوشیاری کوئریسگ باشد دیده نمیشد آیا حال مهره های پشت حیوان بود که شدید تر از قبل بالا و پایین می رفت؟آیا در باز و بسته شدن آن چشم با روکش عجیبش هوشیاری جدیدی محسوس بود؟اکسل مطمئن نبود اما همانطور که به آن موجود خیره شده بود به فکرش رسید که آن بوته ولیک تنها موجود زنده دیگر در حفره برای آن موجود منشا آرامش بسیار شده بود و حتی حال در ذهنش به سمت آن بوته دست دراز میکرد اکسل متوجه شد که این تصور خیالی بیش نیست اما هرچه بیشتر نگاه میکرد آن تصور به نظرش واقعی تر می آمد چطور آن بوته تک آنجا روییده بود؟آیا کار خود مرلین نبود تا آن موجود همراهی داشته باشد؟
فقط یک داستان
کلارا و خورشید
«کلارا و خورشید» نوشته کازوئو ایشی گورو، کاوشی تکان دهنده در زمینه هوش مصنوعی، احساسات انسانی و معضلات اخلاقی فناوری پیشرفته است. از طریق روایت کلارا، این رمان به پرسشهای عمیقی درباره هویت، عشق، فداکاری و پیامدهای اخلاقی هوش مصنوعی میپردازد. این اثری عمیقاً متفکرانه و از نظر احساسی طنین انداز است که تسلط ایشی گورو در داستان سرایی و توانایی او در کشف مضامین پیچیده با عمق و حساسیت را به نمایش می گذارد.
مالون می میرد
مردن، پيش از مول مردن،با مول مردن، روي مول مردن و غلتيدن، مرده بر مرده، در ميان مردمان بيچاره، و ديگر در ميان زندگان ناگزير به مردن نبودن. اينها هم نه؛ حتي اينها هم نه، ماه من در زير اينجا بود، بسيار زير، كمترين چيزي كه ميتوانستم آرزو كنم، و يك روز، خيلي زود، يك شب زمينتاب، در زير خاك، موجودي ميرنده، مثل من، در روشنايي خاكستري، ميگويد، اينها هم نه، حتي اين ها هم نه. و بي آنكه بتواند احساس تاثر بكند، ميميرد.
مالوی
سال 1951، رمان مالوی، اولین شاهکار از سه گانه ی مشهور ساموئل بکت، در فرانسه به انتشار رسید؛ هفت ماه بعد، کتاب مالون می میرد عرضه شد و با انتشار رمان نام ناپذیر، دو سال بعد از اولین بخش، این سه گانه تکمیل گردید. آثار بسیار معدودی از ادبیات معاصر موفق شده اند به موفقیت سه گانه ی بکت در تأثیرگذاری بر زمان خود و همچنین بر درک ما از تجارب انسانی دست یابند. رمان مالوی، پس از زمین گیر شدن، در اتاق مادرش زندگی می کند. او باید قصه و چگونگی روند اتفاقات زندگی اش را به صورت یک داستان نوشته و هر هفته در روز یکشنبه، به مردی که برای گرفتن داستان ها به سراغش می آید، تحویل دهد. رمان مالوی به خوبی به خاطر دارد که چه چیزی باعث شده به این اتاق منتقل شود. او با مرور خاطرات به یاد می آورد که بر روی تپه ای ایستاده و در حال تماشای دو مرد بوده است که در کنار یک جاده به سوی هم قدم می زده اند. آن دو نفر به هم می رسند، گفت و گویی کوتاه کرده و در مسیری متفاوت به راهشان ادامه می دهند. رمان مالوی، بعد از دیدن برخورد این دو نفر، تصمیم می گیرد که به دنبال مادرش بگردد. او با دوچرخه ی خود، سفر را آغاز کرده اما وقتی که در آستانه ی خروج از شهر قرار دارد، توسط یک افسر پلیس خشن دستگیر شده و مورد بازجویی قرار می گیرد.
مدار راس السرطان
مترجم:سهيل سمي
هنری والنتین میلر (به انگلیسی: Henry Valentine Miller) (زاده ۱۸۹۱ - درگذشته ۱۹۸۰) نویسندهٔ معاصر آمریکایی است. آثار خودزندگینامهای او تاثیری رهاییبخش بر ادبیات نیمهٔ قرن بیستم بر جای گذارد. بسیاری از آثار میلر به دلیل صراحت در طرح مسائل جنسی مدتها در بسیاری از کشورها اجازهٔ چاپ نداشت. میلر در دهه ۶۰ به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان آمریکا بدل شد. تصویری که خوانندگان آثار «میلر» از نویسنده در ذهن داشتند یک آمریکایی بیپول ولی آزاده بود که روابط بسیار دارد و زندگیاش در رفتوآمد بین پاریس و نیویورک میگذرد.
مراسم تشییع
این کتاب از سه گانه اسکندر ( "اخگر پردیس","پسر ایرانی"و"مراسم تشیع" ) اگر چه شرح مراسم پرفراز ونشیب تشیع اسکندراست؛ سرگذشت کسی که سرنوشت جهان حتی پس ازمرگ نیز تا مدت ها متاثر ازاوست. اکنون اسکندر مرده است ، اماامپراتوری اش پابرجاست ، پس کشمکش ها آغاز می شود: بطلمیوس ، آنتیگونوس، کراتر و دیگر سرداران اسکندر هریک خود راشایسته سریر پادشاهی این امپراتوری عظیم می دانند. وبازهم هستند: المپیاس ، کلئوپاترا، رکسانه، استاتیرا ودیگر زنانی که پرده نشین نیستند وبرآنند سرنوشت امپراتوری رابه شیوه ای دیگر رقم زنند.
مرفی
خورشيد بيآنكه چاره ديگري داشته باشد، بر همان چيزهاي قديمي ميتابيد. مرفي، مثل كسي كه پنداري آزاد بود، در دخمهاي در وست برامپتن، خارج از نوررس نشسته بود. او اينجا در قفسي جمع و جور و شمالي ـ غربي كه چشماندازي يكپارچه به قفسهاي جمع و جور و جنوبي ـ شرقي داشت، حدودا شش ماه آزگار خورده و نوشيده و خوابيده و لباس پوشيده و درآورده بود. به زودي مجبور ميشد فكر ديگري بكند، چون آن دخمه رسما كلنگي و غير قابل سكونت اعلام شده بود. به زودي مجبور ميشد كمر همت ببندد و خوردن و نوشيدن و خوابيدن و پوشيدن و درآوردن لباس را در محيطي كاملا بيگانه آغاز كند.
مشتی خاک
نامناپذیر
در "نام ناپذیر" بحران، ویرانی و جنون قرار است به حد اعلای خود برسد. جنون و ویرانی که با "مالون میمیرد" و "مالوی" آغاز شده بود، در این کتاب در هم ادغام شده و غولی بی شاخ و دم میسازد. به شکلی که "نام ناپذیر" را میتوان جمع حاصلی از آن دو کتاب دانست؛ در عین حال این رابطه قرار نیست به استقلال کتاب سوم آسیب یا خدشهای وارد کند.
نقاب آپولون
ماری رنولت
ترجمه: سهیل سمی
اتفاقات کتاب در یونان باستان اندکی پس از پایان جنگ پلوپونزی روی میدهد. داستان آن دربارهٔ اجرای تئاترهای زنده و دسیسهچینیهای سیاسی در جوار دریای مدیترانه در آن روزگار است. راوی داستان، نیکراتوس، شخصیتی خیالی است اما شخصیتهای تاریخی واقعی نظیر دیون سیراکوزی و افلاطون نیز در این رمان نقشآفرینی میکنند. نیکراتوس بازیگر حرفهای و موفق تئاتر است و نویسنده بهروشنی تصاویری از فنون و سنن تراژدیهای یونان کلاسیک را در ذهن خواننده مجسم میسازد. نیکراتوس با دیون دوست میشود. دیون سیاستمداری میانهرو است که نیکراتوس را مأمور رساندن سندهای مهم و حساس بین آتن و دولتشهر نیرومند اما بیثبات سیراکوز میکند. دیون سعی میکند ثبات و دموکراسی را به دولت انتقالی سیراکوز بیاورد اما دیونوسیوس جوان، وارث جوان حاکم مستبد شهر، با ناشایستگی هرچه تمام سعی در به کارگیری نظریههای افلاطون دربارهٔ جمهوریت آرمانی میکند که این امر نتایج مفتضح و وحشتناکی را به بار میآورد. در انتهای کتاب، نیکراتوس با اسکندر جوان و معشوقش، هفستیون، دیدار میکند و تأسف میخورد از اینکه چرا افلاطون آموزگار خصوصی اسکندر نشد تا اسکندر کبیر ایدههای اجتماعی افلاطون را دنبال کند و جمهوری آرمانی مد نظر او را با موفقیت اجرایی کند.
هدیه هومبولت
سال بلو
سهیل سمی
هدیه هومبولت رمانی است نوشته سال بلو نویسنده آمریکایی. این رمان در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و در همان سال جایزه پولیتزر را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.طرح داستانچارلی سیترین، مرد جوان باهوش و علاقهمند به ادبیات، برای دیدار با شاعر محبوبش فون هومبولت فلایشر به دهکده گرینویچ در شیکاگو میرود. رفاقتی میان آن دو شکل میگیرد. بعدها چارلی سیترین نویسنده معروفی میشود. دو جایزه پولیتزر و یک جایزه افتخاری از دولت فرانسه میبرد و اجرای نمایشنامهاش در برادوی پول فراوانی نصیبش میکند ولی هومبولت که پیشتر به عنوان استعداد جدیدی در ادبیات شناخته شده بود کمکم از دور خارج میشود. رفاقت جایش را به کینه میدهد. سالها بعد، هومبولت در تنهایی و فقر و دیوانگی میمیرد اما سایه او همچنان بر زندگی چارلی سیترین میانسال سنگینی میکند. چارلی در گیر و دار مشکلات شخصیاش -که گاه به کمدی پهلو میزند- همچنان در جستجوی خرد و فرزانگیای است که هومبولت در عین دیوانگی از آن برخوردار بود. همسر سابق چارلی و معشوقه جدیدش مشکلات مالی فراوانی برای او ایجاد میکنند؛ و در این بین لات خردهپایی به نام رونالد کانتابیل که از چارلی پول طلب دارد اوضاع را آشفتهتر میکند. همسر کانتبایل قصد دارد پایاننامهای دربارهٔ هومبولت بنویسد و برای به دست آوردن اطلاعات چارلی را رها نمیکند. درست در زمانی که چارلی کاملاً ورشکست شده و معشوقه جوانش هم او را رها کرده، فیلمی بر اساس فیلمنامهای که سالها قبل چارلی و هومبولت با هم نوشته بودند ساخته میشود و به داد چارلی میرسد. این فیلم که کمدیای دربارهٔ آدمخواری است، استعارهای است که بارها در رمان تکرار میشود.
هرگز رهایم مکن
مترجم:سهيل سمي
کازئو ایشیگورو (Kazuo Ishiguro) (زاده ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی) نویسندهٔ انگلیسی ژاپنیتبار است که خانوادهاش وقتی پنجساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کردهاست.
او یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب هنرمندی از جهان شناور برندهٔ جایزهٔ وایتبرِد و در سال ۱۹۸۹برای کتاب بازماندهٔ روز برندهٔ جایزهٔ بوکر شد. از بین آثار او کتابهای وقتی یتیم بودیم و هرگز ترکم مکن نیز به فهرست نهایی جایزهٔ بوکر راه یافتند. در سال ۲۰۰۸، مجله تایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار دادهاست.ایشیگورو در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
كازوئو ايشيگورو، نامزد جايزه بوكر، در اثر خود داستان عشق، از دسترفتگي و حقايق نهاني را روايت ميكند. از همين روست كه هرگز تركم مكن خيلي زود جايش را ميان بهترين آثار او باز ميكند. رمان تكاندهندهاي است آكنده از احساس شكنندگي انسان معاصر، خاطرات بهياد ماندني شخصيتهايي كه رفتهرفته به حقيقت دوران كودكي به ظاهر شاد و نيز آينده خود پي ميبرند. آنها پس از سالها درمييابند كه چرا موسسه «هيلشم» آنان را از كودكي پناه داده است. حالا كه در در و دشت رانندگي ميكنم، هنوز چيزهايي را ميبينم كه مرا ياد هيلشم مياندازد. شايد از كنج مزرعهاي مهآلود بگذرم يا قسمتي از خانه بزرگي را همچنان كه از دامنه تپهاي پايين ميآيم، يا حتي دستهاي سپيدار را با ترتيب خاصي در كمركش تپهاي ببينم و با خود بگويم: «شايد همين باشد! پيدايش كردم!»
وات
وات لبخند زدن مردم را دیده بود و فکر می کرد می داند که این کار چگونه انجام می شود. و این حقیقت داشت که لبخند وات، البته وقتی که لبخند می زد، مثلا، بیش از نیشخند یا خمیازه، به لبخند شبیه بود. اما لبخند وات ناقص بود، چیزی کم داشت، و کسانی که برای اولین بار لبخندش را می دیدند، و البته اکثر کسانی که لبخندش را می دیدند برای اولین بار آن را می دیدند، به شک می افتادند که وات قصد دارد دقیقا چه حالتی به چهره اش بدهد. از نظر خیلی ها لبخند او شبیه شکلک بود. وات خیلی کم و به ندرت از این لبخند استفاده می کرد. (از متن کتاب)