خال کوب آشویتس
خدمتکار
نویسنده: فریدا مک فادن
مترجم: مریم علیزاده
خدمتکار یک تریلر روانی کاملاً جذاب با پیچشی تکان دهنده است.
نینا وینچستر در حالی که دست زیبا و آراسته او را می فشارم، می گوید: «به خانواده خوش آمدید. لبخند مؤدبانه ای می زنم و به اطراف راهروی مرمرین خیره می شوم. کار در اینجا آخرین فرصت من برای شروع تازه است. من می توانم وانمود کنم که هر کسی هستم که دوست دارم. اما به زودی متوجه خواهم شد که رازهای وینچسترها بسیار خطرناک تر از رازهای من هستند…
خشکسالی
برندهٔ جایزهٔ خنجر طلایی انجمن جنایینویسان انگلستان در سال #۲۰۱۷ (CWA Gold Dagger) و بهترین رمان جنایی-تریلر #بریتانیا در سال #۲۰۱۸ (British Book Awards) دربارهٔ داستان? #استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنجمایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر بهقتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چرا که فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است. از متن کتاب? «کییِوارا را در ذهنش مجسم کرد. خودش را تصور کرد که در حال رفتن به بام شهر است، آن پرتگاه را تصور کرد که هرچه بالاتر میرفت، کوچک و کوچکتر میشد. هنگامی که آن بالا رسید، به همهٔ آنچه که اکنون زیرِ پایش بود چشم دوخت؛ به شهر، به خشکسالی و به خانوادهٔ هادلر. و برای اولین بار به این فکر کرد که همهٔ اینها از نمایی متفاوت چگونه بهنظر میرسند.»
خواهر خاموش
اگر تمام آنچه تاکنون بدان باور داشتید دروغ از آب درآمد چه؟ رایلی مکفرسون تمام عمر با این باور بزرگ شد که خواهر بزرگترش، لیزا، در نوجوانی خودکشی کرده است. همین باور به تصویر او از خانوادهاش و روابط آنها با یکدیگر معنا میبخشید و بر تمام ابعاد زندگی او تأثیر گذاشته بود. ولی حالا بعد از گذشت بیست سال او با یافتن مدارکی متوجه میشود که حقایق روی دیگری دارند. تلاش رایلی برای فهمیدن حقیقت، تمام آنچه را تاکنون خیال میکرد دربارۀ خانوادهاش میداند، زیر سؤال خواهد برد. او باید تصمیم بگیرد که گذشته برای امروز او چه معنایی دارد و با یافتههای تازهاش از حقیقت چه خواهد کرد.
خواهش می کنم ساکت باش
ریموند کِلِوی کاروِر جونیور (به انگلیسی: Raymond Clevie Carver, Jr.) (زادهٔ ۲۵ مه، ۱۹۳۸ - درگذشتهٔ ۲ اوت، ۱۹۸۸) نویسندهٔ داستانهای کوتاه و شاعر امریکایی بود. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و همچنین یکی از کسانی شمرده میشود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دههٔ ۱۹۸۰ شدهاند.
خودت باش دختر (از باور کردن دروغهایی که دربارهتان گفته می شود دست بردارید تا تبدیل به همان کسی شوید که واقعا هستید)
تا به حال اين فكر به سرت زده كه آنقدرها هم كه بايد خوب نيستي؟ كه به اندازه كافي لاغر نيستي؟ كه مادر بدي هستي؟ آيا اين فكر به سرت زده كه لياقتت همين است كه با تو بدرفتاري شود؟ كه هيچ ارزشي نداري و هرگز به جايي نخواهي رسيد؟ تمامي اينها دروغ است. دروغهايي كه توسط جامعه، رسانهها، خانوادههايمان، يا صادقانه بگويم، توسط خود شيطان ساخته شده و تداوم يافتهاند. اين دروغها براي اعتمادبهنفس و تواناييهاي ما خطرناك و ويرانگر هستند. بزرگترين گناه اين دروغها اين است كه اصلا آنها را نميشنويم. ما به ندرت دروغهايي را كه درباره خودمان ساختهايم ميشنويم چون سالهاست كه آنها با صداي بلند در گوشهايمان نجوا ميشوند و از اين رو شنيدنشان تبديل به امري عادي شده است. حرفهاي نفرتانگيزي كه هر روز بر سرمان آوار ميشوند اما متوجهشان نميشويم. تشخيص دروغهايي كه در مورد خودمان باور كردهايم كليد تبديل شدن به نسخه بهتري از خودمان است. اگر همزمان با علم به اين كه بر ناملايمات زندگيمان تسلط داريم بتوانيم مركز اصلي آنها را نيز پيدا كنيم آنوقت است كه ميتوانيم به درستي مسيرمان را تغيير دهيم.
خودت را به فنا نده
کتاب خودت را به فنا نده: کمتر فکر کن و دل به زندگی بده، از پرفروشترینهای نیویورک تایمز، سیلی دنیاست که بیدارت کند تا تواناییهایت را کشف کنی، خودت را به فنا ندهی و به بهترین خودت در زندگی تبدیل شوی. گری جان بیشاپ نویسنده این کتاب فوقالعاده است. این کتاب را همزمان با نسخه چاپی در کتابراه بخوانید.
هیچوقت با خودتان فکر کردهاید که شبیه یک همستر، روی یک چرخ، با عصبانیت و آشفتگی، مسیر زندگی را دویدهاید. اما همیشه در حال درجا زدن هستید؟ کتاب خودت را به فنا نده (Unfu*k Yourself) به شما کمک خواهد کرد تا از تمام تنشها و اضطرابهای خود خلاص شده و ساعتها احساس آرامش کنید.
تمام مدتی که درگیر بگو مگو و قضاوتهای درونی هستی، که البته هیچوقت هم متوقف نخواهند شد، صدایی آرام زیر گوشت زمزمه میکند: «خیلی تنبل و خرفتی و اصلاً به درد هیچکاری نمیخوری.» تو حتی متوجه نیستی چقدر به این زمزمه اعتقاد داری یا چهاندازه تباهت میکند. تو فقط تمام روز کار میکنی تا بر استرسها و فشارهای روحیات چیره شوی، زندگیات را نجات دهی و اگر نتوانی چرخ لعنتی زندگی را بچرخانی، تن به تسلیم میدهی و شاید هرگز به جایی که در زندگی میخواستی نرسی. شاید هیچگاه به آن شادی، اندام ایدئال، شغل یا ارتباطی که آرزویش را داری نرسی.
کتاب خودت را به فنا نده به کسانی اختصاص دارد که آن خودگوییهای بیحاصل را تجربه کردهاند. جریان بیپایان شک و بهانه، زندگی روزمره را به گند میکشد.
خوش شانس تر از همه بودیم
بهار ۱۹۳۹ است، و هر سه نسل خانوادۀ کِرک باآنکه سایۀ جنگ روزبهروز به آنها نزدیکتر میشود، تلاش میکنند روال عادی زندگی خود را دنبال کنند. گفتگوی سر میز شام دربارۀ تولد و روابط عاشقانه است، نه مصیبتی که آنها را از زادگاهشان، رادوم، دور خواهد کرد. خیلی زود وحشتی که اروپا را در بر گرفته است، همهگیر میشود و خانوادۀ کرک از هم میپاشد. هریک در مسیری جداگانه راه خود را از دالانهای مخوف و تودرتوی جنگ و سرکوب و کشتار بهسمتِ پناهگاهی باز میکنند. یکی از برادرها تبعید میشود و دیگری تلاش میکند از قاره فرار کند. بقیه هم با تمام عذابی که بر سرشان میبارد، تقلا میکنند از مرگ نجات یابند؛ گرسنه ساعتهای طولانی در گتوها کار میکنند یا خود را یک مسیحی جا میزنند تا میان مردم زندگی کنند. ترس یکدیگر را ندیدن و ارادۀ راسخشان برای زندهماندن، خانوادۀ کرک را پیش میراند و آنها با تکیه بر امید، نبوغ و قدرت درونیشان در این مسیر دشوار و ناهموار استقامت میکنند. رمان خوششانستر از همه بودیم، نشان میدهد که چگونه روح آدمی میتواند در مواجهه با تاریکترین لحظات قرن بیستم، تاب آورد و همچنان جوان بماند.
دختران زیرزمینی کابل
جنی نوردبرگ
مترجم: آیسان شموسی
زندگی پنهان دختران افغانستان در پوشش پسرانه
***بهترین کتاب سال ۲۰۱۴ به انتخاب پابلیشرز ویکلی
***نامزد بهترین کتاب ناداستان سال ۲۰۱۴ به انتخاب گودریدز
فرهنگ مردسالاری در افغانستان به گونهای است که تولد پسران را مایۀ سرور و سربلندی میدانند و تولد دختران را مایۀ سرشکستگی و نگونبختی. آیین «بچَهپوشی» حکایت دخترانی است که در برههای از زندگی خود در لباس پسرانه، پرورش مییابند. آزیتا نمایندۀ پارلمان افغانستان است که چارهای ندید جز آنکه چهارمین دخترش را بچَهپوش کند و نامش را مهران بگذارد. زهرا نوجوانی ماجراجو است که در گیرودار دوران بلوغ، نمیگذارد پدرومادرش دوباره او را به دنیای دخترانه برگردانند. شکریه بعد از آنکه بیست سال بچَهپوش بوده است، اکنون ازدواج کرده و سه فرزند دارد.
درون آب
ترجمه: علي قانع
پائولا هاوکینز (به انگلیسی: Paula Hawkins) (زاده ۲۶ اوت ۱۹۷۲) نویسندهٔ بریتانیایی است که به خاطر رمان پرفروش دختری در قطار شناخته شده است.
آن از 15 سالگي عاشق مرد شده بود؛ آنقدر كه از زندگياش در سالهاي قبل از آن چيزي يادش نميآمد. مرد 18 ساله بود كه جنگ شروع شد و 19 ساله بود كه رفت به جنگ، و هر بار كه برميگشت بزرگتر شده بود؛ نه چند ماه، بلكه سالها، دههها و قرنها. با وجود اين، اولينبار كه به خانه برگشت هنوز خودش بود. شبها گريه ميكرد و مثل آدمي تبدار بندش ميلرزيد. به آن گفته بود كه ديگر نميتواند بگردد، خيلي ميترسيد. شب قبل از برگشتن، زن او را كنار رودخانه پيدا كرد و به خانه آوردش. (نبايد هرگز چنين كاري ميكرد و بايد ميگذاشت كار خودش را بكند.) اين خودخواهي بود كه مانعش شد. حالا داشت نتيجهاش را ميديد.
دفاع از جیکوب
دفترچه خاطرات
دفترچه خاطرات داستانی ست در قالب یادداشت های روزانه که میستی کلایمن، شخصیت اصلی رمان، برای شوهرش، پیتر نوشته است. پیتر پس از اقدام به خودکشی، به کما می رود و در بیمارستان بستری می شود. میستی زمانی به تحصیل در رشته هنر مشغول بود و رویای زندگی آزاد و خلاقانه یک هنرمند را در سر می پروراند؛ اکنون پس از ازدواج با پیتر و آمدن به جزیره ویتنسی که قبلا مکانی زیبا و منحصر به فرد بود و اینک به سبب هجوم توریست ها رفته رفته رو به ویرانی ست، زندگی اش به روزمرگی های رخوت آلود خدمتکاری ساده در هتل خلاصه می شود. پس از به کما رفتن پیتر، رازی آشمار می شود حاکی از این که او بعضی از اتاق های خانه هایی را که سابقا کار بازسازی شان را بر عهده داشت. از نظر پنهان ساخته و با دستخطی بسیار بد، پیغام هایی زشت و هولناک بر سراسر دیوارهای آن اتاق های نهان نوشته است. صاحبخانه های خشمگین از هرسو علیه ش شکایت می کنند و بدین ترتیب، واپسین کورسوی امید میستی برای تبدیل شدن به هنرمندی بزرگ به خاکستر بدل می گردد. اما بعد، چنان که گویی جسم میستی به تسخیر روح هنرمندی افسانه ای به نام مائورا در آمده که دو قرن پیش در همین جزیره ساکن بود. وی دوباره نقاشی کردن را به شکلی مسحور کننده آغاز میکند. اما آیا این احتمال وجود دارد که استعداد نورسته میستی چیزی نباشد جز بخشی از یک نقشه شگرف و به غایت شوم؟ قطعا نباید چنین احتمالی را نادیده گرفت...
دویی گربه کتابخانه
در يك شب زمستاني، بچه گربهاي نارنجيرنگ به كتابخانه عمومي اسپنسر آيووا پناه ميآورد و صبح روز بعد، ويكي مايرون، مدير كتابخانه، او را پيدا ميكند. مايرون مادري تنهاست و با مشكلات زيادي از جمله سرطان سينه، مرگ اعضاي خاناوده و همسري الكلي دست و پنجه نرم ميكند؛ دويي از همان لحظه اول قلب او و تمام كاركنان كتابخانه را تسخير ميكند و نوزده سال تمام همراه لحظات تلخ و شيرين آنها ميشود. دويي با مايرون قايمباشك بازي ميكند و ذهن او را ميخواند و با حس ششم قوياش ميتواند تشخيص دهد چه كسي در لحظه بيشتر به او نياز دارد. دويي، گربه كتابخانه، رفته رفته شهرت جهاني پيدا ميكند و به چهرهاي محبوب در رسانهها تبديل ميشود.او ديگر فقط يك دوست نيست، بلكه مايه افتخار جامعه كشاورزاني است كه در تلاشاند بحران اقتصادياي را كه مدتهاست گريبانگيرشان شده، پشت سر بگذارند. اين كتاب نه تنها به خاطر زنده نگه داشتن ياد يك گربه نوشته شده، بلكه نامهاي است عاشقانه براي كتابداران و كتابدوستان.
دیدن از سیزده منظر
کالم مک کان
ترجمه: ابراهیم فتوت
کالم مک کان در سالهای گذشته موفق به دریافت جوایز متعددی در سرزمین جویس شده که مهمترین آنها کسب عنوان کتاب سال ایرلند در سال ۲۰۰۳ و جایزه بینالمللی دوبلین در سال ۲۰۱۰ است. افتخارات وی تنها متعلق به زادگاهش نیست بلکه او موفق به کسب جایزه National Book Award آمریکا در سال ۲۰۰۹ نیز شده است، همچنین در سال ۲۰۱۰ نشان ادب و هنر آمریکا و کانادا از بنیاد گوگنهایم را نیز از آن خود کردهاست. این موارد تنها جرعهای از دریای افتخارات مک کن ایرلندی است.
«دیدن از سیزده منظر» مجموعهای از یک رمانک (ناولا) با همین نام و سه داستان کوتاه با محوریت درماندگی نسل زاییده دنیای مدرن است. فضاسازی آشنا و توصیفات دلربا به همراه روایت خلاقانه و البته نو از یک داستان شما را چنان با سیر داستان همراه میکند که با خواندن تنها یک صفحه از داستان، تا پایان مهمان ناخوانده شخصیتهای نزدیک و البته بسیار دور دنیای عجیب وی میشوید. به چالش کشیدن روابط خانوادگی پدر و فرزندی، سرک کشیدن به مفاهیم بنیادین چون صلح و درخودماندگی بشر امروز درونمایه «دیدن از سیزده منظر» است.
راهحل جایگزین (رویارویی با مشکل بازیابی خویشتن و یافتن شادی)
شريل سندبرگ بعد از مواجهه با مرگ ناگهاني شوهرش احساس ميكرد كه ديگر هرگز خودش و بچههايش طعم واقعي لذت و شادي را نخواهند چشيد. او درباره آن روزها مينويسد: «تهي بودم؛ پوچي بيانتهايي كه قلب و سينهام را پر كرده بود و قدرت تفكر و حتي نفس كشيدن را از من گرفته بود.» دوستش، آدام گرانت، استاد رشته روانشناسي دانشگاه وارتون، به او گفت: «بعد از تجربه يك حادثه كشنده و دردناك، ميتوان با برداشتن قدمهايي متمركز، دوباره به زندگي بازگشت. ما با ظرفيتي از قبل تعيين شده و بازگشتناپذير متولد نشدهايم. بازگشتپذيري نوعي ماهيچه است كه هر كسي ميتواند آن را قوي و قويتر كند.»