خزان خودکامه
خزان خود كامه رماني است از گابرياگارسيا ماركز كه درباره ژنرال پيري است كه بين 107 و 232 سال دارد و 5هزار بچه نامشوع به دنيا آورده است.ديكتاتوري شكاك و هذيانگو كه بر كشور استوايي كوچكي در منطقه كارائيب فرمان ميراند و تن تنهايش را در كاخ فرسودهاي آلوده به تاپاله و فضله حيوانات به اين سو و آن سو ميكشد.اين رمان كه هجونامهاي تلخاي ز زندگي ديكتاتورهاي آمريكا جنوبي است،سبك نگارش خاصي دارد.و باهمه آثار گابريل گارسياماركز فرق دارد متن بدون جدا كردن پاراگرفها از يكديگر و تقريبابدون فواصل لازم دنبال ميشود.جملههاي طولاني گاه تا يك فصل فقط با ويرگول از هم جداشدهاند.
خزه
خسیس
مولیر
ترجمه: س. م. ع. جمالزاده
خسیس (به فرانسوی: L'Avare) نام مشهورترین نمایشنامهٔ ژان باتیست پوکلن متخلص به مولیر، درامنویس فرانسوی است. در خسیس مولیر، طنز را چاشنی حرص و طمع زشت یک انسان (هارپاگون) قرار میدهد به طوری که در طول داستان دیالوگهای هارپاگون در عین اینکه خنده را با ما همراه میکند، نفرت خواننده را به این شخصیت بیشتر میکند.اشخاصی مال دوست که عشق خود را با پول تقسیم میکنند.
خشکسالی
خشکسالی
جی. جی. بالارد
مترجم: علیاصغر بهرامی
جیمز گراهام بالارد (2009 _ 1930) را جادوگرِ اعظم داستاننویسی لقب دادهاند. مردی با ذهنی پیچیده و مملو از نگرانی برای جنون انسان، جنونی که بسیاری از رمانهای او را وارد فضاهای آخرالزمانی کرده است، از جمله رمانِ مشهورِخشکسالیاش را.
نویسنده این رمان را سالِ 1965 منتشر کرد. رمانی پُرماجرا و نفسگیر دربارهی خشک شدنِ کرهی زمین و مرگِ آب، چیزی مثلِ آخرین روزهای حیات و تلاشِ قهرمانها و آدمها برای نگه داشتنِ این حیات. برای همین قصهای در رمان اجرا میشود که از یکسو پا در پیشگوییهای عذابآلود کتاب مقدس دارد و از سویی دیگر هراسِ بالارد از آیندهی بشر، خشونتی که بینِ این انسانها وجود دارد و امیدِ بالارد به پیروزی انسان در واپسین لحظات یک رمانِ درخشان ساخته است. نویسندهی رمانهای تصادف و برج و امپراتوری خورشید در این رمان درامِ خود را بر پایهی انهدام قرار میدهد، انهدامی که همهگیر است و در بطنِ آن انسان ایستاده است. بالارد همواره دغدغهی سقوطِ انسان و تبدیلش به موجودی وحشی و مجنون را داشت، امری که بهتدریج رخ میدهد اما وقتی اتفاق بیفتد همه را میسوزاند. خشکسالی با این منش یکی از رواییترین و سادهخوانترین رمانهای جی. جی. بالارد نیز محسوب میشود، نابغهای که همیشه میتواند در ناکجاآبادش مخاطب را غافلگیر کند.
خشکسالی
برندهٔ جایزهٔ خنجر طلایی انجمن جنایینویسان انگلستان در سال #۲۰۱۷ (CWA Gold Dagger) و بهترین رمان جنایی-تریلر #بریتانیا در سال #۲۰۱۸ (British Book Awards) دربارهٔ داستان? #استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنجمایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر بهقتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چرا که فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است. از متن کتاب? «کییِوارا را در ذهنش مجسم کرد. خودش را تصور کرد که در حال رفتن به بام شهر است، آن پرتگاه را تصور کرد که هرچه بالاتر میرفت، کوچک و کوچکتر میشد. هنگامی که آن بالا رسید، به همهٔ آنچه که اکنون زیرِ پایش بود چشم دوخت؛ به شهر، به خشکسالی و به خانوادهٔ هادلر. و برای اولین بار به این فکر کرد که همهٔ اینها از نمایی متفاوت چگونه بهنظر میرسند.»
خشم و هیاهو
نويسنده:ويليام فالكنر
مترجم:صالح حسيني
خشم و هیاهو (به انگلیسی: The Sound and the Fury) رمانی از ویلیام فاکنر است و به عقیدهٔ بسیاری از صاحبنظران بهترین اثر اوست که بیشترین نقد و بررسی را درمیان آثار فاکنر به خود اختصاص داده است.
خصوصیت تکنیکی برجستهٔ خشم و هیاهو استفاده از چهار نگاه مختلف در روایت فروپاشی خانوادهٔ کامپسون است. از ذهن ناتوان بنجیبه ذهن وسواسی کونتین و سپس حرکت به ذهن متفاوت و یا بیاندازه وسواسی جیسون و در آخر نیز به سوی دنیای عینی دیلسی. به این ترتیب حرکت خواننده را در این رمان، حرکتی از سادهلوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده مییابیم.
عناوین داستانهای فاکنر اغلب ذهنی است و معنایی شخصی را برای خود دارد که به طور کامل نیز در رمان آشکار نمیشود. اما خشم و هیاهو در این کتاب کلیدی واقعی است، زیرا رمان با کشف این مضمون سروکار دارد که زندگی بیمعناست و این مضمون با ابیات شکسپیردر نمایشنامهٔ مکبث که میگوید: «زندگی قصهای است که توسط ابلهی روایت میشود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ» کاملاً هماهنگی دارد و همچنین با بخش نخستین داستان که شامل روایت بنجی است شباهت قابل توجهی دارد. بخش کونتین نیز پژواکی از عنوان رمان است. او فلسفهٔ مأیوسکنندهٔ پدر را آموختهاست که انسانها را صرفاً به شکل عروسکهایی ببیند که با خاک پر شدهاند.
در اين رمان، نوشته "ويليام فاكنر" (1896 - 1897) نويسنده آمريكايي، ماجراي سي سال از زندگي خانوادهي "كامپسون" كه در جنوب زندگي ميكنند بيان شده است. فاكنر در اين رمان، فساد جامعه پهناور در سرزمينهاي جنوب را وصف كرده است. "بنجي" يكي از پسران خانواده كامپسون، حالاتي غير عادي دارد و منظورش را با فريادهاي دلخراش بيان ميكند "كواتين"، پسر بزرگتر خانواده به گونهي ناخوشآيندي مجذوب خواهرش "كاري" است و اين دختر خود راي و هوسران دلدادهاي نيز دارد. كوانتين براي ادامه تحصيل به هاروارد ميرود. او كه فكري تيره و روحي غمگين دارد چندي بعد خودكشي ميكند. در اين هنگام خانواده، كادي را كه باردار شده شوهرش ميدهند. يك سال بعد، شوهر كادي او را از خود ميراند و كادي نيز دخترش را كه مانند دايياش "كوانتين" نام دارد. تنها و بيسرپرست رها ميكند. "جيسون" پسر دوم خانواده كه جواني حريص، متقلب و وقيح است، بعد از مرگ پدر و مادر، سرپرست خانواده ميشود و چون كينه خواهرش كادي را در دل دارد، دخترش كوانتين را آزار ميدهد و.....
خشم و هیاهو
نویسنده: ویلیام فاکنر
مترجم: بهمن شعلهور
خشم و هیاهو، چهارمین کتاب ویلیام فاکنر و اولین شاهکار ادبی اوست. این رمان، اثر موردعلاقه خود نویسنده نیز بوده و فاکنر آن را «درخشانترین شکست» خود توصیف کردهاست. داستان در چهار فصل و یک بخش ضمیمه بیان میشود: فصل اول، تاریخ ۴ آوریل ۱۹۲۸، فصل دوم ۲ ژوئن ۱۹۱۰، فصل سوم ۶ آوریل ۱۹۲۸، فصل چهارم ۸ آوریل ۱۹۲۸ و بخش ضمیمه که یک شجرهنامه تکمیلی راجع به خانواده کامپسون است و تا سال ۱۹۴۳ این خاندان را در بر میگیرد. خصوصیت تکنیکی برجستهٔ خشم و هیاهو استفاده از چهار نگاه مختلف در روایت فروپاشی خانوادهٔ کامپسون است. از ذهن ناتوان بنجی به ذهن وسواسی کونتین و سپس حرکت به ذهن متفاوت یا بیاندازه وسواسی جیسون و در آخر نیز به سوی دنیای عینی دیلسی. به این ترتیب حرکت خواننده را در این رمان، حرکتی از سادهلوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده مییابیم.
خط سوم
محمدحسین ناصرالدین صاحب الزمانی
خط سوم عنوان کتابی است اثر دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی درباره شخصیت، سخنان و اندیشه شمس تبریزی.عنوان کتاب برگرفته از سخنی معروف از شمس تبریزی است به این صورت"گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز! گفتم: تفسیر ما چنان است که میدانید! نی از محمد و نی از خدا! این «من» نیز منکر میشود مرا! میگویمش: چون منکری، رها کن، برو! ما را چه صداع (دردسر) میدهی؟! میگوید: نی! نروم!... سخن من فهم نمیکند. چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر! یکی را هم او خواندی هم غیر! یکی نه او خواندی نه غیر او! آن [خط سوم] منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من!"تعبیر اصطلاحواره «خط سوم»، در اصل متن نقل شده از شمس تبریزي، نيامده است. ليکن، مؤلف با توجه بر تاکيد صريح عدد سه در جمله «آن خطاط ، سه گونه خط نوشتی»، در ضمن دو قلاب که حاكی از افزودن بر اصل متن است، نتيجه گرفته كه پيامد آشكار منطقي و دستوری «آن منم» عبارتست از: » آن [خط سوم] منم » و به استناد ھمين دريافت، عنوان كتاب خود را « خط سوم» قرار داده است.نظام و محتوااولین بخش کتاب با عنوان «دیگران، درباره شمس» شامل گزینشی کوتاه از مهمترین نوشتههای فارسی درباره شمس است. نویسنده مهمترین این نوشتهها را سه اثر میداند:۱) بهاءالدین سلطان ولد (۷۱۲ ۶۲۳ هـ/ ۱۳۱۲ ۱۲۲۶م)؛ مثنوی ولد یا ولد نامه، تصحیح جلال همایی، تهران، ۱۳۱۵. سلطان ولد فرزند مولوی است که خود، شمس را دیده است و زندگانی پدر خویش و برخورد او را با شمس به مثنوی سروده است.۲) شمس الدین احمد افلاکی؛ مناقب العارفین، تصحیح تحسین یازیجی، انتشارات انجمن تاریخ ترک، آنکارا، جلد یک، ۱۹۵۹، جلد دو، ۱۹۶۱. افلاکی اثر خود را در ۷۱۸ هجری/ ۱۳۱۸ میلادی آغاز کرده است و از معاصران مولانا و فرزند او، سلطان ولد، به شمار می رود.۳) فریدون بن احمد سپهسالار؛ رساله در احوال مولانا جلال الدین، تصحیح سعید نفیسی، کتابخانه اقبال، تهران، ۱۳۲۵. سپهسالار نیز رساله خود را در سال های میان ۷۲۹ ۷۱۹ هـ/ ۱۳۲۸ ۱۳۱۹ م تالیف کرده است و از عارفانی به شمار می رود که محضر مولانا را شخصاً درک کرده اند.بدین ترتیب، مؤلف با تکیه به این سه منبع که اطلاعات معاصران شمس را به دست میدهد برای نمودن خصوصیات اخلاقی، شخصیت و درک زندگانی شمس سود برده است تا خواننده خود، کم و بیش، در سیر زندگانی شمس از آغاز تا به انجام قرار گیرد.بخش دوم که در واقع بخش اصلی کتاب است «کاوشی در شخصیت و آرمان شمس» نام دارد دارای سرفصلهای زیر است: ۱- شمس زایشگر ۲- شخصیت شمس ۳- شاهد سقوط زمان ۴- عرفان دروناین بخش دربرگیرنده نگاهی روانشناسانه به شمس و نیز جامعهشناسانه به فضای پیرامون او و نقش اوضاع نابسامان اجتماعی در شکلگیری افکار و احوال شمس تبریزی. عصر شمس عصر انحطاط ارزشهاست. حرکتها همه یا اساس بر بیاساسی دارند و یا در نطفه خاموش شدهاند. سویی زاهدان هرسویی، گوشهای امیران عیاش شاهدباز، در شمالشرق فریاد ضدبشری مغولان، آنسوتر در کشاکش جنگ با تتاران، و در غرب خلیفه که با نام دین فساد را هر سو کشانده. تفاوتهای حیرتانگیز طبقاتی شمس را بیزار از تمکن میکند. فساد و پیروی از شهوت و خودکامگی جامعه را در میان گرفته و شمس نیاز به شوریدن را احساس میکند.آخرین بخش کتاب اختصاص به سخنان شمس تبریزی دارد که در آن سخنان او با موضوعاتی درباره انسان، درباره دیگران، درباره خود، داستان ها، آرمانگرایی ها، کلمات قصار و طنزها آمده است. و در پایان کتاب نیز فهرستها، نشانههای اختصاری، منابع و مآخذ آمده است.
خطاب به عشق (۲جلدی)
بیش از نیم قرن باید میگذشت تا مکاتبات عاشقانهٔ نویسندهای بزرگ و بازیگری مشهور منتشر شود و خبرش به گوشه و کنار جهان برسد. کاترین کامو در سال ۱۹۷۹ این نامهها را از ماریا کاسارس تحویل میگیرد تا بعد از نیم قرن در انتشارات گالیمار منتشر شود.
بیراه نیست اگر بگوییم که این نامهها را میتوان مانند یک «رمان» خواند و از طریق این گفتوگوی کمابیش بیوقفهٔ شگفتانگیز به ابعاد تازهای از اشخاص و رویدادها و مکانهای بسیار پی برد؛ رمانی با دو شخصیت یا دو راوی که عشقی زاینده و فرساینده را دوازده سال رعایت کردند، تا در کمال خود به یک تصادف ناتمام بماند.
آلبر کامو در یکی از نامهها آویشنی را که از دامنهٔ کوهی در فلاتی وحشی کنده است میگذارد و برای ماریا کاسارس میفرستد و ماریا در نامهای آرزو میکند که ای کاش در جیبهای آلبر جا میگرفت و همه جا همراهش میبود.
دوگانهای هراسانگیز از زندگی و هنر. ــــ پاریس ریویو اثری ادبی و عاشقانهای بینظیر.ــــ فیگارو
خطابه سقوط رم
ژروم فراری
ترجمه: پریزاد تجلی
ژروم فراری (به فرانسوی: Jérôme Ferrari؛ زاده ۱۹۶۸ در پاریس) یک نویسنده و مترجم اهل فرانسه است. او در سال ۲۰۱۲ برنده جایزه گنکور برای همین کتاب شد.
دو دانشجوی فلسفه از ادامه ی تحصیل در دانشگاه پاریس سر باز زده و به روستایی دور از ساحل می آیند تا با کار کردن در یک بار کوچک «بهترین دنیای ممکن» را بسازند. اما آنجا برایشان به جهنمی بدل می شود.
ژروم فراری، با گذر از قرون، این مفاهیم را به کمک خطابه ی سن آگوستین بازتاب می دهد؛ موعظه ای که او برای آرام کردن هوادارانش در زمان سقوط رم در باب سست بنیاد بودن امپراتوری های زمینی ایراد می کند. نویسنده با قلمی شیوا بی رحمانه پرده از مصائبی برمی دارد که انسان ها را محکوم به نظاره ی فروپاشی دنیاهایی می کند که برای خود ساخته اند، انسان هایی که برای اتمام ناکامی شان مدام این افسانه های غیرممکن را، بر پایه ی اشک و خون، از نو بنا می کنند.
خطای نسل ها
خفاش
خفاش، اثر یو نسبو، نویسندۀ نروژی، اولین کتاب از سری رمانهای کارآگاه هری هوله است. هری به استرالیا فرستاده شده تا روند تحقیقات پروندۀ تجاوز وحشیانه و قتل اینگر هالتر، زن جوان نروژی، را دنبال کند. او به کمک سایر افسران پلیس استرالیا خیلی زود پی میبرد که مرگ اینگر بخشی از یک سری قتلهای حلنشده است که در ادامه به شکلگیری تعدادی مظنون و اتفاقات تکاندهنده در سراسر رمان منجر میشود. یو نسبو در خفاش برای اولین بار هری هوله را به مخاطبانش معرفی میکند و با ظرافت قلمش شخصیتهایی را خلق میکند که آنقدر در پیشبرد حوادث داستان جالبتوجه و تأثیرگذارند که بخواهید دریابید در نهایت چه اتفاقی برای آنها میافتد. یو نسبو در این اثر، در کنار اتفاقات هیجانانگیز ماجرای قتل، به زیبایی برخی از جنبههای تاریخ اجتماعی و سیاسی استرالیا از جمله سیاستهای نژادی و درگیریهای تاریخی میان بومیان استرالیا و سفیدپوستان مهاجر از انگلستان به این منطقه را به تصویر میکشد که جذابیت رمان را دوچندان کرده است. نشر چترنگ رمانهای خون بر برف و خورشید نیمهشب را نیز از این نویسنده به چاپ رسانده است و آخرین اثر وی، چاقو، را نیز در دست انتشار دارد.
خفگی
چاک پالانیک
ترجمه: رضا اسکندری آذر
چاك پالانيك، درباره رمان خفگي ميگويد: «دفعه بعدي كه كسي داشت خفه ميشد و خواستيد نجاتش بدهيد، اول خوب نگاهش كنيد.» پالانيك با انتشار رمان باشگاه مشتزني (Fight club) و توليد نسخه سينمايي آن به شهرت رسيد؛ اما خفگي اولين رمانش بود كه به طور رسمي به فهرست پرفروشهاي نيويورك تايمز راه يافت و به هجده زبان ترجمه شد؛ داستان مردي اسير چنگال نوعي اعتياد خاص كه روزگارش حول محور خفگي ميگردد. ويكتور يك دانشجوي پزشكي تركتحصيلي است كه براي تامين هزينههاي درماني مادرش با استفاده از ترفند خفگي كسب درآمد ميكند.
خلعشدگان
- نام نویسنده : اورسولا کی.لهگوئین
- نام مترجم : حامد کاظمی
خلع شدگان داستانی است علمی ـ تخیلی، یا دستکم در ظاهر چنین برمی آید؛ اما رویه ی نخست آن را که کنار بزنیم، با كندوكاو شگفت انگیز پرسشی روبه رو میشویم که از قرن نوزدهم به بعد سرنوشت انسان را رقم زده: چگونه میتوان جامعه ای آرمانی ساخت که نه از فقر و ستم در آن خبری باشد، نه از سرکوب سیاسی حکومتهای توتالیتر. داستان در روایتی مجذو ب کننده به این جدال فکری در دو قرن اخیر تجسمی روایی میبخشد:
سه مجمع کیهانی، اوراس مظهر زمین که نظام سرمایه داری بر آن حاکم است، توو نماد مردمی که هشت قرن قبل دست به انقلاب سوسیالیستی زدند ولي به ساختار متمركز دولت رسيدند، و آنارس نماد جامعه ی آنارشیستی كه صد و پنجاه سال قبل در اقدام انقلابيوني بر پا شد كه هم از اوراس بيزار بودند و هم از توو، و در كهكشاني دوردست سياره ي خود را ساختند با نوعي برابري همگاني در جنبه هاي گوناگون زندگي. در اين تعارض سرنوشت بشر درمانده از فقر و نابرابري سرمايه داري، سركوب سياسي دولت توتاليتر كمونيستي و آيندهاي كه در آن آزادي سر ستيز با برابري نداشته باشد به روايت كشيده ميشود.