مجموعه تاریخ جهان (۹۰ عنوان)(۵ مجموعه)
چکیده «مجموعه تاریخ جهان» میکوشد چشماندازی گسترده و ژرف از سیر تاریخ عرضه کند. این مجموعه با ارائه زمینههای فرهنگیِ رخدادهای تاریخی، خواننده را مجذوب خود میسازد. «مجموعه تاریخ جهان» اندیشههای سیاسی، فرهنگی و فلسفی تأثیرگذار را در گذر مشعل تمدن از بینالنهرین و مصر باستان به یونان، روم، اروپای قرون وسطی و دیگر تمدنهای جهانی تا روزگار ما پی میگیرد. این مجموعه نه تنها برای آشناییِ خوانندگان با مبانی تاریخ تدوین شده است، بلکه همچنین در پی آگاه ساختن آنها از این واقعیت است که زندگیشان بخشی از سرگذشت کلی انسانهاست. هر جلد از این مجموعه برداشتی جامع و روشن از یک دوره مهم تاریخی را به خواننده ارائه میکند.
محمود و نگار
- نویسنده : عزیز نسین
- مترجم : ارسلان فصیحی
اينها رو كه واسه ت تعريف ميكنم بنويس آقا روزنومه چي؟ بنويس تا عالم و آدم ماجراي ما رو بخونن و عبرت بگيرن. اسم من محموده، اسم اون نگار... اسم قصهمونو بذار «محمود و نگار»، بذار ملت بخونن و گريه كنن، بخونن و زار بزنن... بلاهايي كه سر «ليلي و مجنون»، سر «اصلي و كرم»، سر «شيرين و فرهاد» اومد پيش بلاهايي كه سرِ ما اومده اصلش به حساب نميآد... اصل داستان داستانِ ماست، داستانِ اونا سيري چنده... آدماي ديگه از اين دموكراسي به مال و منان رسيدن، مملكتو صاحب شدن و انداختن پشت قبالهشون، اون وقت ما نتونستيم يه زنو عقد بكنيم و سر و سامون بگيريم. حالا يه سيگار روشن كن، پُكي بزن و با حوصله گوش كن... خانوادة ما از اشراف «آقسو» به حساب ميآد... يه همسايهاي داريم اسمش حمزه افنديه. اين حمزه افندي دختري داره اسمش نگاره. الان چون پرنده از چنگمون پريده و رفته، تا اونجا كه زبون تو دهنم ميچرخه اين نگارو واسهتون تعريف ميكنم. نگار يه دونست. نگار دُردونه است، تا حالا كسي مثل اون از مادر نزاييده، از اين به بعد هم نميزاد...
عزيز نسين (1915-1995) نويسنده، مترجم و طنزنويس تواناي اهل تركيه است. او نويسندگي را از سال 1945 با مقالهنويسي در مجلات شروع كرد و نوشتن را تا پايان عمر ادامه داد. حاصل اين سالها دهها عنوان كتاب در زمينههاي داستان و رمان و نمايشنامه و شعر و داستان كودك و خاطرات است. عزيز نسين 23 جايزه معتبر ملي و بينالمللي (اكثراً در زمينه طنز) برده است و آثارش به بيشتر زبانها ترجمه شده است. مجموعه حاضر گزيدهاي است از بهترين داستانهاي طنز عزيز نسين كه مترجم آنها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده است.
مدار راس السرطان
مترجم:سهيل سمي
هنری والنتین میلر (به انگلیسی: Henry Valentine Miller) (زاده ۱۸۹۱ - درگذشته ۱۹۸۰) نویسندهٔ معاصر آمریکایی است. آثار خودزندگینامهای او تاثیری رهاییبخش بر ادبیات نیمهٔ قرن بیستم بر جای گذارد. بسیاری از آثار میلر به دلیل صراحت در طرح مسائل جنسی مدتها در بسیاری از کشورها اجازهٔ چاپ نداشت. میلر در دهه ۶۰ به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان آمریکا بدل شد. تصویری که خوانندگان آثار «میلر» از نویسنده در ذهن داشتند یک آمریکایی بیپول ولی آزاده بود که روابط بسیار دارد و زندگیاش در رفتوآمد بین پاریس و نیویورک میگذرد.
مراسم تشییع
این کتاب از سه گانه اسکندر ( "اخگر پردیس","پسر ایرانی"و"مراسم تشیع" ) اگر چه شرح مراسم پرفراز ونشیب تشیع اسکندراست؛ سرگذشت کسی که سرنوشت جهان حتی پس ازمرگ نیز تا مدت ها متاثر ازاوست. اکنون اسکندر مرده است ، اماامپراتوری اش پابرجاست ، پس کشمکش ها آغاز می شود: بطلمیوس ، آنتیگونوس، کراتر و دیگر سرداران اسکندر هریک خود راشایسته سریر پادشاهی این امپراتوری عظیم می دانند. وبازهم هستند: المپیاس ، کلئوپاترا، رکسانه، استاتیرا ودیگر زنانی که پرده نشین نیستند وبرآنند سرنوشت امپراتوری رابه شیوه ای دیگر رقم زنند.
مرفی
خورشيد بيآنكه چاره ديگري داشته باشد، بر همان چيزهاي قديمي ميتابيد. مرفي، مثل كسي كه پنداري آزاد بود، در دخمهاي در وست برامپتن، خارج از نوررس نشسته بود. او اينجا در قفسي جمع و جور و شمالي ـ غربي كه چشماندازي يكپارچه به قفسهاي جمع و جور و جنوبي ـ شرقي داشت، حدودا شش ماه آزگار خورده و نوشيده و خوابيده و لباس پوشيده و درآورده بود. به زودي مجبور ميشد فكر ديگري بكند، چون آن دخمه رسما كلنگي و غير قابل سكونت اعلام شده بود. به زودي مجبور ميشد كمر همت ببندد و خوردن و نوشيدن و خوابيدن و پوشيدن و درآوردن لباس را در محيطي كاملا بيگانه آغاز كند.
مرگ نامه
مزه شناس
لو وِنفو
مترجم: مرضیه بهرادفر
عنوان «مزهشناس» چه گوشنواز است. به زبان که میآید، قدری طعم خوش دارد. اگر بخواهید به زبان خودمانی توضیحش دهید، کم و بیش میشود این: کسی که عاشق خوردن باشد.
جوزیه که یک سرمایهدار تمام عیار است و سرمایهاش هیچ حد و مرزی ندارد، برای اینکه عاشق غذا خوردن است و به خاطر شکمپرستیاش در این راه خبرهای تمامعیار شده و به مقام عالی مزهشناس دست یافته است!
لو وِنفو که از جوانان حاضر در صف انقلاب کمونیستی چین بوده، داستان بزرگترین نقطه عطف تاریخ معاصر چین را از دل و زبان مردم کوچه و خیابان روایت میکند. مزهشناس داستانی صادقانه و روایتگر انقلابی سخت همچون تمام انقلابهای دنیاست،
انقلابهایی که سختاند، اما قصههایی به نرمی و همگونی زندگی روزمره با خود دارند؛ قصه ایدههای مشترک و افکار متناقض، قصه صعود و سقوط، قصه تغییر و سکون.
رمان مزهشناس، یکی از آثار فاخر ادبیات معاصر چین به شمار میرود. این رمان علاوه بر اینکه راهنمای بسیار خوبی برای آشنایی با رسوم و فرهنگ چین است، بخش بسیار مهمی از تاریخ معاصر آن کشور را بی هیچ اغماضی روایت میکند.
معنای زندگی از دیدگاه فلاسفهی بزرگ
معنای زندگی و فیلسوفان بزرگ نشان می دهد که چگونه فیلسوفان بزرگ گذشته به دنبال پاسخ به پرسش معنای زندگی بودند. این مجموعه ویرایش شده شامل سی و پنج فصل است که هر کدام بر روی یک شخصیت اصلی فلسفی، از کنفوسیوس تا رورتی تمرکز دارد، و هر فیلسوف از دیدگاه خود به طرز تخیلی با موضوع درگیر می شود.
مغزتان را دوباره سیم کشی کنید(به زندگی بهتر بیندیشید)
دكتر جان بی . آردن
ابراهيم شايان
ایجاد تغییر در مغز البته کار سادهای نیست ولی حتی قبول امکان چنین تغییری خود قدمی بزرگ است که از آگاهیهای موجود در این کتاب حاصل میشود.
با خواندن این کتاب پی خواهید برد که:
چه تغییرات عمدهای در زمینه علم اعصاب رخ داده است.
بخشی از مغزتان به نام آمیگدال میتواند بدون هیچ ضرورتی ترس ایجاد کند. چگونه این بخش از مغز را آرام کنید تا بتوانید با جرئت با زندگی روبهرو شوید و به آن طراوت بخشید.
چگونه مثبت بمانید و با خوشبینی از زندگیتان لذت ببرید.
چگونه به بهترین وجه، مهارتهای حافظهایتان را به کار گیرید.
چگونه میتوانید ارتباطات مغزیای پدید آورید که در شما عادات پسندیده پدید آورند و از عادات ناپسند مصونتان دارند.
چگونه روابط خود را توسعه دهید و آن را سرزنده کنید.
مقدمه بر علوم انسانی
ویلهلم دیلتای (١٩١١- ١٨٣٣) عضو یکی از نحلههای فلسفی آلمان پس از کانت محسوب میشود که به آنها «نوکانتی» میگویند. آنها مابعدالطبیعه به سبک کانت را نفی میکنند. رگههای اصلی تفکر این اندیشمند را می توان فلسفه زندگی، تاریخگرایی یا نگرش تاریخی، هرمنوتیک و علوم انسانی به عنوان شاخهای متمایز از علوم طبیعی برشمرد. در میان این عنوانها، علوم انسانی موضوع اصلی فلسفه دیلتای است. سعی او بر این است که موضوع، منطق، روش و غایت این علوم را از خاصیت زیستی انسان استنتاج کند و علوم انسانی را به عنوان مجموعهای متمایز از علوم طبیعی (هم در موضوع هم در روش و هم در غایت) معرفی کند. آنچه امروز «علوم انسانی» نامیده میشود در مقطع تاریخی بین ارسطو تا ویلهلم دیلتای شکل گرفته است. برای تعریف علوم انسانی (متمایز از علوم طبیعی) و تدوین منطق آن و تعیین هدف یا غایت آن ارسطو قدمهای اولیه را برداشت. در قرن هجدهم ویکو، هیوم، ولتر و مونتسکیو این مفاهیم را پیش بردند. در قرن نوزدهم اگوست کنت، جان استوارت میل و سرانجام دیلتای تکمیل صورت تاریخی این علوم را به انجام رساندند.
مگه تو مملکت شما خر نیس؟
عزيز نسين ترجمة ارسلان فصيحي
طوري كه انگار دندانش درد بكند يك دستش را به صورتش گرفته بود و در حالي كه سرش را به چپ و راست تكان ميداد، وارد شد. همين طور با دست به صورتش ميزد و مدام ميگفت: «واي! آبرومون رفت...» ميشناختمش، آدم مبادي آدابي بود. خيلي تعجب كردم از اين كه به محض ورود، بي سلام و كلامي، شروع كرد به زدن خودش و گفتنِ «واي! آبرومون رفت...» گفتم: «خوش اومدين. بفرمايين... خواهش ميكنم بفرمايين بنشينين...» «آبرومون رفت! پاك آبرومون رفت...!» با خودم گفتم شايد مصيبتي سرش آمده، شايد هم سر خانوادهاش. ميگفت: «ديگه ميخواستين چي بشه؟ يه خرِ گَرو به دو هزار و پونصدليره به يارو فروختن.» «مَحمَت نُصرَت» (1915-1995) معروف به عزيز نسين، نويسنده، مترجم و طنز نويس تواناي اهل تركيه است. بدون شك طنزنويسي يكي از مشكلترين رشتههاي ادبيات جهاني است كه كمتر نويسندهاي ميتواند در اين راستا به طور كامل موفق عمل كند اما عزيز نسين با قلم خود سالهاي زيادي عليه ظلم و استبداد نوشت و ظالمان را به سخره گرفت. او با آثار جاودانياش مرزها را در هم نورديد و به نويسندهاي فرامليتي تبديل شد. عزيز نسين ميگفت: براي من هيچ حدو مرزي متصور نيست و با قلم خود در هر جاي دنيا نالهاي از انسانها بشنوم آن را به قلم خواهم كشيد و به گوش همه جهانيان خواهم رساند. مجموعه حاضر گزيدهاي است از بهترين داستانهاي طنز عزيز نسين كه مترجم آنها را از كل آثارش انتخاب و ترجمه كرده است.
ملت عشق (جلد شومیز)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
ملت عشق (جلد گالینگور)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
ملت عشق (شومیز جیبی)
نام نویسنده : الیف شافاک
نام مترجم : ارسلان فصیحی
پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه که گفته میشود بیش از پانصد بار تجدید چاپ شده است. این رمان به نوعی بازگویی رابطه میان شمس و مولانا در قالب داستانی امروزی و از زبان یک زن آمریکایی است که به همه روزمرگی ها و همسر و کار پشت پا میزند و عازم سفر ترکیه می شود.
اما پرفروشترین رمان تاریخ ترکیه چگونه کتابی ست؟ رمان «ملت عشق» اثریست عاشقانه؛ برخوردار از فرمی که می توان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان؛ دو روایت تودرتو که به صورت موازی روایت می شوند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (امریکا) بر این پایه اگرچه به ظاهر تفاوت های بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما از آنجا که بنمایه هردوی آنها عشق و تاثیر آن در زندگیست بی شباهت به هم نیستند. ملت عشق از یک سو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یک سو به عشق زمینی می پردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبه های عرفانی عشق و زندگی اشاره میکند. این سویه های متقابل که در هر دو خط داستان دیده می شود از جمله جذابیت های اصلی این رمان محسوب می شود که الیف شافاک با چیره دستی با کنارهم قرار دادن این عناصر خط و ربطی برای نزدیک شدن و پیوند خوردن این دو داستان به وجود آورده است.
ناگفته نماند که ترجمه ارسلان فصیحی هم کاری بدون نقص است تا جایی که کاوه میرعباسی، نویسنده و مترجم معروف درباره آن می گوید: "من همیشه کتابهای اصلی را از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی میخوانم، اما مدتی قبل، «ملت عشق» را با ترجمه ارسلان فصیحی خواندم و از آن بسیار لذت بردم."نکتهی دیگر اینکه ترجمه این رمان پنج سال پیش به اتمام رسیده بود که تا چندی پیش جزو آثار غیرقابل انتشار وزارت ارشاد بود اما سرانجام پس از بازبینی مجدد، نشر ققنوس آن را منتشر کرد.
در بخشی از کتاب می خوانیم:کلماتی که ما برای توصیف خالق بکار میبریم، درواقع نشاندهنده ی آنست که ما خودمان را چگونه توصیف میکنیم. اگر موجودی هولناک در ذهنمان متصور میشویم، در واقع این ما هستیم که با ترس احاطه شده ایم. اما اگر عشق و محبت را احساس کردی، از تو چیزی جز این دو پدید نخواهد آمد.
از متن کتاب:
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟
همه بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار.
چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند.
من اسپارتاکوس هستم
نویسنده |
كرك داگلاس |
مترجم | محمداسماعیل فلزی |
مطلبی که داگلاس در این کتاب میخواهد بگوید شرح چگونگی ساختن فیلمی مانند اسپارتاکوس در دورهای از بروز شکاف و تفرقه در تاریخ کشور است. او درباره ساخت این فیلم میگوید: فقط سعی داشتم بر مبنای داستانی که از آن خوشم میآمد بهترین فیلم ممکن را بسازم. هنوز هم این داستان برایم خیلی جالب است. داوری درباره فیلم را به دیگران میسپاریم. به گمان من این فیلم ارزشهای خاص خود را دارد و به ساختن آن افتخار میکنم.
جورج کلونی درباره کرک داگلاس میگوید:
«جوهر وجود کرک داگلاس از مادهای بس سفت و سخت ساخته شده است. برخلاف بسیاری از کسانی که در فیلمها میشناسیم او کارش را با قهرمانبازی شروع نکرد. بلکه راه رسیدن او به افتخار بیشتر به راه کسانی چون آتیکاس فینچ در فیلم کشتن مرغ مقلد میماند. او دنبال دردسر نرفت. دردسر او را دنبال کرد... او را یافت... و مثل آتیکاس او همان کاری را انجام داد که بلد بود انجام دهد... کار درست را.
کرک داگلاس هم ستاره سینماست و هم تهیهکننده فیلم، اما پیش از هر چیز او مردی با شخصیتی استثنایی است. از آن قسم مردانی که در روزگار سختیها و دشواریها پدید میآیند. از آن نوع مردانی که در تیرهترین و اندوهبارترین لحظههای عمر خود در انتظار از راه رسیدن آنها هستیم.»