جهان معرفی و نقد كتاب

خلاصه کتاب تاریخچه زمان اثر استیون هاوکینگ

از روی خوش شانسی یا مشیت الهی، ما انسان ها در مکانی فرود آمده ایم که از آنجا می توانیم به کیهان نگاه کنیم و به خاطر بی پایانی درک شده اش فروتن شویم، یا می توانیم عمیق تر به ساختار آن بنگریم. ساخته شده اند و از اینکه چگونه همان عناصر می توانند تنوع زیادی از دانه های شن گرفته تا ستارگان پرجرم و البته ما را تولید کنند، متحیر باشید. برخی از مردم ترجیح می دهند از طریق تلسکوپ نگاه کنند، عده ای از طریق میکروسکوپ در حالی که عده ای دیگر روی صندلی راحتی خود می نشینند و جهان را در حین باز شدن تماشا می کنند. ابتدا متفکران صندلی راحتی آمدند و ایده های روشنگرانه زیادی را با خود آوردند، برخی خوب و برخی بد. در حالی که عده کمی از ایده وجود یک نیروی همه کاره همیشه ناخوشایند بودند، خدا، دیگران، کسانی که در آن زمان ایده هایشان بیشتر برای توده ها جذاب بود، به راحتی این مفهوم را پذیرفتند. اما زمانی که هر سه در شخصیتی که تلاش می کند آنها را در یک نظریه متقن متحد کند، متحد می شوند، یک فرد مهربان را پیدا می کنیم – استیون هاوکینگ. تلاش علم برای یافتن آن نظریه واحدی بوده است که بتواند همه چیز را توضیح دهد، جایی که هر نظریه جزئی که تاکنون (در مدرسه) خوانده ایم به عنوان موردی از نظریه یکپارچه در برخی شرایط خاص توضیح داده می شود.

استیون هاوکینگ سعی کرده است ماهیت جهان ما را از کوچکترین ذرات که قابل مشاهده نیست تا بزرگترین موجودات، سیاهچاله ها، که (از قضا) نیز قابل مشاهده نیستند، به زبان ساده توضیح دهد. با صرف نظر از یک معادله ریاضی، رابطه هم ارزی انرژی جرم جرم توسط انیشتین، هاوکینگ تمام ریاضیات را کنار گذاشته و گنجینه های علم و دانش جهان را که تاکنون به دست آورده ایم (به درستی تا زمان کتاب نوشته شد) در حالی که حدس می زد که چه چیزی ممکن است اجزای آن نظریه یکپارچه باشد.

او تلاش شرافتمندانه‌ای برای از بین بردن شکاف بین آنچه که مردم عادی می‌دانند و دستاوردهایی که علم به آن دست یافته است، انجام داده است. او دلیل این تقسیم را اینگونه توضیح می دهد: «تا به حال، بیشتر دانشمندان آنقدر مشغول توسعه نظریه های جدیدی بوده اند که جهان هستی را توصیف می کنند و نمی توانند این سوال را مطرح کنند که چرا. از سوی دیگر، افرادی که کارشان این است که بپرسند چرا، فیلسوفان، نتوانسته‌اند با پیشرفت‌های نظریه‌های علمی همگام شوند.» او این عقب ماندگی را به تبدیل شدن ریاضیات و علم به «بیش از حد فنی و ریاضی برای دانشمندان» نسبت می‌دهد. فیلسوفان، یا هر کس دیگری به جز چند متخصص. فیلسوفان دامنه تحقیقات خود را چنان کاهش دادند که ویتگنشتاین، مشهورترین فیلسوف این قرن، گفت: «تنها وظیفه باقی مانده برای فلسفه، تحلیل زبان است». چه نزولی از سنت بزرگ فلسفه از ارسطو تا کانت!» او تلاش کرده است آنچه را که مخاطب عام کمبود داشته است پر کند.

او در این تاریخ مختصر زمان و علم که امروزه آن را می شناسیم، ما را به سفری می برد از زمانی که ارسطو و جهان آن عصر معتقد بودند که زمین مرکز جهان است و بر پشت یک لاک پشت غول پیکر تکیه می کند. عصر معاصر ما که بهتر می دانیم. این داستان مختصر و لذت بخش از علم، تلاش های پرزحمت دانشمندان و فیلسوفان برای توضیح جهان به گونه ای است که ما می بینیم یا آن گونه که آنها می بینند، اشتباهاتی که مرتکب شده اند و حقایق عمیقی که کشف کرده اند.

اول، او شروع به نگاه کردن به فضا می کند. او ماهیت ستارگان، زندگی و اندازه آنها را توضیح می دهد. تلاش‌های مختلفی که به ما کمک کرده تا آنها را بهتر درک کنیم و به نوعی قدرت خودمان یعنی خورشید را درک کنیم. ما اکنون با اطمینان خاصی می دانیم که خورشید ما چه خواهد شد و چه زمانی. از سنت قدیمی تماشای آسمان های شبانه و ایجاد داستان ها و خرافات در مورد آنها گرفته تا مفاهیم بهشت و جهنم گرفته تا قانون گرانش نیوتن و نظریه نسبیت عام انیشتین، متوجه می شویم که چگونه کار می کند و چگونه به این نقطه رسیده ایم. او تصورات ما از مطلق‌ها را می‌شکند که چگونه، همانطور که نیوتن کشف کرد، فضا نسبی است و سپس تقریباً ۲۵۰ سال بعد، انیشتین با نشان دادن اینکه زمان نیز مطلق نیست و چگونه همه چیز در جهان این فضا-زمان را تغییر می‌دهد، جهان را تکان داد. -پارچه. یک چیز به چیز دیگری منتهی می شود، و سپس یک مورد عجیب از تکینگی پیش می آید که نمی توان آن را با نظریه های کلاسیک توضیح داد یا از آن فراتر رفت – آنچه در داخل سیاهچاله ها اتفاق می افتد، و آنچه در طول انفجار بزرگ اتفاق افتاد. اتفاقاً، ریاضیدانان معمولاً بهتر است از تکینگی ها اجتناب کنند (و نظریه کوانتومی بیان می کند که این دو مورد ممکن است منجر به تکینگی نشوند).

سپس، او نگاه را از ستاره ها به چیزهای کوچکتر منحرف می کند، و به دنبال پاسخ هایی در سطح میکروسکوپی می گردد – در مورد اینکه اشیا چگونه ساخته شده اند و از چه چیزی ساخته شده اند. یک علم جدید، نظریه کوانتومی تکامل می یابد و به نظر می رسد به هر پدیده ای در سطح میکروسکوپی پاسخ می دهد. با این حال، پاسخ‌هایی در مقیاس کیهانی ارائه نمی‌کند، تا زمانی که تلاش‌هایی برای یکپارچه کردن دو نظریه اصلی – نظریه کوانتومی الکترودینامیک که به نظر می‌رسد بر همه چیز کوچک حاکم است و نظریه نسبیت عام که بر چیزهای بزرگ مسلط است – در یک واحد یکپارچه یکپارچه ارائه نمی‌کند. “نظریه کوانتومی گرانش”. با این حال، ما همچنان معتقدیم که “جاذبه دلیل عاشق شدن مردم نیست”. اگر از نزدیک دنبال کنید، هر چند گاهی ممکن است خشم‌انگیز باشد – مانند ایده غیرقابل تصور زمان خیالی که می‌تواند پاسخ‌هایی درباره چگونگی شروع و پایان همه چیز، وجود خدا و چرایی چیزها به این شکل باشد. , اصل ضعیف انسان – شما در تمام مدت سوالاتی خواهید پرسید و پاداشی مشابه دریافت خواهید کرد. من به عنوان یک، آن را پس از کوارک‌ها کاملاً از دست دادم، و مجبور شدم دوباره آن را مرور کنم قبل از اینکه با جزئیاتی زیبا از تفسیر ذرات گراویتون‌ها و عجیب بودن اسپین روبرو شوم. آیا می‌توانید ذره‌ای را تصور کنید که اگر یک بار به آن چرخش داده شود، مانند قبل به نظر نمی‌رسد، اما اگر آن را دو بار بچرخانید، در نهایت مانند ابتدا به نظر می‌رسد؟ نه؟ من هم نمی توانم، اما وجود آنها از نظر ریاضی ثابت شده است، و شواهد تجربی زیادی نیز وجود دارد.

استیون هاوکینگ، همانطور که خودش می گوید، تلاش کرده تا ماهیت خدا یا بعداً همانطور که اصلاح می کند، ذهن خدا را در این طرح بزرگ بیابد. او متافیزیکدانی را که با ایده مداخله الهی مماشات می کند، ناامید نمی کند. او در بسیاری از جاها با خود بر سر اینکه جهان کار خداست بحث می کند و چگونه این کار را انجام داده است؟ «خداوند قبل از اینکه جهان را بیافریند چه کرد؟ آگوستین پاسخی نداد: او جهنم را برای افرادی که چنین سؤالاتی می پرسیدند آماده می کرد. در عوض، او گفت که زمان خاصیت جهان است که خداوند آن را آفریده است و زمان قبل از آغاز جهان وجود نداشته است.» اما همانطور که قبلاً اشاره کردم، اگر بتوانیم با ایده زمان خیالی راحت شویم، می‌توانستیم پاسخ‌هایی به این موضوع داشته باشیم که چرا اینجا این سؤال‌ها را می‌پرسند و با اطمینان (اما نه کاملاً) چه اتفاقی می‌افتاد اگر اینطور نبود، که خدا را تقریباً برای مدت طولانی روی نیمکت می‌گذارد.

کتاب به نحوی که ارائه شده زیباست. خواندن آن جالب است، اما مراقب باشید که پرش به حوزه کوانتومی می‌تواند بهترین مؤمنان را به نگرانی‌های آگنوستیک تبدیل کند، بنابراین به شک و تردید اجازه دهید. ممکن است همه اینها یک توهم باشد، در حالی که ما در خیال زندگی می کنیم در حالی که فکر می کنیم واقعیت تخیلی است، چیزی شبیه زندگی در آینه و فکر می کنیم که شخص واقعی تصویر آینه ای ماست. همه اینها ممکن است به صفر منتهی شود، همه چیز از هیچ به وجود بیاید، و در عین حال به هیچ تبدیل شود (که پس از گذراندن همه اینها فهمیدن آن بسیار خسته کننده خواهد بود). همانطور که اغلب در کتب دینی نقل شده است – بجویید تا خواهید یافت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *