آداب بی قراری
نويسنده:يعقوب يادعلی
شخصيت اصلي داستان، "مهندس كامران خسروي" است كه با همسرش "فريبا" اختلاف دارد، فريبا به خانهي پدرش در اصفهان رفته است و مهندس خسروي گاه به خاطرات گذشتهي خود و آشنايي با فريبا بازگشت ميكند و اكنون در انديشهي آن است كه در يك سانحهي رانندگي خودكشي كند او در اين ترديد به سر ميبرد و.....
آفرینش (رمان تاریخی)
داستان با سرگذشت شخصیتی خیالی به نام کوروش سپیدمه (به انگلیسی: Cyrus Spitama)، فرستادهٔ ایرانی هخامنشی در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، آغاز میشود. کسی که به همهٔ جهان آشکار آن دوران سفر میکند تا باورهای سیاسی و دینی ملتهای گوناگون آن زمان را مقایسه کند و بسنجد. این کتاب تصویری کلی از دوران آن روز (داریوش، خشایارشا و اردشیر) را به دست میدهد. کوروش سپیدمه نخستین سفیر ایران در هند، چین و یونان بودهاست و در این کتاب همزمان شما را با عقاید زرتشت، بودا، کنفسیوس و سقراط آشنا میکند.
آقای رویا
روبر پنژه
مهستي بحريني
روبر پنژه (به فرانسوی: Robert Pinget) زاده ۱۹۱۹ در ژنو، درگذشت ۱۹۹۷ بر اثر حمله قلبی، رماننویس و نویسنده فرانسوی بود که اصلیتی سوئیسی داشت. پنژه از سال ۱۹۴۶ ساکن پاریس شد و در سال ۱۹۶۰ میلادی ملیت فرانسوی را پذیرفت.
آثار او برنده جوایز متعددی از جمله فمینا و جایزه بزرگ ملی ادبیات شدهاند.
به گفته منتقدان، نوشتههاي پنژه پاسخي به درجه صفر نوشتار رولان بارت است. پنژه در تقابل با نظر بارت كه رمان را وسيلهاي براي نشان دادن ارتباطات اجتماعي و در پيوند با قصه ميدانست، روايت را قرار ميدهد. ربگريه درباره پنژه ميگويد كه او مبدع رماني است كه خود به خود ابداع ميشود. از بيانات خود پنژه نيز چنين مفهومي برميآيد. او ميخواهد خواننده آگاه باشد كه «كتاب پيش چشمش نوشته ميشود، با همه ترديدها، دودليها، سوداها و هيجاناتي كه نويسنده دستخوش آن است». پنژه هرگز مانند بسياري از نويسندگان در صدد نوشتن يادداشتهاي روزانه يا خاطرات خود برنيامد اما مجموعه «دفترها» كه آخرين نمود ذوق هنري او به شمار ميآيد، و به خصوص انتشار «آقاي رويا» در 1982، به منزله يادداشتهاي اوست و خود پنژه نيز هرگز انكار نكرده كه آقاي پنژه است كه به صيغه سوم شخص نوشته شده و هم از تخيل مايه گرفته است و هم از شرح حال.
آمریکایی
هنری جیمز (به انگلیسی: Henry James) (زاده ۱۵ آوریل ۱۸۴۳ - درگذشته ۲۸ فوریه ۱۹۱۶) نویسندهای آمریکایی - بریتانیایی بود. وی خالق آثاری همچون دیزی میلر، سفرای کبار و تصویر یک بانو است. وی یکی از چهرههای مهم ادبیات واقعگرایانه در قرن نوزدهم میلادی به شمار میرود.
رمانهای جیمز شکلی بدیع و کاملاً هُنری دارد. داستانهایش از ظرافت و استادی و هوشمندی و زیبایی و تنوع فراوان برخوردار است که ستایندگان و پیروان بسیار به دست آورد. جیمز را باید نویسندهای برتر از آمیختگی خصوصیتهای روحی و معنوی انگلیسی-آمریکایی دانست. وی در حال برگزیدن سرزمینی که از مثلث آمریکا-پاریس-انگلستان تشکیل میشد، تمدنی مختلط فراهم آورد و هر سه تمدن را در رمانهایش مورد تحلیل قرار داد. جیمز با تلاشهای ماندگار خود در تاریخ رماننویسی جهان مقامی برجسته یافت. آثار جیمز بازتاب تضاد و کشاکش زندگی آدمهایی که است که میان میل به تغییر در اثر مدرنیسم و حفظ سنتها و ارزشهای اشرافی خویش در نوسانند.
رمان آمریکایی در پاریس نوشته شد که برخورد یک آمریکایی را با محیط اروپا توصیف میکرد.
آیدا
افی بریست
توماس مان
هاینریش تئودور فونتانه (1819-1898) نویسنده و داروخانهچیِ آلمانی ــ از بزرگان مکتب واقعگرایی و خالق شاهکارهای عظیمی مانند رمانهای افی بریست و آقای اشتشلین ــ در شصتسالگی با نگارش رمان تاریخی خود بهنام پیش از توفان بهعنوان نویسنده شناخته شد.
رمان بلند افی بریست، شاهکار ادبیات واقعگراییِ آلمان که از روی سرگذشتی حقیقی بهنگارش درآمده، همردیفِ رمان بزرگِ مادام بواری، شاهکار گوستاو فلوبر، قلمداد میشود و تاکنون سرمشق بسیاری از نویسندگان از جمله گونتر گراس و توماس مان بوده است و داستان آن در مورد زندگی دختر جوانی است به نام افی که در نوجوانی بههمسریِ مردی میانسال و مشکوک بهنام گرت درمیآید...
اولیس جویس (عصاره داستانی)
نویسنده : هری بلامایزر و دیگران مترجم : منوچهر بدیعی
درباره اولیس، شاهکار جیمز جویس، در ایران مطالب بسیاری نوشته شده است؛ بدون اینکه این کتاب در ایران منتشرشده باشد. شاید این از نمونههای استثنایی در دنیای ادبیات است که درباره کتابی منتشرنشده و خواندهنشده این حجم مطلب (هم در قالب کتاب و هم در قالب مقاله) نوشته، ترجمه و نهایتاً منتشرشده است. البته بخشی از این توجه عجیب ناشی از کنجکاوی ای بوده که همواره نسبت به آن وجود داشته. این کنجکاوی بیدلیل هم نبوده، چراکه ما درباره کتابی صحبت میکنیم که شاهکار قرن نام گرفته. بهترین رمان نوشتهشده قرن بیستم که برخی باور دارند ادبیات را دو شقه کرده است: ادبیات قبل از اولیس جویس و ادبیات بعد از اولیس.
جدای از آثار مستقلی که درباره این کتاب نوشتهشده، بسیاری در نوشتههای خود مدام به این اثر ارجاع داده، و درباره آن داد سخن سر میدهند. اولیس برای خودش حکایتی شده است غریب، حکایت رمان خواندهنشدهای که خیلیها پزش را میدهند. اما واقعاً چند نفر در ایران هستند که این اثر دشوار را به زباناصلی (انگلیسی) یا به دیگر زبانها خوانده باشند؟ کتابی که در آنسوی مرزها کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است از عهدهی خواندن آن برنمیآیند، خیلی هنر کنند بخشهایی از آن را میخوانند، تورقی میکنند و ... . رمانی که اگر پیچیده است، پیچیدگیاش اطوار نیست، غنای زبان است و ظرافتهای بیشمار متنی که پر از ارجاعات تاریخی و اسطورهای ست با اشاراتی بجا به کتاب مقدس و فرهنگ دینی مسیحی.
حکایت انتشار اولیس در ایران نیز حکایتی است درازدامن و در نوع خود بسیار غریب. روایت است وقتی در سال ۱۳۷۲ منوچهر بدیعی این رمان سترگ را به فارسی برگرداند؛ ظاهرا نسخه ارائهشده به وزارت ارشاد توسط نشر نیلوفر، با جرحوتعدیلهای فراوان روبرو شد. ناشر پیشنهاد داد برای حفظ شأن رمان که شاهکار ادبیات قرن است، بخش های کوتاه شده را به زبان انگلیسی منتشر کنند که پذیرفته نشد و پرونده انتشار رمان بسته شد و فعلاً بعید به نظر میرسد که ایرانیها بتوانند اصل این کتاب را به زبان فارسی بخوانند. البته چندی بعد فصلی از رمان را که مشکل خاصی نداشت ناشر بهطور مستقل با پیوستهایی منتشر کرد. کتابی که بسیاری آن را خریدند. همین یکفصل محک خوبی بود برای اینکه نشان بدهد، خواندن این رمان دشوار کاری است کارستان، چون برخلاف استقبال نسبی از کتاب، محتوای آن واکنشی در محافل ادبی به دنبال نداشت. نکتهای که این احتمال را پیش میکشید که عده زیادی از عهدهی خواندن و درک همین یکفصل نیز برنیامدهاند!
بلافاصله پس از این ماجرا، کنجکاوی محافل ادبی درباره اولیس فروکش کرد. هرچند که ماجرای تازهای در حاشیه آن به وجود آمد. حاشیهای که حکایت از ادعای کم و کیف ترجمه اولیس توسط بدیعی را داشت. این حرفها البته در حد ادعا باقی ماند چند نفری هم بخشهایی از این رمان را بهصورت اینترنتی منتشر کردند که با اقبال چندانی روبرو نشد.
این روزها توسط نشر نیلوفر و به همت مترجم اولیس (منوچهر بدیعی) کتابی منتشرشده است که «اولیس جویس (عصاره داستانی)» نام دارد. اثری که از قضا خورند فضای ادبی کنونی است. کتابی که به اولیسنخواندهها کمک میکند که سر از کار اولیس دربیاورند! متن اصلی اولیس در زبان انگلیسی بیش از هزار صفحه است. بدیعی ترجمه این رمان را در چهار جلد آماده نشر کرده که این افزایش حجم به دلیل وجود پینوشتهای بسیار زیاد آن است که کمک میکند درک رمان آسانتر شود. رمان اولیس مملو است از اشارات و ارجاعات به اساطیر و نکات برآمده از فرهنگ و تاریخ اروپایی و کتاب مقدس که درک آنها برای مخاطب غربی انگلیسی زبان هم دشوار است چه رسد برای مخاطبانی از فرهنگی دیگر.
شاید برخی بر این عقیده باشند که چون اولیس منتشر نشده، چنین کتابی که اشاره به عصاره داستانی آن دارد به بازار آمده است. این سئوال با توجه به ضرورت پاسخگویی به کنجکاویهای فضای ادبیات داستانی ایران، موجه است. واقعیت این است که اگر اولیس منتشر هم شده بود، بعید بود تعداد زیادی از عهده خواندن آن برآیند! بنابراین باز هم وجود چنین کتابی از جنبههای گوناگون میتواند کمکحال علاقمندان این اثر باشد. به هر حال در شرایط فعلی، با در دست داشتن این کتاب، علاقهمندان ادبیات در ایران لااقل می توانند با اشراف و آگاهی بیشتر به ارجاع دادن به کتابی چون اولیس بپردازند.
بدیعی برای این منظور به سراغ سه کتاب رفته است که هر سه بهنوعی با چنین مأموریتی توسط هری بلامایزر، ماتیو هاجارت و دان گیفورد نوشتهشدهاند. اما کتابهای تألیف شده توسط این سه نویسنده که اغلب نیز برای استفادههای دانشگاهی بودهاند، برای استفاده مخاطب فارسیزبان نیازمند اصلاحاتی بودهاند. از همین رو بدیعی با استفاده از این سه کتاب، اثری تألیفی و ترجمهای را ارائه کرده است که برای مخاطب فارسیزبان کار آمد باشد. حاصل این ایده کتابی بوده که اینک توسط نشر نیلوفر وارد بازار شده است و همانگونه هم که قابل پیش بینی بود بهواسطه کنجکاویهای موجود در مورد اولیس، این کتاب با اقبال بسیاری نیز روبرو شده است.
بابای سیمون (و سی و یک داستان دیگر)
نویسنده : گیدومو پسان
انتخاب و ترجمه : فیروزه دیلمقانی
آنری رنه آلبر گی دو موپاسان (به فرانسوی: Henri René Albert Guy de Maupassant) (زادهٔ ۵ آگوست ۱۸۵۰-درگذشتهٔ ۶ ژوئیهٔ ۱۸۹۳) نویسنده فرانسوی است.
در سال ۱۲۲۹ خورشیدی در شاتو میروماسنیل بهدنیا آمد. او در کنار استاندال، انوره دو بالزاک،گوستاو فلوبر و امیل زولا یکی از بزرگترین داستاننویسان قرن نوزدهم فرانسه به شمار میآید. او در طول زندگی نسبتاً کوتاه ۴۳ سالهاش حدود ۳۰۰ داستان کوتاه و بلند، ۶ رمان و نیز ۳ سفرنامه، یک مجموعه شعر و مجلدی از چند نمایشنامه نوشت؛ ولی نقطه اوج کارهای موپاسان داستانهای کوتاه اوست که برخی از آنها از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان شمرده میشوند. موپاسان استاد نوعی از داستان کوتاه است که به قول سامرست موآم«میتوانید آن را پشت میز شام یا در اتاق استراحت کشتی نقل کنید و توجه شنوندگان خود را جلب نمایید.»
او تحت تأثیر ویکتور هوگو نخست اشعاری عاشقانه سرود. بعدها با لوئی بویه و گوستاو فلوبرآشنا شد و همراه آنها به بررسی آثار بالزاک پرداخت و پس از آن به شکل جدی به نویسندگی روی آورد.
بازگشت
دوستانش اسم او را گذاشته بودند «زن پراكنده» چون هر تكه از وجودش به سوي كسي يا چيزي ميدويد: به سوي پسرهايش در آمريكا، شوهرش در تهران، خواهرش در كانادا، برادرش در آلمان، و دوستان نزديكش پخش و پلا در اطراف و اكناف جهان.خودش را با نگاه اين آدمها ميشناخت. حس ميكرد بدون اين ديگران كم و كسر دارد، مثل نشاني خانهاي كه اسم كوچه يا كد پستياش پاك شده باشد. تيزهوشي و حافظه آن وقتهايش را نداشت. اسم آدمها، فيلمها، و عنوان كتابها از يادش ميرفت. مطمئن بود اين فراموشي زودرس، اين حواسپرتي و سرگشتگي، به خاطر زندگي در جاييست كه جاي واقعي او نيست. بايد برميگشت اما... هزار بايد و نبايد و شايد به اين «اما»، به اين سه حرف كوچك، آويزان بود. اگر برميگشت و ميديد در شهر خودش هم غريبه است، اگر زبان دوستان قديمياش را نميفهميد و ميديد فبولش ندارند، اگر حرفهايي كه پشت سر اميررضا ميزدند حقيقت داشت؟ اگر اگر اگر... ماهسيما جواب درستي براي اين پرسشها نداشت. ايستاده بود سر دوراهي، دو نيمه، دودل. به اعتقاد من، تصوير روي جلد راهي است براي درك معنا و مفهوم داستان. تصوير روي جلد اين كتاب اثري است از شاگال. زني را نشان ميدهد كه پاهايش از زمين كنده شده، معلق در هواست. مثل ماهسيما كه همواره در عالم خيال و روياست. اما انگشتش متصل به مرديست كه روي زمين ايستاده ـ مردي شبيه به اميررضا. مردي با كت سبز و لبخندي بزرگ. ميخواهد به ما بگويد خوشبخت است. اما نيست. ما از زندگياش خبر داريم. نميتواند فريبمان بدهد.
ببر سفید
نام نویسنده : آراویند آدیگا
نام مترجم : مژده دقیقی
نخستوزير چين به هند مسافرت كرده است تا دربارة كارآفرينان هندي تحقيق كند. يكي از اين كارآفرينان، نامهاي به نخستوزير مينويسد و در آن تجربيات خود و نحوة رسيدن به مقام كنونياش را به تفصيل ميگويد. او كه از فقيرترين طبقات هند بوده است با صداقت كامل، مسير رسيدن خود به ثروت و قدرت را بيان ميكند. اين كتاب به صورت مجموعهاي از نامههاست و نگارنده در طول آن، مخاطب را با مردم، دين، آيين و ساختار سياسي هند آشنا ميكند. اين كتاب برنده جايزه من بوكر 2008 ميباشد.
برخیز ای موسی
پایان یک ماموریت
درودگري هنرمند گرفتار مشكلات عديده مالياتيست و با اعزام پسرش به سربازي مشكلاتش بيشتر ميشود. او همراه پسرش يك خودروي نظامي را پس از پايان مأموريت به آتش ميكشد. هاينريش بل جريان دادگاه اين دو نفر را در يك شهر كوچك كه يك روز تمام به طول ميانجامد، بسيار شيرين و دلنشين نقل ميكند. «شيوهاي كه بل جريان يك روزه دادگاه را از يك طرف به شكلي مغشوش به يك محفل خانوادگي بدل ميسازد و از طرف ديگر با چاشني اعمالي حيرتآور درميآميزد كه متناسب با عمل انجامشده هم هست، واقعا بيبديل است.»
پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند
نويسنده:آلن دو باتن
مترجم:گلي امامي
دو باتن دوره دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد ولی برای نوشتن کتب فلسفی به زبان ساده، آن را نیمه کاره رها کرد. کتاب تسلی بخشی های فلسفه نام یکی از مشهورترین کتابهای آلن دو باتن است.
مارسل پروست، نويسنده يكي از مهمترين و طولانيترين رمانهاي قرن بيستم "در جستجوی زمان از دست رفته " است.
كتاب حاضر بررسي خيرهكنندهاي است كه به ما نشان ميدهد خواندن پروست چه تاثيري ميتواند در زندگي ما داشته باشد.
نويسنده علاوه بر خلق كاملترين خلاصه از رمانهاي پروست، با عرضه جزئياتي مستند و خيره كننده از زندگي اين نويسنده هوشمند و اغلب عجيب و غريب، همدلي خواننده را نيز بدست ميآورد.
پرونده کولینی
بعدها همه به يادشان ميآمد، پيشخدمتهاي طبقه، هر دو خانم مسن در آسانسور، زن و شوهر در راهرو طبقه چهارم؛ گفتند، مرد غولپيكر بود و همه از بو صحبت ميكردند: بوي عرق. كوليني با آسانسور به طبقه چهارم رفت. دنبال شماره اتاق گشت، اتاق شماره 400، «سوئيت براندنبورگ»، در زد. «بله؟» مردي كه ميان چهارچوب در ايستاده بود 85 سال داشت، اما بسيار جوانتر از آن مينمود كه كوليني انتظارش را داشت. عرق از پشت گردن كوليني سرازير شد.
تاریخ اندیشه های دینی (جلد اول)
میرچا الیاده
مانی صالحی علامه
میرچا الیاده (به رومانیایی: Mircea Eliade) (زاده ۱۹۰۷ در بخارست - درگذشته ۱۹۸۶)، از اسطورهشناسان و دینپژوهان نامدار است. وی در رومانی به دنیا آمد. در دبیرستان به مطالعه شیمی و زیستشناسی علاقه نشان داد. در هفده سالگی برای مطالعه کتاب شاخه زرین اثر جیمز فریزر زبان انگلیسی را فراگرفت. سپس آموختن زبانهای ایتالیایی،عربی و فارسی را آغاز کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه بخارست به هند عزیمت کرد و در دانشگاه کلکته به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه آثار شرقی، دینشناسی و اسطوره مشغول شد. در آنجا مدرک دکترا گرفت و برای تدریس به دانشگاه سوربن دعوت شد. در سال ۱۹۵۲ میلادی مجموعه گفتگوهای خود با کارل یونگ را منتشر کرد. الیاده در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
تاریخ اندیشه های دینی (جلد دوم)
میرچا الیاده
مانی صالحی علامه
میرچا الیاده (به رومانیایی: Mircea Eliade) (زاده ۱۹۰۷ در بخارست - درگذشته ۱۹۸۶)، از اسطورهشناسان و دینپژوهان نامدار است. وی در رومانی به دنیا آمد. در دبیرستان به مطالعه شیمی و زیستشناسی علاقه نشان داد. در هفده سالگی برای مطالعه کتاب شاخه زرین اثر جیمز فریزر زبان انگلیسی را فراگرفت. سپس آموختن زبانهای ایتالیایی،عربی و فارسی را آغاز کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه بخارست به هند عزیمت کرد و در دانشگاه کلکته به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه آثار شرقی، دینشناسی و اسطوره مشغول شد. در آنجا مدرک دکترا گرفت و برای تدریس به دانشگاه سوربن دعوت شد. در سال ۱۹۵۲ میلادی مجموعه گفتگوهای خود با کارل یونگ را منتشر کرد. الیاده در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
تاریخ اندیشه های دینی (جلد سوم)
میرچا الیاده
مانی صالحی علامه
میرچا الیاده (به رومانیایی: Mircea Eliade) (زاده ۱۹۰۷ در بخارست - درگذشته ۱۹۸۶)، از اسطورهشناسان و دینپژوهان نامدار است. وی در رومانی به دنیا آمد. در دبیرستان به مطالعه شیمی و زیستشناسی علاقه نشان داد. در هفده سالگی برای مطالعه کتاب شاخه زرین اثر جیمز فریزر زبان انگلیسی را فراگرفت. سپس آموختن زبانهای ایتالیایی،عربی و فارسی را آغاز کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه بخارست به هند عزیمت کرد و در دانشگاه کلکته به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه آثار شرقی، دینشناسی و اسطوره مشغول شد. در آنجا مدرک دکترا گرفت و برای تدریس به دانشگاه سوربن دعوت شد. در سال ۱۹۵۲ میلادی مجموعه گفتگوهای خود با کارل یونگ را منتشر کرد. الیاده در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
اثر سه جلدی «تاریخ اندیشه های دینی» میرچا الیاده را باید از معدود آثاری به حساب آورد که افقی نو بر شناخت عقاید دینی میگشاید. درحقیقت الیاده در این کتاب که آخرین اثر او بوده، با هوشمندی تا آنجا که ممکن بوده، نقشه آفریدگار را از طرح دینی هستی انسان رمزگشایی کرده است؛ اینکه انسان در مواجهه با راز خلقت و آن واحد متعال، بواسطه تجلیات بسیار گونهگونش، تاملاتش را به نحوی روایت کرده که بتواند وجود خود را معنادار ببیند و همین معنایابی، عامل پدیدآورنده اساطیر و ادیان مختلف شده است.این کتاب را میراث بزرگ میرچا الیاده، اسطوره شناس و دینپژوه رومانیایی، و منبعی ضروری برای نسلهای آینده میدانند؛ میراث و منبعی برای تجدیدنظر مستمر در رابطه ما با امر مقدس. این اثر سه جلدی گویای عشق او به دانش و اشراف عمیق او به بعد دینی تاریخ انسان است.الیاده در جلد اول از سهگانه «تاریخ اندیشه های دینی» با عنوان «از عصر حجر تا اسرار الئوسیس» همه ادیان را در دوره اساطیر روایی بررسی کرده که شامل کیهانزایی ها، آفرینش انسان و جهان جانوری و گیاهی مبتنی بر الگوهای حیات و شیوه معیشت اوست. نویسنده در جلد دوم با عنوان «از گوتمه بودا تا پیروزی مسیحیت» به قواعد دینی، تحویل فزاینده الهیات و فلسفه آنها پرداخته است؛ و اینکه چگونه بعد از پیامبران و در جریان تحولات تاریخی، اصول دینی نیز دچار تغییرات – گاه بنیادی – شدند.الیاده در کتاب سوم، ظهور و خاستگاه دین اسلام را تشریح کرده و علاوه بر روند تغییرات در ادیان یهودیت، هندوئیسم، بودائیسم و مسیحیت تا دورۀ اصلاح دینی، به الهیات مسلمانان بر پایه شخصیتهای تاثیرگذاری چون ابنعربی و جلالالدین محمد مولوی پرداخته و چشماندازی باارزش برای محققان گشوده است.
تاریخ بیهقی به روایتی دیگر (خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی دبیر)
محمدرضا مرعشی پور
نویسنده در این کتاب به زندگی سلطان مسعود پرداخته که در حقیقت یک رمان تاریخی به شمار میآید و گزارشی واقعگرایانه از زندگی این پادشاه غزنوی است.
تاریخ بیهقی به لحاظ نثر همان جایگاهی را در ادبیات دارد که شاهنامه فردوسی در نظم و سالهاست که در دانشگاهها تدریس میشود و مورد پژوهش و بررسی قرار میگیرد. این اثر ارزشمند نهتنها تاریخی مستند درباره روزگار غزنویان به شمار میآید، بلکه شخصیتپردازیها و شیوه روایتگری هنرمندانه، زاویههای دید مناسب، فضاسازیها، تعلیقها و دیگر شگردهای ادبی، داستانوارهای تاریخی از آن ساخته است.
بیهقی به هر دلیلی روند وقایع را با توالی منظم زمان پیگیری نکرده است؛ گاهی به عقب میرود و گاهی اشارتی به آینده میکند و نیز در این میان داستانوارههایی از تاریخ میآورد تا نمونههایی مشابه از حوادث را در گذشته بنمایاند و برای اندرزگویی و عبرت از آنها بهرهبرداری کند؛ اما راوی این کتاب وقایع را پیدرپی آورده تا دنبالکردن و دریافت آنها برای خواننده آسانتر باشد. بدینسان زندگی مسعود از نوجوانی تا راهیشدن به سوی هند باقی میماند که راوی این بخش را از تاریخ گردیزی، مجمع التواریخ و القصص نجمالدین سیفآبادی و منابع دیگر گرفته و بر رمان نقطۀ پایان گذاشته است.
بهترین بخش تاریخ بیهقی همین بخش است؛ چون در جایگاهی قرار داشته که از نزدیک گواه بسیاری از رخدادها بوده و با شخصیتهای رمانش مثل مسعود و بونصر مشکان و احمد حسن میمندی و احمد عبدالصمد و بوسهل زوزنی و دیگران سروکار داشته و جنگهای مهم را دیده و شاهد برآمدن سلجوقیان و بسیاری حوادث دیگر بوده است.
بیهقی در هنر به شیوۀ واقعگرایی (رئالیسم) دل بسته است؛ شعری را میپسندد که از واقعیت سخن بگوید و پندی در آن جلوه کند و تاریخ نظر او باید بیان عید رخدادها باشد و از آن عبرتی حاصل آید و غیر از این را، هرچه که هست، بیهوده میانگارد؛ چنانکه به هزارویکشب اشاره میکند و افسانهاش میخواند و مورد نقدش قرار میدهد و از شاهنامۀ فردوسی حتی نامی نمیبرد و تاریخ خود را بر اساس همین اندیشه نوشته است، با نثری بسیار زیبا، نثری که دورۀ سامانیان به او رسیده و اکنون دارد به سوی نثر فنی و مصنوع و متکلف دورۀ بعد میرود؛ نه آن سادگی نثر تاریخ بلعمی را دارد و نه همچون کلیله و دمنه مغلق است و مصنوعی. واژههای عربی را به کار نمیگیرد مگر آنجا که رساتر و آسانتر از واژههای پارسی یا اصطلاحات اداری و مذهبی باشد. جملههایش بسانی که در نثر مرسل دیده میشود، همه ساده و کوتاه نیستند و به مناسبت آمدهاند که گاه موجز و کوبنده و گاه طولانیاند و گاهی هم از نثر عربی تأثیر پذیرفتهاند. همان شیوۀ نوشتنی که دارد آرامآرام در نثر زیبای سامانی رخنه میکند و از این به بعد با میل به فضل فروشی نویسندگانش پا میگیرد و هر چه از سدۀ چهارم دورتر میشویم، غلظت بیشتری پیدا میکند.
در نثر بینابینی بیهقی جملاتی وجود دارد که بوی ترجمه از زبان عربی را میدهند: «تاریخ دیدهام بسیار که بیش از من یاد کردهاند پادشاهان گذشته را خدمتکاران ایشان» و نیز در نثر وی به مناسبت روزگارش آیه و حدیث و روایت و شعر و ضربالمثلهای عربی هم کم نیست که همۀ آنها در این روایت یا فارسی شدهاند یا اگر حذفشان لطمهای به مطلب نمیزده است، حذف شدهاند.
نثر بیهقی لبریز از اصطلاحات زبان گفتاری آن روزگار است در قالب صور خیال. کنایه را بیشتر به کار برده است و بعد استعاره و سپس مجاز و کمتر از همه تشبیه که امروزه بسیاری از آنها را به کار نمیبریم: «از جای بشد» به معنی از کوره در رفت یا «به دست و پای بمرد» به معنی خشکش زد و کنایههای وصفی و تمثیلی بسیاری که با استفاده از آنها به بیانی پوشیده و هنری میپردازد: «خرما به بصره بردن» یا «سرد کردن» که به جای آنها اصطلاحات امروزی گذاشته شده است.
نثر تاریخ بیهقی اگرچه پیچیدگیهای نثر فنی سدههای پس از او را ندارد، اما به هر روی حدود هزار سال پیش نوشته شده است و خواندنش برای خوانندۀ امروزی مشکل مینماید؛ پس در بازنویسی آن در این کتاب کوشیده شده نثری پیش روی خواننده قرار گیرد که روان باشد و خوشخوان و با این حال زیبایی و آهنگش را حفظ کرده و چنان باشد که مزۀ قلم او را بدهد.
تبهکاری و جرم (مجموعه داستان)
مرد رنگپريده وسط زمين چمن نشسته بود. چهرهاي عجيب كژمژ داشت، گوشهاياش بلبلي و موهاياش قرمز بود. پاهاياش را دراز كرده و دو دستاش را كه دستهاي اسكناس را در آنها ميفشرد روي پا قرار داده بود. مرد به سيبي پلاسيده كه كنارش قرار داشت زل زده بود. مورچههايي را نگاه ميكرد كه تكههايي ريز را به دهان داشتند و به جايي حمل ميكردند...
تونل
نويسنده:ارنستو ساباتو
مترجم:مصطفی مفیدی
داستان با این جمله آغاز می شود: کافی است بگویم که من خوآن پابلو کاستل هستم, نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت. تصور می کنم جریان دادرسی را همه به یاد می آورند و...
ماجراي كاستل و ماريا ايريبارنه درونمايه رمان حاضر است و رويه پليد و جنبه نفرتبار از سرشت انساني را به وضوح در اين كتاب مشاهده ميكنيم و مانند نويسنده كتاب قلب و جانمان مالامال از افسوس و دلسوزي به حال انسان ميشود. انساني كه باز هم بايد او را قرباني دانست و اسير سرنوشت يا شرايط اجتماعي كه او را از آنها گريزي نيست شمرد.
ساباتو اهل آرژانتین است . کتاب تونل او توجه زیادی را به خود جلب نمود و مثلا کامو درباره کتاب گفته : تلخی و تندی شور و حرارت آن را می ستایم و گراهام گرین نیز گفته که به خاطر تحلیل روان شناختی اش عمیقا آن را ستایش می کنم .فلسفه کتاب را نیز مبتنی بر فلسفه اگزيستانسياليسم می دانند.
چهره مرد هنرمند در جوانی
چنانکه اغلب جویس شناسان معتقدند و در یکی از یادداشتهای این کتاب نیز آمده است، «استیون ددالوس» همان جیمز جویس است و «چهرۀ مرد هنرمند در جوانی» در واقع زندگینامۀ خودنوشت جویس است از دو سالگی تا حدود بیست سالگی یعنی تا زمانی که برای نخستین بار به پاریس رفت. نظریۀ ادبی جویس ـ که در بخش نهم رمان اولیس ضمن مباحثۀ پرشوری در کتابخانۀ ملی دبلین به تفصیل بیان می شود ـ این است که هر اثر ادبی، حتی نمایشنامه ای شبه تاریخی مانند «هملت» اثر شکسپیر ـ در حقیقت زندگینامۀ خودنوشت پدیدآورندۀ آن اثر است.
استیون ددالوس پس از آن در بیست و دو سالگی در رمان «اولیس» ظاهر می شود و در آنجا همراه با لئوپولد بلوم که بسیاری از اندیشه ها و پندارهای خود جویس را از بیست و دو سالگی تا حدود چهل سالگی در ذهن دارد ـ به سیری می پردازد که هرچند ظاهراً بیش از بیست ساعت طول نمی کشد اما سیری است در تاریخ و زندگی مردم استعمارزدۀ ایرلند، در اساطیر یونان و آیین مسیحیت و، از همه بالاتر، سیری است در آفاق و انفس انسانی که «اولیس» را بزرگترین رمان قرن بیستم ساخته است.
به نظر مترجم خواندن «چهرۀ مرد هنرمند در جوانی» برای شناخت شخصیت استیون ددالوس در «اولیس» واجب است و قرار بود که این کتاب همراه با ترجمۀ «اولیس» منتشر گردد که کار ترجمۀ متن و «یادداشتها» و «بررسیها»ی آن (مجموعاً در چهار جلد و حدود ۲۴۰۰ صفحه) ده سال است به پایان رسیده است، اما به دلایلی که در اینجا نیاز به ذکر آنها نیست این شاهکار عظیم تاکنون منتشر نشده است و اینکه انتشار آن در چه زمانی صورت خواهد گرفت، پرسشی است که نه مترجم میتواند به آن پاسخ دهد و نه ناشر.
حدیث شطرنج و رساله سیسرو
نويسنده: اشتفان سوايگ مترجم / مصحح: محمود حدادي
اشتفان سوايگ در رشته فلسفه در دانشگاه وین تحصیل کرد و درجه دکتری را در سال ۱۹۰۴ با موضوع پایاننامهٔ فلسفهٔ هیپولیت تن بدست آورد. در جنگ جهانی اول در بایگانی وزارت جنگ خدمت کرد و حاصل آن اندیشه صلح جویی بود که در طول زندگیش به آن وفادار ماند. در پی قدرت گرفتنهیتلر در آلمان، در سال ۱۹۳۴ از اتریش فرار کرد و در انگلستان و سپس آمریکا زندگی کرد.
در سال ۱۹۴۱ به برزیل رفت و در آنجا در سال ۱۹۴۲ در حالی که از آینده اروپا ناامید شده بود به همراه همسر دومش خودکشی کرد.
شهرت سوایگ بیشتر به خاطر رمانهای کوتاه (به ویژه داستان شطرنج و آموک)، رمانهای (وجدان بیدار، آشفتگی احساسات و دختر دفتر پستی) و چند زندگینامه میباشد. سوایگ اولین اثر خود را بنام «لوند» به جهان ادب عرضه داشت که او را به عنوان یک شخصیت برجسته ادبی به جهان ادب معرفی نمود. او یک از شاگردان برجسته «فروید» بود.
حدیث مرده بردار کردن، آن سوار که خواهد آمد
نویسنده: به روایت : خواجه ابوالمجدمحمدبنعلیبن ابوالقاسم وراقدبیر راقم حدیث : هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری دربارهی ای اثر چنین گفته است :
تحریر اول این داستان را در 1355 نوشتم. چاپ آن همان سالها امکانناپذیر بود و این خود شاید توفیقی بود، چرا که بخش برنشستن بر اسب در نسخهء اول خلاصه آمده بود. در تحریرهای بعدی قسمتهایی بر آن افزوده شد و نیز چیزهایی اینجا و آنجا، اما استخوانبندی همان بود که بود. در مورد نثر حرف بسیار است که چه کردهام یا چه میخواستهام بکنم. به هر صورت، به صوابدید ناشر قرار بود لغتنامهای به آن افزوده شود. این را میگذاریم برای چاپ بعدی، بدین امید که یکی از اساتید بر من منت گذارد و خودش بر آن بنگارد همانگونه که بر کتب قدیم، یا اگر حوصلهای پیدا شد چنین کاری خواهم کرد که البته به درازا خواهد کشید و ... [بسیار/ چهار؟] روایت بر آن افزوده خواهد شد از نسخهبدلها و غیره. خلاصه اینکه فعلا همین است که هست و گمان من این است که به هر صورت نثر میتواند راهگشا باشد تا دیگران یا به قول بوالمجد کاتبان دیگر در این راه چه کنند، ما که کار خود کردیم واین دفتر را همینجا میبندیم و دنبال راه دیگری میرویم تا دیگران چه بگویند و چهها کنند.
در پشت جلد این کتاب آمده است :
راوي اين حكايت ابوالمجد وراق به وصف تصوير ابتدا كرده است، از پس نعمت خدا و رسول و ائمه، آنگاه كه گويد: «هر چه رفت بدين دور يا حادث خواهد شد به دور آن كه اين حديث بخواند همه سخن از اوست و از خير و شر و بدو نسبت بايد كرد.» و اما وصف آن نقش به ايجاز آورده است، چه مردمان دور را اشارتي بسنده ميبود، گو كه از خم طرهاي ميگفت يا نميگفت، اما راقم اين دور پوستباز كرده و به شرح خواهد گفت، چه سكه سخن را هر دوري به نامي ميزنند، مصلحت خلق را، كه سخن بوالمجد يا بوالفضلي بدان طرز و تكلف، و آن ايجاز و صناعت، و آن همه تلميحات و ملمعات هيچ عاقلي نخرد.
خانوادهی توماس مان و قرن بیستم
خداحافظ گاری کوپر
نويسنده :رومن گاري
مترجم :سروش حبيبي
لنی پسری است که از پایبندی گریخته . شعار او آزادی از هر گونه تعلقی است . او اسکی بازیست که به ارتفاع ها می رود تا از قید تعلقات و مسائل پوچ روزمره جدا شود . اما در یکی از مسافرت هایش به شهر عاشق دختری می شود و تمام اصول زندگیش زیر و رو می شود .
رومن گاری (به فرانسوی: Romain Gary) (زاده ۸ مه ۱۹۱۴ - درگذشته ۲ دسامبر ۱۹۸۰) نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان، خلبان در جنگ جهانی دوم و دیپلمات فرانسوی بود.
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ میلادی خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی میکرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان.
در سال ۱۹۲۸ میلادی، رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. رومن سرگذشت سه دههٔ نخست زندگیاش را در کتاب وعدهٔ سپیده دم (Le promesse de l'aube ،۱۹۶۰۰) نوشتهاست.
او در فرانسه به تحصیل حقوق پرداخت، ابتدا در «اکس-ان-پروونس» و سپس در پاریس. در ضمن او در «سالون-دو-پروونس» و در پایگاه هوایی آوورد در نزدیکی بورگس، خلبانی در نیروی هوایی فرانسه را آموخت. پس از اشغال فرانسه توسط نازیها در جنگ جهانی دوم، او به انگلستان گریخت و تحت رهبری شارل دوگل به «نیروهای آزاد فرانسه» پیوست و در اروپا و آفریقای شمالی جنگید.
او نگارش نخستین رمانش، تحصیلات اروپایی (Education Europeen،۱۹۴۵) را مادامیکه در ارتش بود شروع کرد. در سال ۱۹۴۵، در فرانسه جایزهٔ منتقدین (Prix des critique) را دریافت کرد.
همچنین به دلیل خدماتش در ارتش موفق به اخذ جوایز متعددی از ارتش شد.
پس از جنگ، رومن با مدرک حقوق، که از دانشگاه پاریس گرفته بود، و نیز با دیپلم زبانهای اسلاو که از دانشگاه ورسای دریافت کرده بود، به عنوان دیپلمات در شهرهای مختلف کار کرد. همچنین به عنوان سخنگوی هئیت نمایندگان فرانسوی سازمان ملل ابتدا در نیویورک و سپس در لندن به فعالیت پرداخت. پس از اقامت در نیویورک به دلیل خستگی به مدت سه ماه کار را رها کرد و در سال ۱۹۵۶ به نوشتن رمان «ریشههای بهشتی» (Les racines du ciel) پرداخت. این داستان نخستین رمان وی بود که برندهٔ جایزهٔ گنکور (Prix des Goncourtt) شد.
طی این سالها وی دو بار ازدواج کرد. نخستین همسرش نویسندهای انگلیسی به نام لزلی بلانش بود. در سال ۱۹۶۳ از وی جدا شد و با هنرپیشهای به نام جین سیبرگ ازدواج کرد و مدت ۷ سال با او زندگی کرد. رومن زندگیش با سیبرگ را در کتابی به نام سگ سفید (۱۹۷۰،Chien Blancc) به رشته تحریر درآوردهاست. حاصل این زندگی مشترک پسری به نام دیهگو بود که مدتی را در اسپانیا با زن مدیری زندگی میکرد. زندگی پسرش و این خانم الگوی رومن برای نقشهای مومو و مادموازل رزا در رمان زندگی در پیش رو شد.
رومن در دوران زندگی سیاسیاش حدود ۱۲ رمان نوشت. به همین دلیل بسیاری از کارهایش را با نام مستعار مینوشت. نامهایی مانند: Fosco Sinibaldi ،Shatan Bogat ،Emile Ajar. مادامیکه با نام مستعار امیل آژار به نویسندگی میپرداخت، تحت نامی به عنوان رومن گاری نیز داستان مینوشت.
گَری فرم امری فعلی با معنای «به دنیا آمدن» در زبان روسی است. به همین دلیل رومن مدل آمریکایی شدهٔ این فعل را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. البته این انتخاب تا حدودی به دلیل قهرمان رومن، گری کوپر بود.کلمهٔ آژار (تلفظ اصلی: آیار) نیز به لحاظ معنایی نزدیک به کلمهٔ گری است. این واژه در زبان روسی به معنای «ذغال سنگهای زنده» است که یک اصطلاح انجیلی و به مفهوم انوار الهی است.
وی دومین جایزهٔ گنکور را با نام امیل آژار به دلیل نوشتن رمان زندگی در پیش رو به دست آورد. وی تنها نویسندهای است که دو مرتبه موفق به اخذ این جایزه شده است. این جایزه تنها یک بار به هر نویسنده تعلق میگیرد. به دلیل اینکه وی این رمان را با نام مستعار نوشته بود برای دومین بار توانست این جایزه را دریافت کند و پسرعمویش پائول پالویچ، به جای وی این جایزه را دریافت کرد. رومن بعدها در کتابی به نام «زندگی و مرگ امیل آژار» (La vie et mort d'emile Ajar) حقیقت را فاش کرد.
وی همچنین فیلمنامه طولانیترین روز و نیز فیلمنامه قتل را نوشت و این فیلم را با بازی همسر دوم خود کارگردانی کرد.
رومن گری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهایی به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینطور نوشتهاست «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام (شب آرام خواهد بود ، (La Nuit Sera Calme, ۱۹۷۴۴) بیابید. در این کتاب او گفتهاست: «به خاطر همسرم نبود دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: واقعا به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!
خدای ناپدیدشونده (زالموکسیس)
خشم و هیاهو
نويسنده:ويليام فالكنر
مترجم:صالح حسيني
خشم و هیاهو (به انگلیسی: The Sound and the Fury) رمانی از ویلیام فاکنر است و به عقیدهٔ بسیاری از صاحبنظران بهترین اثر اوست که بیشترین نقد و بررسی را درمیان آثار فاکنر به خود اختصاص داده است.
خصوصیت تکنیکی برجستهٔ خشم و هیاهو استفاده از چهار نگاه مختلف در روایت فروپاشی خانوادهٔ کامپسون است. از ذهن ناتوان بنجیبه ذهن وسواسی کونتین و سپس حرکت به ذهن متفاوت و یا بیاندازه وسواسی جیسون و در آخر نیز به سوی دنیای عینی دیلسی. به این ترتیب حرکت خواننده را در این رمان، حرکتی از سادهلوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده مییابیم.
عناوین داستانهای فاکنر اغلب ذهنی است و معنایی شخصی را برای خود دارد که به طور کامل نیز در رمان آشکار نمیشود. اما خشم و هیاهو در این کتاب کلیدی واقعی است، زیرا رمان با کشف این مضمون سروکار دارد که زندگی بیمعناست و این مضمون با ابیات شکسپیردر نمایشنامهٔ مکبث که میگوید: «زندگی قصهای است که توسط ابلهی روایت میشود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ» کاملاً هماهنگی دارد و همچنین با بخش نخستین داستان که شامل روایت بنجی است شباهت قابل توجهی دارد. بخش کونتین نیز پژواکی از عنوان رمان است. او فلسفهٔ مأیوسکنندهٔ پدر را آموختهاست که انسانها را صرفاً به شکل عروسکهایی ببیند که با خاک پر شدهاند.
در اين رمان، نوشته "ويليام فاكنر" (1896 - 1897) نويسنده آمريكايي، ماجراي سي سال از زندگي خانوادهي "كامپسون" كه در جنوب زندگي ميكنند بيان شده است. فاكنر در اين رمان، فساد جامعه پهناور در سرزمينهاي جنوب را وصف كرده است. "بنجي" يكي از پسران خانواده كامپسون، حالاتي غير عادي دارد و منظورش را با فريادهاي دلخراش بيان ميكند "كواتين"، پسر بزرگتر خانواده به گونهي ناخوشآيندي مجذوب خواهرش "كاري" است و اين دختر خود راي و هوسران دلدادهاي نيز دارد. كوانتين براي ادامه تحصيل به هاروارد ميرود. او كه فكري تيره و روحي غمگين دارد چندي بعد خودكشي ميكند. در اين هنگام خانواده، كادي را كه باردار شده شوهرش ميدهند. يك سال بعد، شوهر كادي او را از خود ميراند و كادي نيز دخترش را كه مانند دايياش "كوانتين" نام دارد. تنها و بيسرپرست رها ميكند. "جيسون" پسر دوم خانواده كه جواني حريص، متقلب و وقيح است، بعد از مرگ پدر و مادر، سرپرست خانواده ميشود و چون كينه خواهرش كادي را در دل دارد، دخترش كوانتين را آزار ميدهد و.....
داستانهای ماقبل تاریخ
يك رابطه خوب با حيوانات، درست زماني حاصل ميشود كه قادر به ارج نهادن به تفاوتهايشان باشيم: وقتي كه آنها را از خودمان دور احساس ميكنيم، وقتي كه فكر نكنيم به هر قيمتي بايد آنها را در قالبي انساني درآوريم. حتي پيشي داخل سالن هم كه فكر ميكنيم همه چيز را راجع به آن ميدانيم و اغلب به نظرمان قابل پيشبيني ميآيد، براي ما به صورت رمز و رازي است (مخصوصا آن هنگام كه وقت و بيوقت از ما غذا ميخواهد؛ و اينطور به نظر ميرسد كه صاحب يك ساعت دقيق است و دقتش به حدي است كه انتظار دارد وقتشناس باشيم). آلبرتو موراويا وقايعنگار دقيق و نكتهسنج اين رمز و راز بوده است. او در داستانهاي مربوط به حيواناتش، دقيقا از جايي شروع كرده كه در عين حال كه تمايل داشته فاصله و دوري بينشان حفظ گردد، خود را بسيار به آنها نزديك نموده و آنها را با چشمان بسيار تيزبين خود موشكافي كرده است.
درسگفتارهای ادبیات جهان (از حماسه گیلگمش تا هزارتوی بورخس)
پروفسور گرنت ال. وات، متخصص و صاحبنظر در آثار ويليام شكسپير، ادبيات انگليسي، ادبيات داستاني مدرن آمريكا، و مطالعات ميانرشتهاي است. او در اين اثر، با گزينش و تحليل شاهكارهاي ادبيات و شماري از آثار مهم ادبي، تاريخ ادبيات جهان را از آغاز تا امروز با شيوهاي دقيق و رويكردي نو، به شكلي فشرده تحليل و واكاوي كرده است. او در اين اثر، علاوه بر توجه به تجربههاي ادبي مشابه و مضامين نزديك يا مشترك آثار، به ناهماننديها و اختلافها و وجوه تمايز آثار ادبي جهان و نيز تاثيرگذاري و تاثيرپذيري ادبي در ادوار مختلف تاريخي عنايت داشته است.
دستیار
روبرت والزر
علیاصغر حداد
روبرت والزر (به انگلیسی: Robert Walser) (زاده ۱۵ آوریل ۱۸۷۸ - درگذشته ۲۵ دسامبر ۱۹۵۶) رماننویس، شاعر و مقالهنویس سوئیسی و از پیشگامان ادبیات مدرن و آوانگارد است. وی بر نویسندگان و متفکران برجستهای مانند فرانتس کافکا، والتر بنیامین، اشتفان تسوایگ،هرمان هسه و روبرت موزیل تأثیر گذاشته است. کافکا بارها آثار والزر را ستوده است و بسیاری او را حلقهٔ گمشدهٔ بین کلایست و کافکا میدانند. چنانکه روبرت موزیل دربارهٔ والزر مینویسد: «آثار کافکا حالت خاصی از سبک والزر است.»
اين اثر داستان جواني است كه به عنوان دستيار به منزل شخصي براي كار ميرود كه صاحبخانه مهندسي است كه ماشينهاي تبليغاتي اختراع ميكند.»
والزر يكي از نويسندگان مشهور سوييسي است كه گفته ميشود كافكا در «قصر» از او الهام گرفته است. اين نويسنده در ايران بسيار كم شناخته شده است.
دل تاریکی
نويسنده:جوزف كنراد
مترجم:صالح حسيني
دل تاريكي را بزرگترين رمان كوتاه قرن بيستم و واقعيت فرهنگي اروپا، محكوميتهاي روشهاي استعماري، سفر شبانه به دنياي ناخودآگاه، نمايش امپرياليسم مسيحي و... ناميدهاند. در دل تاريكي، كلمات بر گرد دايرهاي واحد ميچرخند، در كلمات ديگر مستحيل ميگردند و شبكهاي از تداعي معاني ايجاد ميكنند و بر اثر تداعيها همه تصاوير با هم مرتبط ميشوند. يگانه شدن تصاوير گوناگون، دنياي دل تاريكي را با دنياي اساطيري پيوند ميدهد. كنراد گفته است كه هدف او از نوشتن اين است كه خواننده را به شنيدن و حس كردن و خاصه ديدن وا دارد. البته در چنين شنيدن و ديدني لازم است كه گوش ببيند و چشم بشنود.
به نظر میرسد نویسنده در رمان دل تاریکی انسان را به چالش کشیده و این موضوع را بیان کردهاست که انسان بین خیر و شر حق انتخاب دارد. او میتواند با هیولای دربند درونی و بیرونی خود متحد شود و جامعهٔ انسانی را به تباهی بکشاند: «در آنجا آدم به چیزی نگاه میکرد که هیولاوار بود...» یا حتی میتواند بهخاطر دیگران از جان خویش بگذرد. آثار جوزف کنراد نشاندهندهٔ آگاهی عمیق و معنوی همراه با تکنیکهای ماهرانه داستاننویسیاند و دربرگیرندهٔ ابعاد مختلف جامعه انسانیاند. او همچون دانته که کمدی الهی را در قرون سیاه وسطی سروده رمان دل تاریکی را در اواخر قرن ۱۹۹ میلادی نوشت که دولتهای استعمارگر یا شرکتهایی نظیر شرکت جهانی آفریقا به بهانههایی چون ترویج تمدن، انتقال مدنیت و تزکیهٔ روح بومیان تحت عنوان زایر شروع به تاراج ثروت بومیان بهویژه در کنگو کردند. کتاب دل تاریکی در واقع سفرنامهای واقعی هم به اعماق ضمیر انسان و هم به مناطق جقرافیایی آفریقاست که در آن انسانها به گونهای ترحمآمیز یا بردهٔ جهالت خویشاند یا بردهٔ حرص و طمع. کنگویی که دارای منابع ارزان نیروی کار، معادن طلا، الماس،کولتان و... است متعلق به بومیانی بود که ویژگی اصلی فرهنگ آنها سادهانگاری و کجفهمی در زیباییشناسی است، آنچنانکه در آن دوره مهرهها و پارچههای رنگین را در مقابل جان حیوانات، عاج و مهمتر از همه آزادی خود و دیگران مبادله میکردند. متأسفانه در عصر کنونی نیز صدها آفریقایی هرساله براثر جنگ و قحطی جان خود را از دست میدهند که نزدیک به بیست و پنج درصد آنها زنان و کودکاناند. در این رمان برخی واژهها مانند رودخانه جایگاه ویژهای دارند. رودخانه دارای ویژگیهایی چون داشتن مبدأ، جاری بودن، رسیدن به مقصدی معین، حاصلخیزی اطرافش، پیچوخمهای مبهمش و گاه پیشبینیناپذیریاش است که همچنین نشانهای از چگونگی روح آدمی و دنیاست. دنیا گاه به روح به ما لبخند میزند و گاه دلمان را به درد میآورد. رودخانه زمانی همچون انسان آرامی است که از درون، روحش بیقرار است و آمادهٔ طغیان. رود گاهی سیلی ویرانگر میشود، همچون روح انسان دربند دیوهای طمع و قدرت. نکتهٔ اصلی اینجاست که پیجوخم رودخانه تابع طبیعت است، اما انسان داستان کنراد مانند مارلو که به نظر میرسد شخصیت اصلی داستان است بهدنبال داشتن روح کشف ناشناختهها از کودکی و خسته از ابتذالات روزمره و رسیدن به معرفت درونی، مسیر پرپیچوخم راه خود را برمیگزیند و با دانایی به ضمیر روشن میرسد. برخلاف او کسانی مانند کورتس بهعنوان شخصیت دوم داستان (البته بهظاهر، چراکه در واقع کورتس و مارلو هردو یکیاند) بهدنبال قدرت و ثروت با استفاده از توانمندیهایش با نژادپرستی در مغاک تیرهروزی خود دفع میگردد، نژادپرستی که مارلو مخالف آن است و یکی ار سیاهترین اعمال بشری محسوب میشود. اما همچون رود بیابان هم نقش ویژهای در این اثر دارد: «در آخر بود که وقوف یافت منتها بیابان از همان دم او را کشف کرده بود...»، «... بیابان هم آن را در میان گرفت...»، «... بیابان بر سر او دست کشیده بود...» و جایی که مارلو میگوید: «خیال میکنم بیابان چیزهایی را که خودش از آن خبر نداشت به گوشش خوانده بود...» در این داستان بیابان مظهر ابهام و تضاد است. گرمای روز و سرمای شب بیابان میتواند کشنده باشد، خصوصیات موجودات درونش مسحورکننده است و سرابش مانند بیخبری انسان طماع از ظلمت و جنایتهای اوست و شبهای پرستارهٔ کویر و مهربانی شبانگاهی ستارهها بازتابی از درخشش ستارههای ایثارگری انسان است.
دنیا زاد
دوبلینی ها و نقد دوبلینی ها
جیمز جویس
محمد علی صفریان و صالح حسینی
جیمز آگوستین آلویسیوس جویس (۲ فوریه ۱۸۸۲ دوبلین - ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ زوریخ) نویسنده ایرلندی که گروهی رمان اولیس وی را بزرگترین رمان سده بیستم خواندهاند. تمام آثارش را نه به زبان مادری که به زبان انگلیسی مینوشت. اولین اثرش دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که گاهی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند. او همراه ویرجینیا وولف از اولین کسانی بودند که به شیوهٔ جریان سیال ذهن مینوشتند. وی به ۱۳۳ زبان آشنایی داشت و دست کم به ایتالیایی و فرانسه مسلط بود.
این مجموعه که آغازگر آثار جویس نیز میباشد بصورت داستان های کوتاهی است که به صورت رئالیسم زندگی دوبلین را به تصویر می کشد اما این داستان ها در واقعیت امر بگونه ای طراحی شده اند که بیشتر از زندگی رئالیسم در دوبلین را به تصویر بکشند.در هر داستان جزئیات به گونه ای انتخاب و تدوین شده اند که مفاهیم نمادین تولید میکنند به همین دلیل کتاب "دوبلینی ها"در برگیرنده ی سرنوشت و زندگی تمامی بشریت هم میباشد. آخرین داستان دوبلینی ها بنام "مردگان"جزو دستنوشت اول نبود و بعدها توسط جویس به کتاب اضافه شد.
راهنمای کاربران مغز
جان جی ریتی
رضا امیررحیمی
کشفهای جدید، همراه با داروهای بهتر، نظریه های پژوهشی درباره طرز کار خود مغز پدید میآورند. اگر معدودی از این نظریهها حتی اندکی به حقیقت نزدیک شوند، شیوهی اندیشیدن به خودمان را برای همیشه تغییر میدهند. تماشاگر این چشم انداز رو به گسترش باید همان احساس بالبوا را داشته باشد، وقتی برای نخستین بار اقیانوس آرام را دید: هنوز معنای کامل چیزی را که در علوم اعصاب میبینیم نمیدانیم، اما میدانیم که به معنای آغاز عصر جدیدی است. اگر از منظر عصب پژوه مدرنی به خود بنگریم، نه تنها وسیله ای برای خودشناسی در اختیارمان قرار میگیرد، که جدید و الهام بخش است، بلکه در میان آنچه روانشناسان، انسانشناسان، زبانشناسان و فلاسفه از ابتدا گفتهاند نیز، به جای تضاد، وحدتی برقرار میشود. به ناگهان دنیای ما از مسطح به کروی تبدیل شده است! از آن جا که مغز در نهایت بانی شخصیت، فرهنگ، زبان، و خرد است، این وحدت نوظهور چندان حیرت آور نیست، اما به طرز شگرفی جدید است، چون فقط در این اواخر است که تحقیقات به ما امکان داده در مورد این که مغز واقعا چگونه کار میکند نظریه پردازی کنیم.
زندگی گالیله
نام نویسنده : برتولت برشت
نام مترجم : عبد الرحیم احمدی
اویگن برتولت فریدریش برشت (به آلمانی: Eugen Berthold Friedrich Brecht) (زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ - درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶)، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایشهای سوسیالیستی و کمونیستی بود.
برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و بهخاطر نمایشنامههای مشهورش میشناسند. اما برتولت برشت گذشته از این که نمایشنامهنویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوشقریحه نیز بود و شعرها، ترانهها و تصنیفهای پرمعنا و دلانگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصلهگذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینهٔ هنرهای نمایشی به پا کرد.
داوري بيرحمانه گاليله درباره خود و آنچه در پايان كار درباره هدف واقعي علم ميگويد، دريچهاي به سوي نور ميگشايد. كوششي است براي پاسخ، پاسخي كه در سراسر نمايشنامه جستجو شده است. برشت فقط به طرح مسائل دل خوش نميكند، دست كم راهي به سوي جواب مينمايد و بذر امكانات گوناگون را در انديشه ما ميپاشد. به همين جهت تحول حوادث و آدمها با ختم نمايشنامه به پايان نميرسد. اين تحول سير شگفتش را در انديشه ما دنبال ميكند. خواننده يا تماشاگر، به شيوه معمول و قديم، با حادثه نميآميزد، مسخر نميشود، بلكه انديشهاش بيدار ميشود و نيروهاي فعالش به كار ميافتد و به جاي آنكه فقط گذرگاه احساسات گوناگون باشد، ميتواند بفهمد و تصميم بگيرد. تنها تجربه نمياندوزد، بالاتر از آن معرفت ميآموزد و ديد شگفتي در او رشد ميكند كه به گاليله بزرگ امكان داد حركات ستارگان را ببيند و قوانين حركت را كشف كند.