لوتر
لوتر (به انگلیسی: Luther) نمایشنامهای است از جان آزبرن، نمایشنامهنویس انگلیسی که در سال ۱۹۶۱ نوشته شده و به کاوش در عواملی میپردازد که در زندگی مارتین لوتر، یکی از محرکین اصلاحات پروتستانی مؤثر بودهاند آزبرن روند نوشتن علیه انبوه قتل و غارتگری دهقانان (۱۵۲۵) توسط لوتر، و درخواست او برای سرکوبهای شدید دهقانان را در جنگ دهقانی (۱۵۲۴- ۱۵۲۶) نشان میدهد. لوتر او پاسخ فلسفی و کلامی خوبی به این چالش، مطابق با تفکر خود لوتر میدهد. این امر به نظر میرسد نشاندهندهی تبرئهی آزبورن از هر گونه اتهام نگاه کاملاً یکجانبه علیه لوتر باشد. به نظر میرسد لوتر موجب سرخوردگی آزبورن باشد، زیرا او میتوانست با دنبال کردن زندگی وی، او را به عنوان یک انقلابی بنمایاند. لوتر یوهان ون استاپیتز را داشت، اگر چه در یک زمان وقتی شخص تاریخی شدهاند مرده حداقل یک سال قبل، از گفتن لوتر: «ما چیزهای زیادی به شما مدیونیم.»
لولی سرمست
نویسنده : رسول پرویزی
رسول پرویزی شخصیت ادبی ـ سیاسی معاصر که شهرتش بیشتر به سبب قصه های اوست . وی در 1298 ش در بوشهر به دنیا آمد در کودکی با پدرش به شیراز رفت و در مدارس آن شهر به تحصیل پرداخت. مقاله نویسی را در هفته نامه محلی سروش شیراز که ارگان حزب توده ایران در آن شهر بود آغاز کرد . در بهمن 1322، پرویزی و جمعی از نویسندگان و شاعران شیراز، از جمله فریدون توللی و محمد باهری ، «جمعیت آزادگان فارس » را تشکیل دادند و در مبارزات انتخاباتی مجلس در آن دوره نامزدی معرفی کردند که انتخاب نشد.
دو کتاب شلوارهای وصله دار (1336 ش ) و لولی سرمست (1346 ش ) که هر دو چندین بار به چاپ رسیده شلوارهای وصله دار مجموعه ای است از داستانهایی که در سالهای 1331 ـ 1332 ش در مجله سخن منتشر می شد. نویسنده در این مجموعه نقال قصه های ساده ای است که ریشه در خاطراتش دارند، و ماجراهای ایام کودکی خود را به صورتی طنزآمیز روایت می کند. منتقدان ، داستان «شیرمحمد» این مجموعه را، به عنوان زمینه ای برای آفرینش رمان تنگسیر صادق چوبک (متوفی 1377 ش )، قابل توجه دانسته اند.
لولی سرمست ، مجموعه دوم نویسنده ، کمتر از مجموعه پیشین سرگرم کننده است و نویسنده در آن ، از دریچه ای تنگتر و فردگرایانه تر به زندگی می نگرد. پرویزی در این کتاب از مظاهر گذشته شیراز با دریغ و حسرت یاد می کند...
لولیتا
لولیتا از آثار کلاسیک و شاهکارهای ادبیات داستانی قرن بیستم محسوب میشود و در رتبه چهارم بهترین رمان انگلیسی زبان کتابخانه مدرن قرار گرفته است.
شهرت داستان در فرهنگ عمومی موجب شده تا نام «لولیتا» به لقبی برای دختران زودبالغ و سکسی تبدیل شود.
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۵۵ در پاریس توسط «Olympia Press» به چاپ رسید. استنلی کوبریک، در سال ۱۹۶۲، و آدریان لین در سال ۱۹۹۷، دو فیلم با اقتباس از این رمان ساختند. این رمان همچنین چندین بار دستمایه نمایشهای روی صحنه بودهاست.
لولیتا (به انگلیسی)
لولیتا شاهکار ناباکوف
.Lolita, light of my life, fire of my loins. My sin, my soul. Lo-lee-ta: the tip of the tongue taking a trip of three steps down the palate to tap, at three, on the teeth. Lo. Lee
لولیتا، چراغ زندگی من، آتش اندام جنسی من. گناه من، روح من. لو، لی، تا: نوک زبان در سفری سهگامی از کام دهان به سمت پایین میآید و در گام سومش به پشت دندان ضربه میزند: لو. لی. تا.
لی لا
نام نویسنده : مریلین رابینسون
نام مترجم : مرجان محمدی
مریلین رابینسون برنده ی جایزه ی پولیتزر برای رمان گیلیاد،جایزه ی بنیاد همینگوی برای رمان خانه داری و جایزه ی اورنج برای رمان خانه،این بار با داستان لی لا به شهر کوچک و خیالی گیلیاد در آیووا بر میگردد داستان با دزدیده شدن لی لا در کودکی آغاز میشود.او تحت حمایت زنی بی پناه و سرگردان روزگار میگذراند و سرانجام از کلسیای عالی جناب ایمز سر در می آورد.رابینسون داستان عشق کشیش به لی لا را با ظرافتی بی نظیر تعریف میکند.
مریلین رابینسون یکی از بزرگ ترین رمان نویسان معاصر است.
ساندی تایمز
لی لا داستان ژرف اندیشی در اخلاقیات و روان شناسی است و یا نثر صریح خود ما را با این واقعیت هراس انگیز روبه رو میکند که فقره جهالت و بی پناهی چه بر سر شخصیت انسان ها می آورد.
نیویورک تایمز
لی لا دستاوردی بزرگ در ادبیات داستانی آمریکا است.
گاردین
لیرشاه
نام نویسنده : ویلیام شکسپیر
نام مترجم : جواد پیمان
لير: اكنون تو چه ميتواني بگويي تا يك سوم مابقي را كه زرخيزتر از سهم خواهرانت است از آن خود كني؟ حرف بزن.
كوردليا: هيچ چيز سرورم، من چيزي نميتوانم بگويم.
لير: هيچ چيز؟
كوردليا: هيچ جيز.
كوردليا: من نميتوانم قلبم را بر زبانم جاري كنم، من شما را همانقدر كه هر دختري ميتواند پدرش را دوست بدارد دوست دارم، نه كمتر و نه بيشتر. شما پدر من هستيد، وجود من از شماست، بزرگم كرديد و دوستم داشتيد. در قبال آن من هم شما را دوست دارم و از شما اطاعت ميكنم. من دوستتان دارم و به شما افتخار ميكنم. اگر خواهران من ميگويند فقط شما را دوست دارند پس چرا شوهر كردهاند؟ وقتي من ازدواج كنم ناگزير نيمي از عشقم از آن شوهرم خواهد بود.
لير: تو واقعاً منظورت اين است؟ تو اينقدر جوان و اينقدر نامهرباني؟
كوردليا: خيلي جوان و خيلي راستگو سرورم.
لير: پس اكنون كه چنين است راستگويي تو جهيزيه تو خواهد بود.
از حالا به بعد من ديگر خود را پدر تو نميدانم. تو با من و قلب من بيگانه خواهي بود.
لیلی و اختاپوس
لینکلن در برزخ
لی لی
خوليو كورتازار
مترجم: كيومرث پارسای
خولیو کورتاسار (۲۶ اوت ۱۹۱۴ بروکسل – ۱۲ فوریه ۱۹۸۴ پاریس) نویسنده رمان و داستان کوتاه آرژانتینی بود. او یک نسل از نویسندگان آمریکای لاتین، از مکزیک تا آرژانتین را تحت تأثیر قرار داد. بخش بزرگی از بهترین و شناخته شدهترین کارهایش را در فرانسه نوشت. جایی که در سال ۱۹۵۱ در آن شروع به کار کرد. وی یکی از بارورترین، متعهدترین و جهانیترین نویسندگان آمریکای لاتین است که از ایشان با اصطلاح «بوم - Boom» یاد میشود. همچنین منتقدان ادبی از کورتاسار به عنوان یکی از نویسندگان شاخص دهه ۱۹۶۰ نام میبرند.
اين كتاب، به نوعي شامل چند داستان ميشود، ولي از اين ميان، دو داستان آن بسيار مهم است. نخستين داستان را ميتوان به روال عادي تا انتها فصل 56، خواند. در آنجا خواننده ميتواند با خيال راحت، از مطالعه فصلهاي بعد خودداري كند و به داستان تازه بپردازد. دومين داستان را ميتوان ار فصل 73 شروع كرد و سپس فصل تازهاي را خواند كه شماره آن در انتهاي فصل پيشين مشخص شده است.
لی لیِ بَد
لیدی دارلینگتون
کتاب حاضر بر روی جریانی دور می زند که در سالهای ۱۹۰۸ - ۱۹۰۹ اتفاق افتاده است. این کتاب ما را با شیوه زندگی اعیانی زمان سیادت و شکوفایی انگلستان آشنا می کند و پرده ای از اسراری که در اجتماع آن روز بریتانیای کبیر وجود داشته بر می دارد . ضمنا از بازیهای سیاسی و زد و بندهائی که معمول بوده اطلاعاتی در دسترس خواننده می گذارد. در این کتاب صحنه های جالبی از زندگی مردان سیاسی انگلستان به چشم می خورد ..
لیر شاه
نام نویسنده : ویلیام شکسپیر
نام مترجم : میلاد میناکار
ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده ۱۵۶۴ - درگذشته ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی دانستهاند. «سخن سرای آون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی دادهاند.
زندگی شخصی
ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصربهفرد است و برخی او را بزرگ ترین نمایشنامه نویس تاریخ میدانند، اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است. پدرش از صاحب منصبان دیوانی بود که گویا بعدها با مشکلات مالی مواجه شد و مادرش فرزند یک زمیندار محلی دارنده بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل کرده و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آورده؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد یا کمبریج نشد.
دربارهٔ جوانی ویلیام افسانه فراوان است و سند معتبر اندک. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نامگذاری داریم از ازدواج او با آن هثوی (بهانگلیسی: Anne Hathaway) در سال ۱۵۸۲ است، که ثمرهٔ آن دختری متولد ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دوقلو در سال ۱۵۸۵ بود. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد. در آنجا وظیفه ویرایش نمایش نامهها را به او سپردند. شکسپیر از این موقعیت استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشت که با استقبال روبه رو شد. پس از آن تا هفت سال هیج اطلاعی از فعالیتهایش نداریم؛ اما وی احتمالاً پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگر کار میکرده است. در این موقع چندین گروه بازیگری در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفقترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین (به انگلیسی: The Lord Chambelain's Men) اطلاع داریم که پس از به تخت نشستن جیمز اول، مردان شاه (به انگلیسی: The King's Men) نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد.
دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند میشد، مانند ریچارد باربیج (که بی شک خالق نقشهای هملت، شاه لیر و اتلو بود) همین طور رابرت آرمین و ویل کمپ (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر).
همچنین ایشان شناخته شدهترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند.
شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر نکرد و در سال ۱۵۹۳ منظومهٔ عشقی اساطیری ونوس و آدونیس (به انگلیسی: Venus and Adonis) و در سال پس از آن نیز اثر برجسته تر تاراج لاکریس (به انگلیسی: The Rape of Lucrese) را به حامی خود اشراف زادهٔ ساوت همپتون اهدا کرد. و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد خانهای نو در استراتفورد خریداری کند و اینک او میتوانست خود را جنتلمن بنامد.
فرانسیس میرس (به انگلیسی: Francis Meres) در پالادیس تامیا: خزانه هوش (۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر میگوید: «همانطور که پلاتوس و سنکا (به انگلیسی: Plautus and Seneca) بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه است.»
با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایشهایش چاپ شدند. همینطور باید گفت که بیشتر غزلهای وی باید در این سالها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شدهاند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگهایی بسیار زیبایی میشدند.
نمایشهای ابتدایی شکسپیر شامل: هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای شب نیمهٔ تابستان، بازرگان ونیزی و ریچار دوم میشود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گذاری شدهاند.
همینطور بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ نگاشته شدهاند شامل: اتلو، شاه لیر و مکبث میشوند. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت برمیگردد و با وجود آن به نوشتن ادامه میدهد که دورهٔ رمان و کمدی-تراتژدی او به حساب میآید مانند: طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان. در مورد غزلیات او میتوان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاپ رسیدند.
مرگ
ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در پنجاه و دوسالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای مقدس ترینیتی به خاک سپردند. او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شدهاست:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!
او در حالی مُرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمعآوری شدهای از آثارش وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت و ویرایش او بود. در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، نسخه جامع و ویراستهای از نمایش نامههایش را به چاپ رساندند که فِرست فولیو (به انگلیسی: First Folio) نام گرفت.