جهان نويسندگان و مترجمان كتاب

جاده جهنم با نیت خوب هموار شده است: اولین نمونه از این نقل قول در انه اید ویرژیل یافت می شود: “facilis descensus Averno” (نزول به جهنم آسان است).

اولین نمونه از این نقل قول در Aeneid ویرژیل یافت می شود: “facilis descensus Averno” (نزول به جهنم آسان است).

اساساً، این یک نقل قول در مورد خطای سهوی است – مواردی را در نظر بگیرید که در آن شما با نیت خوب عمل کردید، اما متوجه شدید که در مبارزه با مردم مخالف هستید، یا به مواقعی فکر کنید که در آن از حمایت همه افراد مهم برخوردار بودید، اما با این حال، نتیجه نهایی را داشتید. اون چیزی نبود که تو میخواستی

بعد از اینکه تصمیم گرفتید اقدام کنید، چهار سناریوی ممکن وجود دارد.

یا به تنهایی عمل می‌کنید و شکست می‌خورید/موفق می‌شوید یا با حمایت گروه عمل می‌کنید و شکست می‌خورید/موفق می‌شوید. در زیر چهار مورد ذکر شده است.

۱. شورشی بدبخت

شما نیت خوبی دارید، همه با شما موافق نیستند و برنامه شما به نتیجه نمی رسد (چون تنبل یا بدشانس بودید).

داستانی در مورد مردی به نام چارلز بلیس وجود دارد که می‌خواست نحوه برقراری ارتباط ما را تغییر دهد، زیرا معتقد بود بسیاری از مشکلات جهان را می‌توان در عیوب ذاتی زبان جستجو کرد.

بلیس فکر می‌کرد که زبان طبیعتاً فریبنده است، مردم را می‌توان فریب داد تا ایده‌های خطرناکی را باور کنند، زیرا کلمات دقت ندارند – یک سیاستمدار می‌تواند جمله‌ای را به شیوه‌ای خاص بیان کند که آن را برای گروه وسیع‌تری از مردم جذاب کند، یا می‌توانست آن را تبلیغ کند. نژادپرستی و با استفاده از استدلال های علمی، پوشیده از زبان مبهم و فلسفی، آن را بپوشانند.

این نگرانی در مورد معناشناسی یک موضوع قدیمی است و بسیاری از این استدلال ها را می توان در مقاله ای در مورد درک انسانی توسط جان لاک یافت.

نمادهای سعادتمند
بلیس روش جدیدی برای برقراری ارتباط ابداع کرد: معناشناسی. او به جای استفاده از کلمات برای انتقال ایده ها، از تصاویر استفاده می کرد – او آن را Blissymbolics نامید. او نامه هایی به دولت ها فرستاد و امیدوار بود که نظام جدید او را بپذیرند، اما همه تلاش هایش ناکام ماند.

سپس، یک روز، او متوجه شد که برای سال‌ها، مرکزی در کانادا از نمادهای او برای آموزش برقراری ارتباط به کودکان فلج مغزی استفاده می‌کند. او ابتدا خوشحال شد، اما بعد از اینکه فهمید از زبانش نه به عنوان جایگزین، بلکه به عنوان پلی برای یادگیری زبان های سنتی استفاده می شود، وحشت کرد. او از مرکز شکایت کرد و بی وقفه آن را مداخله کرد تا اینکه سرانجام با او به سازش رسیدند.

گاهی اوقات کاری را که به آن باور دارید انجام خواهید داد و شکست خواهید خورد. اما اغلب یک خط نقره ای وجود دارد، شکست ها بدون پشت سر گذاشتن برخی از درس ها، برخی از موهبت هایی که می توانید از آنها استفاده کنید، رخ نمی دهد. البته، گاهی اوقات این کار را نمی‌کنند، اما در بسیاری از موارد، فردی که شکست می‌خورد، شانس موفقیت را ندارد، بلکه خرد آموختن از اتفاقی که افتاده است، یا به سادگی، پذیرفتن جایزه تسلی است.

چارلز بلیس نمی‌توانست دنیا را تغییر دهد، اما اختراع او برای کودکان فلج مغزی پله‌ای بود – راه جدیدی برای یادگیری نحوه صحبت کردن به زبان مادری به آنها ارائه کرد. اما از آنجایی که این پیروزی تسلی بخش آن چیزی نبود که در ابتدا تصور می کرد (جایگزینی زبان)، او از مرکز شکایت کرد و وجوهی را که می توانست کودکان معلول را معالجه می کرد، برداشت.

۲. سیاستمدار آرمان گرا

شما نیت خوبی دارید، همه قبول دارند که آنها خوب هستند، اما برنامه شما به نتیجه نمی رسد.

شما می توانید پشتیبانی یکپارچه داشته باشید، چیزی جز tailwind، اما به دلیل خطاهای پیش بینی نشده در طول مسیر، ماموریت شما شکست خورد.

Webvan یکی از بزرگترین فلاپ های دات کام در تاریخ بود. این یک تجارت خواربار فروشی آنلاین بود که در سال ۲۰۰۱ – پس از ۳ سال فعالیت – اعلام ورشکستگی کرد و توسط Amazon.com خریداری شد.

از سرمایه گذاران خطرپذیر، وب ون بیش از ۳۹۶ میلیون دلار جمع آوری کرد و آنها ۳۷۵ میلیون دلار اضافی را در عرضه اولیه عمومی به دست آوردند. این شرکتی بود که به نظر می رسید برای عظمت قرار دارد، اما آنها به شدت سقوط کردند – سقوط آنها را می توان به سرمایه گذاران بیش از حد مشتاق نسبت داد که می خواستند شرکت مزیت حرکت اول را به دست آورد. وبوان در اوج خود در سال ۲۰۰۰، ۱۷۸ میلیون دلار فروش داشت اما ۵۲۵ میلیون دلار هزینه داشت.

وقتی از حمایت همه برخوردارید و هنوز شکست می خورید، ممکن است گیج کننده ترین سناریو باشد. در اینجا موردی وجود دارد که در آن همه اطرافیان به شما می‌گویند که ایده درستی دارید و سال‌ها بعد متوجه می‌شوید که یا ایده درستی نبوده یا فرد مناسبی برای آن نیستید.

مانند هر شکستی، درس هایی از آن آموخته خواهد شد. اما اشکال این است که گزینه “ایمن” شما برای تکیه بر بازخورد دیگران قابل اعتماد نیست. جهان بینی شما تغییر می کند و اکنون مجبورید به مراتب مستقل تر فکر کنید. خطر اینجاست که در آینده نسبت به عقاید دیگران بیش از حد متخاصم شوید. وقتی افراد شما را ناامید کرده اند، واکنش بیش از حد و عدم اعتماد به آنها آسان است، اما البته، مشکل این نبود که اطلاعات درستی به شما نداده اند، بلکه این بود که شما انتظارات اشتباهی داشتید.

این هوشمندانه است که هرگز کورکورانه به کسی اعتماد نکنید، حتی اگر آنها سرمایه‌گذار باشند که بیش از صد میلیون دلار به شرکت شما وارد می‌کنند. وقتی دستگاه شناختی شما در برخورد با تصمیماتی که باید بگیرید در درجه دوم قرار می گیرد، بی دفاع می شوید.

۳. شرور خوب

شما نیت خوبی دارید، همه موافق نیستند، برنامه های شما به سرانجام می رسد.

Unabomber به مردم هشدار داد که چگونه فناوری جامعه را فلج می کند، چگونه ما به دنیایی از ربات ها تبدیل شده ایم، بدون فکر پشت چراغ قرمز توقف می کنیم، برای همه چیز با رایانه هایمان مشورت می کنیم، و همه اشکال ارتباط انسانی را با اتوماسیون جایگزین می کنیم.

سیستم صنعتی-تکنولوژیکی ممکن است زنده بماند یا ممکن است از بین برود. اگر زنده بماند، ممکن است در نهایت به سطح پایینی از رنج جسمی و روانی دست یابد، اما تنها پس از گذراندن یک دوره طولانی و بسیار دردناک سازگاری و تنها به قیمت کاهش دائمی انسان ها و بسیاری از موجودات زنده دیگر به محصولات مهندسی شده و صرفا چرخ دنده ها در ماشین اجتماعی

جامعه صنعتی و آینده آن، تد کاچینسکی
تد کاچینسکی (The Unabomber) با تکیه بر ایده‌های ژاک ایلول، انجمن فناوری، فکر می‌کرد که فناوری مستقل از مردم عمل می‌کند، هدف آن این است که خود را تا بی نهایت تکرار کند، و ما به عنوان انسان، صرفا قربانیانی هستیم که چاره‌ای نداریم. بلکه باید همراهی کنیم و با هزینه خودمان گسترش سریع آن را تطبیق دهیم.

نکته موذیانه در اینجا این است که هیچ توطئه ای وجود ندارد، هیچ کس در راس آن نیست که سعی کند این واقعیت نابسامان را بسازد.

پیشرفت سیستم تکنولوژیکی یک نتیجه اجتناب ناپذیر است. فناوری صرفاً روش کارآمدتری برای انجام کاری است، نیازی نیست الکترونیکی باشد. یک کار مکتوب که نحوه انجام کاری را بهبود می‌بخشد، می‌تواند تکنولوژیکی در نظر گرفته شود. به دلیل انگیزه‌های موجود، ما تحقیقات در مورد پیشرفت فناوری را متوقف نخواهیم کرد – ما باید دائماً راه‌های کارآمدتری برای انجام کاری پیدا کنیم. در نتیجه، زندگی ما همچنان خودکارتر خواهد شد و ما همچنان انسانیت و اراده آزاد خود را از دست خواهیم داد. این یک استدلال کاملا منطقی است.

تد کاچینسکی این بحث را به نتیجه ای رساند که فقط خودش به آن اعتقاد داشت. او فکر می کرد که تنها راه حل این است که سیستم را به کلی نابود کند – قصد او متوقف کردن رشد تکنولوژیکی و شروع مجدد آزمایش انسانی از ابتدا بود.

اگر سیستم خراب شود، عواقب آن همچنان بسیار دردناک خواهد بود. اما هر چه سیستم بزرگ‌تر شود، نتایج خرابی آن فاجعه‌بارتر خواهد بود، بنابراین اگر قرار است خراب شود، بهتر است زودتر از بین برود.

جامعه صنعتی و آینده آن، تد کاچینسکی
او توانست زندگی خانواده ها را نابود کند، هیچ کاری برای کند کردن پیشرفت فناوری انجام نداد و بسیاری از مردم را نگران باز کردن نامه هایشان کرد.

جوکر در شوالیه تاریکی هدف یکسانی داشت – هر دو شخصیت می بینند که سیستم، در عین اینکه منظم و کاربردی است، ریشه اش خراب است. راه حل آنها این است که سیستم را به هرج و مرج بیاندازند تا ریاکاری ها و آسیب پذیری های آن آشکار شود، اما هرج و مرج تضمینی برای بهبود وضعیت نیست – می تواند اوضاع را بدتر کند. اغلب اتفاقی که می افتد این است که سیستم زنده می ماند اما افراد بی گناه رنج می برند.

آزمایش شوروی معروف‌ترین نمونه سیاسی است که در اینجا جای می‌گیرد، رهبران آن نیاز به برابری‌طلبی، یک هدف فضیلت‌آمیز را ترسیم کردند، اما نتیجه آن گولاگ بود – میلیون‌ها مرگ، زمین‌داران آواره، جنگ‌ها و ویرانی.

۴. پارادوکس هاکسلی

شما کاری را انجام می دهید که فکر می کنید درست است، همه با شما موافق هستند، شما به آنچه می خواهید می رسید.

به عنوان مثال، دیدگاه دیستوپیک Brave New World است، جایی که همه به سوما (داروی بدون عوارض جانبی) وابسته هستند – لذت دائماً تجربه می شود، اما زندگی مردم بی معنی است. بحث بر ضد زندگی بدون رنج و درد دشوار است، با این حال ممکن است زندگی ارزش زیستن نداشته باشد.

مثال شخصی‌تری را تصور کنید، جایی که زندگی لذت‌پرستانه‌ای را انتخاب می‌کنید، جایی که به چیزی که برای شما لذت فوری به ارمغان نمی‌آورد توجهی نمی‌کنید.

برای شما، سخت کوشی و نظم و انضباط فقط اتلاف وقت است، حواس پرتی از کارهای ارزشمندتر. شما ممکن است این سبک زندگی را بپذیرید و از آنجایی که به کسی آسیب نمی‌رسانید، مخالفتی پیدا نمی‌کنید و در عین حال اشتباه می‌کنید.

و این خطرناک ترین شکل خطا است، زیرا کمترین ناهماهنگی شناختی وجود دارد. جریان اجتماعی در جهت دلخواه شما حرکت می کند، همه چیز طبق برنامه پیش می رود، با این حال شما را به سراشیبی می برد. این رابطه می تواند با دوستان باشد، یا می تواند یک رابطه صمیمی باشد، که در آن فکر می کنید بهشتی که به طور جمعی ساخته شده است، کلیدهای خوشبختی شما را در بر می گیرد تا در نهایت عکس آن را کشف کنید. یا یکی با کارفرمایان خود که در آن معتقد بودید که رابطه ای با منفعت و اعتماد متقابل می تواند ایجاد شود، اما در نهایت، این یک رابطه فریبکاری بود.

درک شما از واقعیت، هر چه که باشد، به راحتی ممکن است اشتباه شود – حتی اگر دیگران به آن اشاره نکنند. این نقطه کور ضرب المثلی است.

هر زمان که مردم به رفتار شما شک می کنند، مجبور می شوید اعمال خود را مرور کنید و عمیق تر در مورد آنها فکر کنید – حداقل اگر عاقل باشید. اما وقتی کسی با شما مخالفت نمی کند، آنگاه احساس می کنید که مانعی برای دنبال کردن هدف خود ندارید – هر چقدر هم که ممکن است اشتباه باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *