مگس ها
نام نویسنده : ژان پل سارتر
نام مترجم : مهدی روشن زاده
مگسها» نمایشنامهای در سه پرده است که ژان پل سارتر آن را در سال ١٩٤٣ و در اوج جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه به دست نازیها نوشته است. حوادث نمایشنامه مگسها در گذشتهای اسطورهای رخ میدهند و مکان وقوع آنها در آرگوس یکی از شهرهای باستانی یونان است. شخصیتهای نمایش نیز ترکیبی از اسطورههای یونان و روم هستند.
مگس ها
پایتخت در خطر سقوط است و نیروهای وییا و ساپاتا شهر را ترک میکنند و مردم وفادار به انقلاب نیز در پی آنان جلای وطن میکنند. سیاستمداران، کارمندان، ژنرالها و افسران «ارتش سابق فدرال»، دکترها، معلمها، زنان راحت طلب تهی مغز، زنان بدکاره، و خلاصه همه کسانی که کوته نظرانه به وییا دل بسته بودند، نومیدانه میکوشند بگریزند تا به دست سربازان سرخپوست قبیلهٔ «یاکی» کشته نشوند. این فراریان هراسان در یک واگن بهداری گرد میآیند و در سراسر شبی هولناک، حدسهای دیوانه وار خود را بلغور میکنند.
ماریانو آسوئلا را «رمان نویس انقلاب» نامیده اند. او نخستین رمان نویس انقلاب مکزیک است و دیگر نویسندگان متعهد مکزیک تحت تأثیر او بوده اند. مگسها از نخستین و مهمترین رمانهای آسوئلاست که در دورهٔ دیکتاتوری پورفیریو دیاس نوشته است.
مگه تو مملکت شما خر نیس؟
عزيز نسين ترجمة ارسلان فصيحي
طوري كه انگار دندانش درد بكند يك دستش را به صورتش گرفته بود و در حالي كه سرش را به چپ و راست تكان ميداد، وارد شد. همين طور با دست به صورتش ميزد و مدام ميگفت: «واي! آبرومون رفت...» ميشناختمش، آدم مبادي آدابي بود. خيلي تعجب كردم از اين كه به محض ورود، بي سلام و كلامي، شروع كرد به زدن خودش و گفتنِ «واي! آبرومون رفت...» گفتم: «خوش اومدين. بفرمايين... خواهش ميكنم بفرمايين بنشينين...» «آبرومون رفت! پاك آبرومون رفت...!» با خودم گفتم شايد مصيبتي سرش آمده، شايد هم سر خانوادهاش. ميگفت: «ديگه ميخواستين چي بشه؟ يه خرِ گَرو به دو هزار و پونصدليره به يارو فروختن.» «مَحمَت نُصرَت» (1915-1995) معروف به عزيز نسين، نويسنده، مترجم و طنز نويس تواناي اهل تركيه است. بدون شك طنزنويسي يكي از مشكلترين رشتههاي ادبيات جهاني است كه كمتر نويسندهاي ميتواند در اين راستا به طور كامل موفق عمل كند اما عزيز نسين با قلم خود سالهاي زيادي عليه ظلم و استبداد نوشت و ظالمان را به سخره گرفت. او با آثار جاودانياش مرزها را در هم نورديد و به نويسندهاي فرامليتي تبديل شد. عزيز نسين ميگفت: براي من هيچ حدو مرزي متصور نيست و با قلم خود در هر جاي دنيا نالهاي از انسانها بشنوم آن را به قلم خواهم كشيد و به گوش همه جهانيان خواهم رساند. مجموعه حاضر گزيدهاي است از بهترين داستانهاي طنز عزيز نسين كه مترجم آنها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده است.
ملاحظات درباره دانشگاه
این کتاب حاوی صور بنیادینی از نگاه طباطبایی به مسائل فرهنگی و آموزشی از دریچه پروژه تأملی درباره ایران است.
این اثر را میتوان معاصرترین کتاب طباطبایی دانست که صریحترین موضع درباره سرشت و سرنوشت نهاد دانشگاه پس از انقلاب سال پنجاه و هفت را اتخاذ کرده است.
از فصل اول که دانشگاه ایرانشهر نام دارد بگذریم، فصل دوم با عنوان دانشگاه بومی و دانشگاه ایرانشهر است که طباطبایی ذیل آن دست به تبیین مقدماتی برای ارائه چارچوبی برای فهم مسائل ایران معاصر از دریچه تفکر ایرانشهری میزند.
در همین فصل است که طباطبایی علیه نویسندگانی نظیر داود فیرحی نقدهایی را وارد آورده است.
در مقدمه کتاب نیز دو حمله به جلال آلاحمد شده است.
ملاقات با جوخه ی آدم کش
جنیفر ایگان که منتقدان به او لقب مارسل پروستِ پانک، ویلیام فاکنرِ راکاندرول و جان دوسپاسوسِ هیپی دادهاند، برای کتاب «ملاقات با جوخه آدمکش»، برندهی جایزه پولیتزر و جایزه ملی حلقهی منتقدان آمریکا در سال ۲۰۱۲ شده است.
«ملاقات با جوخهی آدمکُش» به خاطر شکل غیرمعمول روایتش، برخی از منتقدان آن را به عنوان یک رمان در نظر نمیگیرند و معتقدند که کتاب مجموعهای است از داستانهای کوتاه.
کتاب شامل سیزده بخش است که هر کدام را میتوان به صورت مجزا مطالعه کرد، زیرا روایت محوری وجود ندارد. برخی از داستانها نیز به طور جداگانه در مجلههای نیویورکر و هارپر به چاپ رسیده، اما خود ایگان در مصاحبهای اعلام کرده که ترجیح میدهد این اثر به عنوان یک رمان معرفی شود و نه مجموعهداستان.
بیشتر داستانهای «ملاقات با جوخهی آدمکُُش» دربارهی «بنی سالازار» مدیر اجرایی سالخورده موسیقی راک، دستیار پیرش ساشا و دوستان و وابستگان آنها است.کتاب درباره گروه زیادی از آدمهای خودویرانگر است که همینطور که پیرتر میشوند زندگی آنها را به مسیرهایی میکشاند که انتظارش را ندارند.
داستانها در زمان حرکت میکنند و بازهی زمانی از اواخر دههی شصت تا زمان حال و حتی آیندهی نزدیک را شامل میشوند. بیشتر داستانها در نیویورک و حومهی آن اتفاق میافتند و تعدادی در کالیفرنیا، ایتالیا و کنیا.
ملاقات با مردمان برجسته
کتاب قالب خاطرات گورجیف در بارهٔ "مردمان برجستهٔ " گوناگونی را که او ملاقات کرده با شروع از پدرش به خود میگیرد. این افراد کشیش ارمنی پوگوسیان، دوستش سولوویو، شاهزاده لوبوودسکی، شاهزادهای روسی با علائق متافیزیکی و نه تن دیگر و یک سگ را دربرمیگیرد.
در جریان توصیف این شخصیتها گورجیف داستان آنها را در داستان سفرهای خودش میآورد و از این گذشته، به متنها یا استادان روحانی در سرزمینهای گوناگون (بیشتر در آسیای مرکزی) هم در میان داستان آنها اشاره میکند. گورجیف این گروه را «جویندگان حقیقت» مینامد.
بیشتر آنها در واقع حقیقت را در قالب سرنوشت معنوی مناسبی مییابند. فلسفهٔ متضمن این گفته که مردم در کل زندگی خود را در خواب سپری میکنند، نسبت به خود آگاه نیستند، و بنابراین مانند ماشین رفتار میکنند و تابع علتها و فشارهای بیرونی هستند. از این گذشته، یکی از ارزیابیهای اصلی این داستان بلند این است که مردمان دورانهای گذشته، نسبت به مردمان امروز در شرایط بیرونی مناسبتر و سطوح درونی عالیتری زندگی میکردند. به هماهنگیهای نهانی بسیار دیگری هم توجه یا اشاره میشود.
این ادعاهای در ستیز با باورهای نوین به عدهای الهام بخشید تا بپرسند این اثر تا چه اندازه زندگی نامهنویسی است. برای نمونه، گورجیف ادعا میکند که اول بار حماسهٔ گیلگمش را به صورت حماسهای شفاهی شنیده که پدرش از روی حافظه میخوانده، ادعا میکند که با انجمنهای گوناگون برادری از جمله انجمن برادری سارمونگ تماس یافته، نقشهٔ «پیش از شن مصر» را نسخهبرداری کرده و شاهد شمار زیادی معجزه ها و پدیدههای راز و رمزگرا بوده است. در حال حاضر گروهی راز و رمزگرا از افرادی که به شکلی آزاد با هم ارتباط دارند و به آنچه «کار» نامیده میشود و بخش عملی آموزههای گورجیف است میپردازند. به گونهای میتوان گفت که بسیاری از صحنهسازیها در کتاب ملاقات نمادین یا «داستانهایی آموزنده» است.
ملال پاریس و برگزیده گلهای بدی
نویسنده:شارل بودلر
مترجم:محمدعلی اسلامی ندوشن
شعر برای بودلر وسيلهای بوده است تا بهقلب زندگي راه يابد و آن را برهنه و بیدريغ دربر گيرد، چون کاردی که بر سينهای مینشيند. بههمينجهت راه او از راه شاعرانی که ”هنر را برای هنر“ میخواستند و طالب ”شعر محض“ بودهاند، جدا میگردد. خود او در داستان «فانفارلو» مینويسد: «مردم زندگي میکنند، برای آنکه زندگی بکنند؛ و ما (افسوس!) زندگی میکنيم برای دانستن. . . روان خود را میکاويم، چون ديوانگانی که میکوشند تا ديوانگی خود را دريابند و هرچه بيشتر در اين مقصود پای میفشارند، جنون آنان افزونتر میگردد.» بودلر بهدلخواه، زندگی خود را در تلخکامی گذراند، زيرا معتقد بود که شادی و آسايش، پردهای بر آنچه جان کلام است میکشد. او میانديشيد که غم بهتر از شادی و ناکامی بهتر از کام است، زيرا زندگی را معنیدار میکند. امّا بودلر بيانگر آن نهاد معذّب، ژرف و دردمندی است که هر ملّتی کموبيش از آن نصيب دارد. او مانند حافظ، وجدان ناآگاه قوم خود را ترجمانی میکند و ازاينحيث پژواکگر يک صدای مهجور قرار میگيرد که در عين غرابت، آشناترين صداست. «ملال پاريس و گُلهای بدی»، به گفتة سوآرس منتقد نامی فرانسوی، بعد از «تورات» و «انجيل»، بيشترين نشر را در جهان داشته است.
شعر «مست شوید» از شارل بودلر برگردان: سپیده حشمدار
مست شوید تمام ماجرا همین است، مدام باید مست بود، تنها همین. باید مست بود تا سنگینی رقتبار زمان که تورا میشکند و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی، مادام باید مست بود، اما مستی از چه؟ از شراب از شعر یا از پرهیزکاری، آنطور که دلتان میخواهد مست باشید و اگر گاهی بر پلههای یک قصر، روی چمنهای سبز کنار نهری یا در تنهایی اندوهبار اتاقتان، در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده، بیدار شدید بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت از هرچه که میوزد و هر آنچه در حرکت است، آواز میخواند و سخن میگوید بپرسید اکنون زمانِ چیست؟ و باد، موج، ستاره، پرنده، ساعت جوابتان را میدهند. زمانِ مستی است برای اینکه بردهی شکنجه دیدهی زمان نباشید مست کنید، همواره مست باشید، از شراب از شعر یا از پرهیزکاری، آنطور که دلتان میخواهدملت عشق (جلد شومیز)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
ملت عشق (جلد گالینگور)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
ملت عشق (شومیز جیبی)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
ملّت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نصّ و سنّت
سید جواد طباطبایی (زادهٔ ۲۳ آذر ۱۳۲۴) استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست است. او عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. وی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» بودهاست. طباطبایی در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است.
ملتها و ناسیونالیسم پس از ۱۹۷۰
اریک هابسبام را میتوان یکی از بزرگترین و مهمترین مورخان تمام تاریخ دانست. این اندیشمند و روشنفکر انگلیسی که به مانند هر روشنفکر راستین دیگری در تاریخ دویست سال گذشتهی جهان، چپگرا بود – به تعریف بهتر هابسبام یک کمونیست وفادار بود – اهمیتش در مطالعات تاریخی و اجتماعی چند قرن اخیر نه فقط به خاطر چهار کتابیست که از انقلاب کبیر فرانسه شروع شده و به فروپاشی شوروی ختم میشوند، بلکه بهواسطهی گسترهی عظیم فکریست که در قالب نوشتن تاریخ بهوجود آورد و برای ما به ارمغان گذاشت. کتاب «ملتها و ناسیونالیسم پس از 1780: برنامه، افسانه، واقعیت» از همان جمله آثاریست که میتواند همهی انگارههای پیشینی پیرامون شکلگیری دولت – ملتها، ملیگراییها، جنبشهای فاشیستی و ... را در اذهان خوانندگانش تغییر دهد. این کتاب به ریشههای مفهوم ملت پرداخته و از ابتداییترین جوامع را در فرمهای قومی و قبیلهای تا جوامع بزرگ پس از عصر انقلابها را با نظرگاهی جامع و کامل به نهادهای سیاسی و حکمرانیهای مختلفشان بررسی میکند. ملتها و ناسیونالیسم کندوکاو راستین یک مورخ و متفکر مارکسیست است که دوست داشت مردم جهان به درستی بدانند که آینده از آن آزادی و برابریست، از آن سوسیالیسم است.
ملکه ی سرخ
مارگارت دربل
ترجمه: سعيد كلاتي - مينا وكيلينژاد
بهترين كتاب سال از نظر فرانسيسكو كرونيكل
بهترين كتاب سال از نظر شيكاكو تريبون
دكتر باربارا هاليول در سفر به كره جنوبي، بسته غيرمنتظرهاي دريافت ميكند كه هيچ آدرس فرستندهاي رويش وجود ندارد. آن بسته حاوي خاطرات يك ملكه كرهاي است كه قرنها پيش ميزيسته. خاطراتي كه او را به دل مگوترين اسرار درباره كره جنوبي ميبرند و پرده از علت واقعي قتل شوهر ملكه، شاهزاده سادوي افسانهاي و جدايي ملكه از فرزندانش بر ميدارند. اما اين تنها نيمي از داستان اين كتاب جذاب است. نيمي ديگر، روايتگر داستان زندگي خود دكتر هاليول در دوران معاصر است. روايت اينكه چطور تنها پسرش را از دست ميدهد و پاي در راهي ميگذارد كه هيچكس نميتواند پايانش را حدس بزند.